مجله کودک 273 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 273 صفحه 9

مراسم صبحگاهی به خوبی برگزار شد. بعد از آن هم دانش­آموزان یکی یکی به سر کلاس­های خود رفتند. یزدان هم در دفتر، به رسیدگی امور مدرسه پرداخت. کار زیاد بود،مسئولیت سنگین بود، معلوم نبود چرا ساعت این قدر به کندی حرکت می­کرد،در دلش خدا خدا می­کرد این روز را با موفقیت پشت سر بگذارد تا یک وقت آقای مدیر فکر نکند که او از عهده وظایفش به خوبی بر نمی­آید. چند ساعتی گذشت. زنگ­های تفریح یکی­یکی آمدند و رفتند و اتفاق­هایی هم افتاد که یزدان با تلاش خود توانست همه آنها را به خوبی حل و فصل کند،مثلا : مهدی:«آقا اجازه؟ می­خواستیم آب بخوریم،لیوان­مون از دست­مون افتاد، اینم داشت می­دوید، رفت رو لیوان­مون، حالا لیوان­مون از وسط شکسته...» مجبور شد کاری کند که دوست نداشت. مدیر: «لطفا تو پرونده نعمتی رو نگاه کنین ببینین شماره تلفن خونه­شون چنده؟» ناظم: «می­خوای چکار کنی یزدان؟» مدیر:«دوست ندارم،اما چاره­ای دیگه هم ندارم. می­خوام زنگ بزنم که فردا پدر یا مادر نعمتی بیان مدرسه تا به اون بی­انظباطی که کرده رسیدگی بشه.» نام توپ: اسکودا 47 میلی متری کشور سازنده: چکسلواکی وزن: 590 کیلو گرم سرعت حرکت گلوله: 775 متر بر ثانیه حداکثر برد: 4000 متر اما در این یکی مورد قضیه فرق می­کرد و یزدان هرچه تلاش کرد تا ... اما بالاخره

مجلات دوست کودکانمجله کودک 273صفحه 9