مجله کودک 489 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 489 صفحه 18

منتظرت هستم.» ایوان، در حالی که از خشم به خودش میپیچید، با قدمهای بلند از مزرعهی یوسیفا دور شد. در این حال با خودش عهد بست که هر طور شده تلافیِ این همه شکست را سرِ مرد کشاورز دربیاورد. * * * مدتی گذشت. دوباره فصل کشت و کار از راه رسید. یوسیفا به مزرعه رفته بود تا برای کشت تازه آماده شود. او فکر نمیکرد دیگر با ایوان غول روبرو شود، چون به نظر میرسید که او قلباً از این معامله راضی نباشد. اما تا به خودش تکانی بدهد، سر و کلهی ایوان غول پیدا شد و بلند سلام کرد و گفت: «من هم شریک!» یوسیفا جواب سلام ایوان را داد و گفت: «باشد، شما هم شریک! از قضا داشتم فکر میکردم که این نوبت گندم بکاریم!» ایوان دستهایش را به مالید و خندید و گفت: «بله، گندم! ما گندم میکاریم و نصف محصول از من است و نصف آن از تو. اما این بار هرچی در زیرِ زمین است، مال من و هرچی روی زمین است، برای تو!» یوسیفا این شرط را قبول کرد و نام خدا را به زبان آورد و مشغول کار شد. (ادامه دارد) میوه گل ساعتی این میوه، گیاهی دارد که گلبرگها و پرچمهای آن به شمارهها و عقربههای ساعت شبیه است. میوه گل ساعتی برای درمان و کاهش اضطراب استفاده میشود. همچنین از این میوه در پزشکی سنتی برای درمان بیخوابی استفاده میشود. از این میوه، قطرهای هم ساخته شده است که در داروخانهها وجود دارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 489صفحه 18