مجله خردسال 34 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 34 صفحه 22

خنده­ی کوچولو سرور کتبی اوهو... اوهو... کوچولو گریه می­کرد. مادر یک بشقاب فرنی به کوچولو نشان داد. فرنی داغ داغ بود و بخار گرمی از آن بلند می­شد. کوچولو به فرنی نگاه کرد. اما ... اوهو ... اوهو ... کوچولو دوباره زد زیر گریه. بابا، یک اسب بازی به کوچولو نشان داد. اسب چوبی بود و کالاپ... کالاپ... دور اتاق می­چرخید. کوچولو کمی به اسب نگاه کرد، اما ... اوهو... اوهو... دوباره گریه کرد. خواهر، کوچولو را به حیاط برد و ماهی­های حوض را به او نشان داد. ماهی­ها قرمز بودند و دنبال هم شنا می­کردند. کوچولو کمی به ماهی­ها نگاه کرد، اما... اوهو... اوهو... دوباره گریه کرد. تق... تق... تق... صدای در بود. مادربزرگ آمد. مادربزرگ کوچولو را بغل کرد و آسمان را به او نشان داد. هلال ماه توی آسمان نشسته بود. مادربزرگ دو تا نخ به هلال بست. هلال ماه یک تاب شد. مادربزرگ کوچولو را روی هلال ماه نشاند و او را تاب داد. کوچولو بالا رفت... بالاتر... پایین آمد ... پایین­تر... هاهاها... کوچولو خندید. از صدای خنده­ی کوچولو ستاره­ها خندیدند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 34صفحه 22