
گفته بود: «مامان! مامان ! اگر بدانی چقدر شلوغ بود! من که رفتم حشینیه، مردم برای من شعار میدادند. تازه! پدربزرگ هم با من آمده بود. من چیزی نگفتم، امّا پدربزرگ برایشان حرف زد.
مادر خندیده بود. به سادگی و شیرینی کلام علی. به اینکه او فکر کرده بود مردم برای دیدن او آمده بودند.
ماه از قاب پنجره بیرون آمده بود. در حیاط جیرجیرکها با صدای یکنواختی جیرجیر میکردند و شب خنکی در جریان بود. علی چشمهایش را باز کرد، ماه را ندید. به چشمهای سنگـین مـادر چشـم دوخـت. گفـت: «هنوز شُبح نشده؟»
مادر ابرو درهم کشید.
- ُصبح؟ بگیر بخواب بچّه جان! تازه اوّل شب است. ماه که برود، خورشیـد کـه بیایـد، آن وقت صبـح میشود.
علی باز هم پلکهـایش را بست. به مهربانی پدربزرگ فکر کرد. مهربانتر از او کسی نمیتواند باشد. فکر کرد پدر و مادرش را هفت تا دوست دارد، امّا پدربزرگ را هشت تـا. او از همه بهتر زبانش را میفهمیـد و با اینکه آن همه کار داشت، ساعتها با او بازی میکرد. همین دیروز بود. بعـد از ناهار یکمرتبه بازی تازهای به ذهنش رسیده بود: «من میشوم امام خمینی، مادر هم سخنرانی کند. پدربزرگ هم
بشود مردم و شعار بدهد».
مادر گفت: «پدربزرگ میخواهد استراحت کند. برو توی حیاط و برای خودت بازی کن.»
امام گفت: «چه کارش داری؟»
و به اصرار علی بازی شروع شد.
علی پارچهای را دور سرش پیچید و نشســـت روی صنـدلی. گفـت: «مـن امام هشتم. مامان! شما شـخنـرانی کن.»
مادر در حالی که جلو خندهاش را میگرفت. سخنرانی کرد و امام همان طور که روی قـالی نشسته بود، شعار داد. عـلی خیـلی جـدّی به امـام گفت: «نه، نه، باید بلند شوید، مردم که نشسته شعار نمیدهند.»
مادر لبش را گاز گرفت. بس کن علی جان!
و با تعجّب دید که امام از جایش بلند شد و ایستاد و شروع کرد به شعار دادن...
علی صدای
لالایی مادر را دیگر
نشنید. چشمها را باز کرد،
غلتید و دید که مادر با چهرهای
خسته به خواب رفته. آرام
گونهاش را بوسید. از جا بلند شد و
چراغ اتاق را خاموش کرد. اتاق تاریک تاریـک نبود. مهتـاب جلو پنجره را روشن کرده بود. حس کـرد خوابـش نمیآید. رفت کنار پنجره. ماه را نگاه کرد که خودش را آرام آرام میکشید پشت شاخههای رخت خرمالو، فکر
میکرد ماه که برود پشت درخت، نوبت خورشید است که بالا بیاید. نشست پشـت پنجره و همان طور زل زد بـه ماه.
سـاعتـی بعـد، ماه پشـت درخـت خرمالو گم شده بود و علـی خوابـش برده بود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 12صفحه 31