مجله خردسال 144 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 144 صفحه 19

شدم. ما با هم بازی کردیم.» گفت: «تو با یک بازی کردی؟ باید او را شکار می­کردی!» گفت: «نه! او دوست من است.» گفت: «تو یک هستی. یک نمی­تواند با یک دوست بـاشد. چون آنها غذای خوش مزه­ای برای ما هستند.» چیزی نگفت. اما او دلش نمی­خواست دوست خوبش را بخورد. فردای آن روز، و تصمــیم گرفتند که هیچ وقت به خـانه­ی هم نــروند ولی همیشه بـا هم دوست باشند. این رازی بود که فقط و و چمنزار از آن با خبر بودند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 144صفحه 19