مجله کودک 111 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 111 صفحه 13

هیچکس هم مرا مجبور نکرده است. اگر این کار را نکنم و این شبهای عزیز بگذرد تا سال دیگر باید صبر کنم... اما ببین از ظهر تا حالا همه به تو گفتهاند مشقهایت را بنویس. اما تو اصلاً اهمیتی نمیدهی. همینطور وقتت را تلف کردهای و هنوز نمیدانی که هر چیز موقعی دارد و اگر آن را هدر بدهی، دیگر به دست نمیآوری! مثلا هنگام سحر به محض این که اذان شروع میشود دیگر نمیتوانی چیزی بخوری. فرصتت تا قبل از آن بوده است... محبوبه: «بفرمایید. من مطمئنم که فردا عید است! اما عروسک جان. راستش را بخواهی کم کم دلم شور افتاده است.» محبوبه: «چطور باید فهمید فردا عید است یا نه؟» مهدیه: «اگر شب ماه دیده شود، فردا عید است.» محبوبه: «ببینید بچهها، کاش همین الان ماه،کنار آن ستارهی بزرگ و پرنور بیاید.» مهدیه: «آمدی پشت بام دنبال ماه میگردی؟ پیداکردنش در این شب، کار سادهای نیست. میخواهی ماه مشقهایت را برایت بنویسد؟» محبوبه: «کاهش مشقهایم را نوشته بودم.» مهدیه: «عیب ندارد. ناراحت نباش! امشب آخرین شب ماه مبارک رمضان است و باید تمام شدن آن را جشن بگیریم. بیا برویم پایین با هم حرف بزنیم.» محبوبه: «نمیفهمم. اگر ماه مبارک است چرا تمام شدنش را جشن میگیریم؟» مهدیه: «جشن میگیریم چون همه روزهداران فکر میکنند از امتحان خدا نمره خوبی گرفتهاند و درسهایشان که تحمل گرسنگی و تشنگی است را خوب خواندهاند و نوشتهاند.» محبوبه: «مامان، چقدر مانده است تا بخوابیم؟ میخواهم مشقهایم را بنویسم.» -: «دیگر خیلی دیر است.» -: «نه مامان. همه شما کارهایتان را به موقع انجام دادهاید جز من.» مامان: «بلند شو دیگر. باید بخوابی.» محبوبه: «ولی، میخواهم همین امشب همه کارهایم را انجام دهم. چه فردا تعطیل باشد چه نباشد. لطفاً اجازه دهید! دیگر نباید کارهایم برای آخرین دقیقه بماند. تصمیم گرفتهام از این به بعد کارهایم را زود انجام دهم. مامان، اگرچه هنوز عید نشده اما دوست دارم زودتر از همه عید را به شما تبریک بگویم، عیدتان مبارک!»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 111صفحه 13