
و بعد از حمام گرفتن برای خواب آماده میشدیم،
فران مرا راهنمایی کرد که لباسهای کثیفم را
کجا بگذارم،جای حولهها کجاست و صابون را
کجا میشود پیدا کرد و به من یک مسواک داد.
وقتی حمام کردم فران برای ما قصه گفت،بعد از
قصه وقت خواب بود. وقتی فران و پل من را به
اتاق بردند،پل متوجه یک بوی عجیب،مثل بوی
مرغ در اتاق من شد،تنها کاری که میتوانستم
انجام دهم این بود که نفسم را حبس کنم،آیا
باید به آنها در مورد تکهی مرغ زیر بالشم
بگویم؟ اگر آنها عصبانی میشدند و سر من
داد میکشیدند چه؟ نفس بلندی کشیدم و به
طرف بالشم رفتم، تکهی مرغ را از زیر بالش
بیرون آوردم. به آنها گفتم: من آن را برای این
نگه داشتهام که شاید شما فردا وقت نداشته
باشد برای شام درست کنید. هر دوی آنها
لبخند زدند و قول دادند که هیچ وقت یادشان
نرود شام درست کنند. حالا احساس بهتری
داشتم. فران به من یک بالش جدید داد چون
قبلی پر از تکههای مرغ شده بود. بعد آنها چراغ
اتاقم را خاموش کردند و مرا تنها گذاشتند تا
بخوابم. در تاریکی باز هم به یاد مادرم افتادم و
احساس دلتنگی کردم. آن وقتها من مجبور
بودم در جاهای مختلف و غریبی بخوابم اما در
عوض مادرم کنارم بود و از من حمایت میکرد.
اما حالا او رفته بود. من گریه کردم. نگران شدم
که اگر اینجا را زیاد دوست داشته باشم،شاید
آنها دیگر اجازه ندهند مادرم را ببینم. فران
و پُل حتما صدای گریهی مرا شنیدند،چون به
اتاقم آمدند و کنار تخت نشستند. برای مدتی
با من حرف زدند. آنها گفتند اگر بخواهم میتوانم
تا وقتی که آمادگی داشتن یک اتاق تنها را داشته
باشم با یکی از بچهها هم اتاق شوم. این باعث شد
احساس بهتری داشته باشم.
ادامه دارد
نام اسلحه: نورت اُور
کشور سازنده: انگلستان
وزن: 61 کیلو گرم
سرعت حرکت گلوله: حدود 60 متر بر ثانیه
حداکثر برد: 251 متر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 273صفحه 13