مجله کودک 396 صفحه 34

لیلا قالی میبافت تا شاید بتواند قناریاش را به خانه برگرداند. شاه قاجار، چند ماه پیش، به آواز قناریها مالیات بسته بود. هر کس برای قناریای که در خانهاش داشت، باید ماهی یک قران مالیات میداد. مردم که پولی نداشتند تا مالیات جدید را بدهند، از آوازی قناریهایشان دل کندند و با حسرت، در قفسها را باز کردند؛ با آنکه میدانستند قناریها بیرون قفس میمیرند. فراشهای نظمیه در کوچهها میگشتند و گوششان را تیز میکردند تا در هر خانهای را که آواز قناری از آن شنیده میشد بکوبند. لیلا از همان روزها شروع کرده بود به بافتن قالی و اگر زودتر فهمیده بود که شاه میخواهد به فرنگ برود. حتماض قالیاش را زودتر تمام میکرد و مجبور نمیشد در این شب آخر، زیر نور شمع لالهاه، اینقدر با عجله ببافد و گره بزند و شانه به رجهای بافته شده بکوبد. ایکاش میرزاشیپور زودتر به او گفته بود که شاه میخواهد به فرنگ برود! ایکاش لیلا زودتر از او پرسیده بود که آیا میتواند هدیهاش را به شاه برساند یا نه... موضوع تمبر: حیات وحش بوتسوانا قیمت : 50 واحد سال انتشار: 1980