مجله کودک 101 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 101 صفحه 7

همان بمباران وحشتناک، به سختی جنگی که دشمن با زور آن را به مردم ما تحمیل کرده بود، پی بردم. l بعد از شروع جنگ و آغاز بمباران شهرهای جنوبی کشورمان از جمله اندیمشک، بچّهها و خانوادههایشان چه کار کردند؟ بیشتر اهالی شهرها و روستاهای جنوبی کشورمان، با وجود خطرات زیادی که با زندگی در مناطق جنگی تهدیدشان میکرد حاضر به ترک شهر یا روستایشان نمیشدند. آنها میخواستند تا آخرین لحظة زندگی در خانةخودشان بمانند، تا مبادا خاک عزیزشان به دست دشمن بیفتد. به طور مثال، در خانوادة ما با وجود اینکه در اکثر شهرهای کشورمان فامیل یا آشنا داشتیم، کسی حاضر نشد تا آخرین روز جنگ، اندیمشک را ترک کند. به همین خاطر حتّی مدّتی هم در اطراف اندیمشک و در چادر زندگی کردیم، تا اگر خانهمان را بمباران کردند، باز هم شهر را ترک نکرده باشیم. جالب است بدانید در تمام دوران جنگ، با وجود اینکه دشمن هر روز با شدّت بیشتری به شهر ما حمله میکرد، حتّی برای یک روز، زندگی روزمرّه ما در اندیمشک متوقّف نشد. مثلاً خود من روزها به مدرسه میرفتم و عصرها دوباره به اطراف شهر میآمدم و در چادری که خانوادة ما در آن زندگی میکردند،مشقهای فردایم را مینوشتم. یا پدرم با وجود اینکه مغازهاش در یکی از حملههای موشکی دشمن به اندیمشک کاملاً ویران شده بود، به همراه تعداد دیگری از مغازهدارانی که مغازههایشان را از دست داده بودند، در استادیوم ورزشی شهر جمع میشدند و کالاهای مورد نیاز مردم را برای آنها تهیّه میکردند، تا حتّی برای یک روز چرخ زندگی در اندیمشک حرکت خود را متوقّف نکند. l بزرگترین درسی که از جنگ گرفتید، چه درسی بود؟ شهر ما اندیمشک، در نزدیکی پادگان بزرگی به نام «دوکوهه» قرار داشت که تقریباً تمام نیروهای بسیجی جبهههای جنوب، قبل از اعزام به خطّ مقدم، در آن پادگان مستقر میشدند. آشنایی من در دوران کودکی با تعدادی از همین بسیجیان شجاع، درسهای زیادی برای من به یادگار گذاشته است که حتّی امروز بخش زیادی از موفقیتم در عرصة تئاتر را نیز مدیون همان درسها و همان روزها میدانم. «دوست»، فرارسیدن هفته دفاع مقدس را گرامی میدارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 101صفحه 7