مجله کودک 101 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 101 صفحه 8

تصویر دوست لباسی برای ملوک خانم نوشته: مژگان بابامرندی امیرمحمد لاجورد قرار بود نگین و مامان و بابا به مهمانی بروند. مامان یک عالمه خیاطی داشت که باید همه آنها تمام میشدند تا بتوانند آنها را برای مهمانی بپوشند. اول از همه شلوار نگین را کمی کوتاه کرد... مامان: «چقدر ماه شدی!» نگین: «مامان، ملوک خانم هم میخواهد بیاید مهمانی... او هم لباس لازم دارد.» -: «یک جوری خودت ساکتش کن.» ملوک جان. داری چه میگویی؟ میگویی لباس من را دوست داری؟ اصلاً قابلی ندارد!... چقدر هم بهت میآید. قربانت بروم. مثل یک تکه ماه شدی! فقط برایت یک کم بزرگ است، اما غصه نخور! فقط این قدر اضافه است. نگین: «مامان قیچی را بده!... وای خدا، پای کوچولویش هم پیدا شد... دستم درد گرفت. چقدر پارچهاش سفت بود. ولی مامان فکر کنم خوب شد.» مامان: «چقدر حرف میزنی دختر.» نگین: «راحت شدم، اندازهاش شد...

مجلات دوست کودکانمجله کودک 101صفحه 8