مجله خردسال 144 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 144 صفحه 4

تصمیم کلاغ لاله جعفری یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. جوجه کلاغی بود که روی درخت بلندی لانه داشت. یک شب که جوجه کلاغ می­خواست بخوابد، یک ستاره­ی کوچولو رادید که لای شاخههای درخت گیر کرده. جوجه کلاغ دلش سوخت. با خودش گفت: «طفلکی ستاره! از لانه­اش بیرون افتاده. باید او رانجات بدهم.» سینه­اش راصاف کرد، نوکش را بالا گرفت و پر زد آن بالا. رفت تا به ستاره کمک کند، اما هر چه پر زد، به ستاره نرسید. گفت: «چه درخت بلندی! پس نوکش کو؟» سرش را بالا گرفت تا نوک درخت را پیدا کند. که دوباره ستاره رادید. ستاره پر زده بود توی آسمان. جوجه کلاغ، خوش­حال قارقارش را سر داد: «حالا ستاره به لانه­اش می­رود.» اما یک دفعه دید ابر آمد و ستاره توی ابر افتاد. جوجه کلاغ گفت: «ای وای! باز هم که گیر افتادی!» بعد با خودش فکر کرد تا خودم ستاره را به لانه­اش نرسانم، فایده ندارد. جوجه کلاغ پر زد به طرف ابر. اما ابر آن دور دورها بود. بال و پر جوجه کلاغ، قدرت آن همه پریدن را نداشت. جوجه کلاغ غصه­دار شد. به ستاره نگاهی کرد و آه کشید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 144صفحه 4