
مدیریت هم چه کار سختی است. اصلا زندگی چقدر
سخت است. یزدان در مدرسه،با دوستان،هم کلاسیها
و هم مدرسههای خود روزگار میگذراند و از طرفی هم
امروز مسئولیت سنگینی بر دوش دارد. از یک طرف
دوستیهاست و از طرف دیگر انجام وظیفه. خیلی
وقتها این دو با هم نمیسازند.
امین:«یزدان نشستی و داری به چی فکر میکنی؟»
بدو. محمود اجازه گرفته بوده که بره آب بخوره، افتاد و ...»
یزدان :«خیلی درد داری؟ بذار ببینم چی شده.»
محمود: «اوخ اوخ اوخ،اون جاشو که فشار میدی
خیلی درد میگیره.»
امین: «میگم نکنه که شکسته؟ شاید قوزک پاش
ترک خورده باشه، شد قوز بالاقوز.»
محمود:«نه بابا اون جوریها هم که درد نمیکنه. »
یزدان: «امین برو کمک بیار تا بلندش کنیم،
باید ببریمش اتاق بهداشت.»
اگر چه مربی بهداشت برای انجام
امور اضطراری در مدرسه حضور
دارد اما تشخیص احمد رضا،
دانشآموزی که امروز به جای
مربی بهداشت انجام وظیفه
میکند این است که حادثه
پیش آمده چیز خیلی مهمی
نیست و خودش میتواند ...
از عهده آن بر بیاید. به هر حال احمدرضا قبل از اینکه این مسئولیت را بپذیرد چندین روز آموزشهای لازم را در این رابطه دیده است. ادامه دارد
نام توپ: ضد تانک- 47 میلی متری(مدل 01) کشور سازنده ژاپن
وزن: 753 کیلوگرم سرعت حرکت گلوله: 823 متر بر ثانیه حداکثر برد: 1000 متر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 273صفحه 10