مجله کودک 401 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 401 صفحه 9

پدری - که او را هرگز ندیده بود- افتاد. سعی کرد تا به تقلین از ام ایمن ، مادر را تسلی بدهد. می گفت: «مادر ! غصه نخور ! به زودی حالت خوب می شود.» نگاه معصومانه و لحن پر مهر محمد به راستی در تسکین درد آمنه اثر می گذاشت. ام ایمن، چون پروانه به دو رشمع وجود بانویش می چرخید و برایش دل می سوزاند وآمنه همچنان که در کورة تب می سوخت گاه با ناله هذیان ، کلماتی شکسته و کنگ به زبان می آورد و از سوط درونش خبر می داد. درمیان این کلمات گاه نام عبدالله آشکارا به گوش می رسید و دل نازک محمد را بیشت تر از پیش می سوزاند. هر روز که می گذشت، آمنه رنجورتر و رنگ پریدیده تر از روز قبل می شد. دیگر طلوع وغروب آفتاب. تنها بر درد و رنج آمنه اضافه می کرد . و درمان های ساده ام ایمن بی فایده بود. کاسة آب سرد ، در دست محمد هر لحظه پرو خالی می­شد. سرانجام، آمنه آخرین کاسهء جوشانده گیاهی را ا زکنار لبهایش دو رکرد وگفت: -نه! دیگر چیزی زگلویم پایین نمی رود! ام ایمن ، با بعضی گلوگیر ، از در اتاق بیرون رفت. آنه . دست رنجور و دردمندش را از زیر لحاف بیرون آورد و به طرفمحمد دراز کرد .اومحمد رامیخواست .محمد به سرعت خود را در آغوش مادر رها کرد. آمنه، او را در آغوش فشرد و باز بیشتر فشرد. موهایش را نوازش کرد ، صورتش را بویید و بوسید و باز هم او را بیشتر از پیش روی قلبش فشرد. صدای ضربان قلب مادر هرلحظه تندتر وتندتر می شد. محمد احساس کرد هرگز این همه آسوده سرش را روی سینه مادرش نگذاشته است . لذت آغوش پرمهر مادر ، لذت نوازش دست های مهربان مادر. درعمل جانش نشست و فکر کرد هزاران فرشته با هم اورا نوازش می کنند...... (ادامه دارد) · موضع تمبر : راهی برای زندگی (جزایر اقیانوس هند) · قیمت : 15 واحد · سال انتشار : 1993

مجلات دوست کودکانمجله کودک 401صفحه 9