موشی ظرف پر از داروی عجیب را برداشت و آن را دور ریخت. بعد به خانه رفت و یک مسواک تازه و یک خمیردندان برای جادوگر آورد.
جادوگر تا به حال مسواک ندیده بود.
موشی به او گفت که چه طوری با مسواک و خمیردندان، دندانهایش را بشوید و آنها را تمیز نگه دارد. جادوگر با خوشحالی خمیردندان را روی مسواک گذاشت و دندانهایش را شست.
هم درد دندانش خوب شد و هم دهانش خوشبو شد.
حالا وقت آن بود که کتاب جادو را بردارد و جادوی درمان دندان درد را در آن بنویسد.
اما جادوگر فقط شکل یک
مسواک را کشید، مسواکی که
درست مثل مسواک خودش بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 182صفحه 6