بعد یک نـارگیل بزرگ را شکست و توی پوست آن را پر از آب کرد و بـا بچه فیل به طرف غار رفت. پدر و مادر، برای فرار از گرمای خورشید، به داخل غار رفته بودند، اما توی غار هم خیـلی گرم بود. آنهـا نمیدانستند چه کنند که نـاگهان، پسرک و بچه فیل وارد غـار شدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 34صفحه 5