مجله کودک 121 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 121 صفحه 9

خاطرات آقای چوپان : «خوشحالی من » من خیلی خوشحال بودم ! آخه بعد از مدتها یک اتفاق خوب و جالب برای من افتاده بود ! یک اتفاق مخصوص ! آن قدر خوشحال بودم که نمی دونستم باید چه کار کنم ! فریاد می زدم و می دویدم ! ولی افسوس که گوسفندهام اون اتفاق مهم رو اصلاً درک نمی کردند ! اون قدر سرد و بی احساس با اون اتفاق برخورد می کردند که من تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت هیچ خبر خوبی را بهشون نگم ! حرف های قشنگ طراوت مامان همیشه به من میگه : « دخترم ! سعی کن زمانی که خیلی خوشحالی ، خودت رو کنترل کنی و سنگین باشی ! » خب ! من آخه دست خودم نیست ! وقتی خوشحالم از ته دل فریاد میزنم ! طوری که هم تا چند روز صدای خودم میگیره و هم تا چند روز گوش های مامان سوت می کشه ! جواب معما : اون بعد از زدن گل پرچم کرنر رو از جا درآورد و به سمت بقیه بازیکنها حمله کرد !

مجلات دوست کودکانمجله کودک 121صفحه 9