مجله کودک 111 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 111 صفحه 24

لبخند دوست داستانهای یک قل، دوقل طاهره ایبد نصفه فسقلیها من و شبنم نشسته بودیم و یک قل، دوقل بازی میکردیم که یکدفعه یکی محکم کوبید به در،ول هم نمیکرد و هی میکوبید به در. پریدم بالا و گفتم: «کیه؟ چه خبره؟ مگه سر شیر آوردی؟» در را باز کردم، محمدحسین بود. مثل دیوانهها میپرید بالا و میپرید پایین. زنش هم پشت سرش بود. گفتم: «چه خبره؟ زده به سرت.» محمدحسین گفت: «آره زده به سرم... آخه، بچهام با هام حرف زد.» گفتم: «اِهکی، زد که زد، اینو باش. بچة ما هم حرف میزند.» شبنم هم گفت: «آره راست میگه.» محمدحسین و نسیم به هم نگاه کردند. بعد نسیم گفت: «من که باور نمیکنم. بچة شما حرف بزند.» شبنم گفت: «اگه شما حرف ما رو باور نکنید، ما هم حرف شما رو باور نمیکنیم.» دوباره محمدحسین و زنش به هم نگاه کردند. بعد محمدحسین گفت:«خب باور میکنیم.» بعد یک تعارف الکی کردم و گفتم:«بیایید تو؟» هنوز حرفم تمام نشده بود که محمدحسین و نسیم تندی آمدند تو و نشستند روی مبل. شبنم رفت پیش خواهرش نشست. تا آمدم بنشینم، محمدحسین شکمو گفت: «اِه، تو میخوای بشینی، برو چیز میز بیار از ما پذیرایی کن.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 111صفحه 24