گفتم : خانم معلم ! شما حاضرید این همه مشق را بنویسید؟» گفت :«نه!»
گفتم :« شما میتوانید این همه ریاضی را حل کنید؟ » گفت :«نه!»
گفتم :«شما میآیید ، این همه شعر را از بر کنید ؟» گفت :«نه!»
گفتم : شما اصلاً ما را دوست دارید ؟ گفت :«آره!»
گفتم :«پس چرا ما را این همه رنج و عذاب میدهید؟» گفت :«این قانون آموزش است!»
گفتم :« مگر قانون ما را دوست ندارد؟» گفت :«وقتی بزرگ شوی، همهچیز را میفهمی!»
و من در آرزوی بزرگ شدن هستم ، تا بزرگ شدن چقدر راه است ؟
شورای معلمان فاطمه نیکدل
اوایل انقلاب برای انجام کاری به منطقه 7 سابق و 16 امروز رفته بودم. از اتاق کناری صدای گریه میآمد، به آنجا رفتم و یکی از شاگردانم را دیدم، او با التماس و گریه تقاضا میکرد به عنوان خدمتگزار به استخدام آموزش و پرورش درآید.
مسئولین اداره میگفتند که چون تو دیپلمه نیستی ، نمیتوانیم ترا استخدام کنیم، از این صحنه بسیار ناراحت شدم، به طوری که اشک از چشمانم سرازیر شد، من آن دختر را میشناسم و میدانستم که با خانواده 9 نفریاش در یک اتاق 4×3 زندگی میکند. پدرش کارگر است و درآمد ناچیزی دارد و مادرش، خانهدار است، مسئولیت مواظبت از بچهها هم به عهده این دختر است .
به دنبال پیگیریهای من ، سرانجام مسئولان قبول کردند که برای این کار، با ضمانت من ، او را به مدت 5 سال بدون دیپلم به عنوان مستخدم استخدام کنند، حتی برای قبول گفتههای من ، به منزلش رفتند و وضع زندگی او را بررسی کردند. او پس از پنج سال با گرفتن دیپلم به شغل آموزگاری پرداخت.چندی پیش او را در فروشگاه فرهنگیان دیدم . از من تشکر کرد و گفت :« تلاش و راهنمایی و ضمانت شما باعث شد تا به آرزویم که رسیدن به مقام معلمی در آموزش و پرورش بود ، برسم .»
مجلات دوست کودکانمجله کودک 105صفحه 11