مجله کودک 105 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 105 صفحه 8

او هم می­بیند ! نوشته : مژگان بابامرندی مرد : بچه­ها ، انگار همسایه­ی طبقه بالا شما نیستند. چند بار زنگ زدم . الیاس : نه ، رفتند بیرون ...اگر کاری دارید به ما بگویید.» مرد:«برای پسرشان چند تا کتاب آورده­ام.» الناز :«برای مهران ؟ ولی او که نمی­بیند!» مرد:«او با انگشت­هایش می­خواند ، حتی بعضی چیزها را بهتر از ما می­بیند.» الناز: چه عروسک­های قشنگی !» الناز : «این کتاب­ها را بده به من بازی کنم.» الیاس :« نه الناز ، این­ها مال ما نیستند !» الناز :«آخر تو ببین چه شکلی­اند و چطور نگاهم می­کنند.» الیاس : «آن همه عروسک داری .برو با آنها بازی کن .راستش خودم هم خیلی دلم می­خواهد با آن­ها بازی کنم اما.. صدای در حیاط آمد . گمان کنم مهران است ...» چقدر هم نرم هستند ...کاش این­ها مال من بودند ، خوش به حال مهران ! اما این دیگر چه جور کتابی است که عروسک دارد.آن هم عروسک­های به این قشنگی ...!آهان لابد این­ها.همان کتابهایی هستند که مهران برایمان تعریف می­کرد...از آن کتاب هایی که همه­چیز آن را می­شود لمس کرد... الیاس :«سلام» بیا تو . یک آقایی آمد و ...» «واقعاً که خط عجیبی است ..»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 105صفحه 8