مجله خردسال 178 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 178 صفحه 4

کلاف تپلی مهری ماهوتی یک کلاف کاموای صورتی تپل بود که دلش می­خواست فقط بازی کند. از کمد بالا می­رفت، از میز پایین می­پرید. دور پایه­های صندلی می­چرخید. یک وقت دید همه­ی نخ­هایش به هم گره خورده. رفت پیش گربه و گفت: «پیشی جان! دوست مهربان! نخ­های مرا باز می­کنی؟ آن وقت من می­گذارم با من بازی کنی.» گربه گفت: «میو! میو! قبول جانم! بیا جلو!» گربه کلاف را غلتاند و چرخاند. نخ­هایش را کشید. از این طرف، از آن طرف، اما فایده­ای نداشت. نخ­های کاموا بیشتر به هم پیچید. کلاف گفت: «چه کار کنم؟ چه کار نکنم؟» چشمش افتاد به دو تا خواهر، میل بافتنی­های دراز و لاغر. رفت پیش آن­ها و گفت: «سلام دو خواهر! از همه بهتر! نخ­های مرا باز می­کنید؟ آن وقت می­گذارم یک جفت دستکش صورتی قشنگ با من ببافید.» میل­ها گفتند: «قبول!» بعد، از این طرف، از آن طرف، نخ­ها را کشیدند. ولی فایده­ای نداشت، کلاف کوچولو خسته شد. نمی­دانست چه کار کند که صدایی شنید: «قرچ، قرچ، قرچ» آقای قیچی نزدیک آمد و گفت: «می­خواهم به تو کمک کنم؟»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 178صفحه 4