مجله کودک 119 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 119 صفحه 22

یاد دوست پشتیبان مردم خاطرات دوست *یکی از یاران انقلاب نقل می کند: هفته اول فروردین سال 57 در نجف اشرف به خدمت امام رسیدم. آقا فرموند: «ایران چه خبر بود؟» عرض کردم: «قم به صورت شهر قیام و ستیز با نیروهای دولتی درآمده است.» فوراً فرمودند: «اینها (حکومت شاه) باید بروند، بی خود معطّلند.» هنوز این جمله محکم در فکر و مغزم باقی مانده است. *یکی از شاگردان امام در مطلبی بدین مضمنون نقل می کند، درجلسه ای در نجف، امام فرمودند: «اولین بار که مرا پس از عاشورای 1342 [شب قبل از 15 خرداد 1342] دستگیر کردند و به سلول تک نفری در تهران منتقل کردند، رئیس سازمان امنیت شاه نزد ن آمد و تقاضای مذاکرۀ مستقیم بین من و شاه را طرح کرد. حتی گفت، مانعی ندارد که شاه نزد شما بیاید، شما با هم بنشینید و اختلافات را حل کنید. ولی من در جواب گفتم: «شاه آن قدر بی آبروست که اگر انگشت کوچک خود را به دریا بزند، دریا نجس خواهد شد و حاضر به ملاقات شاه با خود نشدم.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 119صفحه 22