مجله کودک 273 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 273 صفحه 13

و بعد از حمام گرفتن برای خواب آماده می­شدیم، فران مرا راهنمایی کرد که لباس­های کثیفم را کجا بگذارم،جای حوله­ها کجاست و صابون را کجا می­شود پیدا کرد و به من یک مسواک داد. وقتی حمام کردم فران برای ما قصه گفت،بعد از قصه وقت خواب بود. وقتی فران و پل من را به اتاق بردند،پل متوجه یک بوی عجیب،مثل بوی مرغ در اتاق من شد،تنها کاری که می­توانستم انجام دهم این بود که نفسم را حبس کنم،آیا باید به آنها در مورد تکه­ی مرغ زیر بالشم بگویم؟ اگر آنها عصبانی می­شدند و سر من داد می­کشیدند چه؟ نفس بلندی کشیدم و به طرف بالشم رفتم، تکه­ی مرغ را از زیر بالش بیرون آوردم. به آنها گفتم: من آن را برای این نگه داشته­ام که شاید شما فردا وقت نداشته باشد برای شام درست کنید. هر دوی آنها لبخند زدند و قول دادند که هیچ وقت یادشان نرود شام درست کنند. حالا احساس بهتری داشتم. فران به من یک بالش جدید داد چون قبلی پر از تکه­های مرغ شده بود. بعد آنها چراغ اتاقم را خاموش کردند و مرا تنها گذاشتند تا بخوابم. در تاریکی باز هم به یاد مادرم افتادم و احساس دلتنگی کردم. آن وقت­ها من مجبور بودم در جاهای مختلف و غریبی بخوابم اما در عوض مادرم کنارم بود و از من حمایت می­کرد. اما حالا او رفته بود. من گریه کردم. نگران شدم که اگر اینجا را زیاد دوست داشته باشم،شاید آنها دیگر اجازه ندهند مادرم را ببینم. فران و پُل حتما صدای گریه­ی مرا شنیدند،چون به اتاقم آمدند و کنار تخت نشستند. برای مدتی با من حرف زدند. آنها گفتند اگر بخواهم می­توانم تا وقتی که آمادگی داشتن یک اتاق تنها را داشته باشم با یکی از بچه­ها هم اتاق شوم. این باعث شد احساس بهتری داشته باشم. ادامه دارد نام اسلحه: نورت اُور کشور سازنده: انگلستان وزن: 61 کیلو گرم سرعت حرکت گلوله: حدود 60 متر بر ثانیه حداکثر برد: 251 متر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 273صفحه 13