مجله کودک 111 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 111 صفحه 8

قصّة دوست داستان یک ماهی قرمز: خوشبختی این است ترجمه: آزاده محبت خو سولماز حدادنژاد طهرانی بنفشه رضوانمهر ماهی قرمز، توی تنگی روی بوفه، در خانه پسر کوچولو، خوشبخت است. او یک خانواده پیدا کرده است. قناری در قفسش برای او آواز میخواند. او تمام روز به دور خود میچرخد و این برای یک ماهی قرمز خوشبختی است. امّا یک روز .... بچه گربة بینوایی که صاحبی نداشت، آواز قناری را شنید. این بچه گربة ولگرد روی شیروانی خانة بزرگ پسر کوچولو زندگی میکرد و چون کسی چیزی برای خوردن به او نمیداد، همیشه گرسنه بود. او صدای آواز قناری را شنید، چون پسر کوچولو هنگام رفتن به مدرسه، پنجره را باز گذاشته بود، قناری و ماهی قرمز تنها بودند، آواز قناری از پنجره بیرون میرفت و در حیاط خانه میپیچید. گربه کوچولو از بالای شیروانی خم شده بود و گوش میکرد. همینطور به موضوع وحشتناکی که البته برای یک گربه گرسنه، طبیعی است، فکر میکرد! «قناری خوردنی است ...» و سپس خیلی آرام شروع به پایین آمدن از شیروانی کرد و به پنجرة اتاق خواب نزدیک شد. قناری در قفس میخواند: «من میخوانم، من میخوانم... برای این که خورشید زیبا از پنجره میتابد، پولکهای طلایی دوستم ماهی قرمز در آفتاب میدرخشند، پسر کوچولو به زودی از مدرسه برمیگردد. من میخوانم، چون هر سة ما در اتاقمان، در قفسمان و در تنگمان خوشبخت هستیم...» اما گربه در همان موقع... قناری دیگر نمیخواند. گربه به نزدیک پنجره رسیده بود. در همین موقع، ماهی قرمز که نمیتوانست همچون قناری بخواند، امّا میخواست به قناری نشان دهد که چه کاری میتواند بکند، شروع کرد به پریدن بیرون از آب. او با تمام قدرتش میپرید و در هوا جیغ میزد و دوباره به داخل تنگ میافتاد، در حالی که مقداری آب به اطراف پخش میکرد. او در میان نور خورشید که از پنجره میتابید، بالا میپرید و این منظرهای بسیار زیبا بود. قناری بلند و بلندتر میخواند و ماهی قرمز بالا و بالاتر میپرید، آنقدر بالا که عاقبت تعادلش را از دست داد و در کنار تنگ روی بوفه افتاد. قناری دیگر نمیخواند. او به ماهی قرمز که در میان مقداری آب روی بوفه پیچ و تاب میخورد، نگاه میکرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 111صفحه 8