یک دو سه ... حرکت
سرور کتبی
یک قایق کاغذی درست کردم و سوار آن شدم.
گفتم:«یک دو سه ...آماده برای حرکت!»
گربهام گفت:«من هم میآیم.» گربه را سوار کردم.
دختر همسایه گفت:«من هم می آیم.»
دختر همسایه را سوار کردم.
ماهیها گفتند:«ما هم میآییم.» ماهیها را سوار کردم.
درختها گفتند: «ما هم میآییم.» درختها را سوار کردم.
ستارهها....چرخ و فلکها...بستنیها...
مورچهها....همه سوار قایق شدند.
گفتم:«یک دو سه ......حرکت!»
قایق گفت:«خیلی سنگین هستم.
نمیتوانم حرکت کنم.» از قایق پیاده شدم ،قایق را روی شانهام
گذاشتم و حرکت کردم. در علفها میدویدم و قایق روی شانهام بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 9صفحه 24