و پر زد و آمد پایین!
کوچولو فکر کرد الان او را میخورد برای همین هم فرار کرد و رفت توی سوراخ زمین. خندید و گفت: «اگر گفتید کی توی سوراخ پنهان شده؟»
و و و ، خندیدند و گفتند: «یک کوچولو و ترسو!»
سرش را از سوراخ بیرون آورد و گفت: «سلام!» خندید و گفت: «سلام!»
و دوباره جنگل، شلوغ و پر سر و صدا شد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 151صفحه 19