مجله خردسال 34 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 34 صفحه 17

کشتی فانوس دریایی قایق فانوس دریایی شمع طوطی یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. کنار یک دریای آبی و قشنگ، یک بود. سـال­های سـال بود که روشـن می­شد و بـا نور خودش راه ها و ها را به آن­ها نشان می­داد. اما مدتی بود که چراغ خراب شده بود. برای همین هم نه به آن­جا می­آمد و نه . یک روز، قشنگی آمد و روی نشست و گفت: «تو چرا خاموشی؟» گفت: «خیلی وقت است که نه از این­جا رد می­شود و نه . چراغ من هم خراب و خاموش شده است. من خیلی تنها هستم. تو پیش من می­مانی؟» کمی فکر کرد و گفت: «پیش تو می­مانم ولی تو باید یک روشن باشی!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 34صفحه 17