صندلی
محمد کاظم مزینانی
صندلیهای خونهمون فکر میکنم که تنبلن
از صبح تا شب چرت میزنن همهاش تو فکر جنگل
خواب میبینن صندلیها اینه کار همیشه شون
خواب میبینن تو جنگلن توی زمینه ریشهشون
خواب میبینن پرندهها براشون آواز میخونن
بهار میشه بارون میآد برگها شونو میچرخونن
صدای آواز که میآد خودشونو تکون میدن
پرستوها رو تو هوا
به همدیگه نشون میدن
صندلیها از صبح تا شب جنگلها رو خواب میبینن
اصلا اونا دوست ندارن آدمها روشون بشینن
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 141صفحه 10