خرگوش گفت:« این شکمو خورشید قشنگ ما را خورده! حالا همه ی ابرها ناراحت و عصبانی هستند!»
سنجاب سرتکان داد و گفت:« ای شکمو! حالا ما بدون خورشید از سرما یخ می زنیم.»
شکمو گفت:« حالا چی کار کنم؟»
سنجاب کمی فکر کرد و گفت:« خورشید چه مزه ای داشت؟»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 88صفحه 5