چشمه خورشید 1
بازتاب فرهنگ عاشورا در اندیشه و رفتار سیاسی امام خمینی(ره) با تکیه بر بررسی مردم و نخبگان در دو حرکت
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : رهنورد، زهرا

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

بازتاب فرهنگ عاشورا در اندیشه و رفتار سیاسی امام خمینی(ره) با تکیه بر بررسی مردم و نخبگان در دو حرکت

بازتاب فرهنگ عاشورا در اندیشه و رفتار سیاسی امام خمینی(ره) با تکیه بر بررسی مردم و نخبگان در دو حرکت

زهرا رهنورد 

جهت بررسی نمودهای عینی تأثیر فرهنگ عاشورا در اندیشه و زندگی امام خمینی ابتدا لازم است که تعریفی از فرهنگ عاشورا داشته باشیم. 

فرهنگ عاشورا، مقوله‌ای بسیار پیچیده است، چرا که دارای ابعاد اخلاقی، سیاسی، اجتماعی ـ فلسفی، عرفانی، هنری و بـُعد شگفت تقدیری است. 

ممکن است فرهنگهای دیگری، مثل فرهنگ مبارزات مردم قهرمان دیگر نقاط جهان، کم یا بیش ابعادی مشابه داشته باشند؛ اما مهم، جایگاه این حرکت، در تفکر و تحلیل اسلامی با توجه به اهداف آن می‌باشد. در اسلام، به طور اتوماتیک هر حرکتی به قصد قرب الهی انجام می‌گیرد اما مجموعه ماجرای «عاشورا»، قصد قربی است با روشی خاص و نمایشی و نمودی خاص. 

روش این قصد قرب، «حرکت متضاد طلب و خودداری» است، طلب و خودداری‌ای مرحله‌ای، و کوتاه‌مدت برای وصولی ابدی در درازمدت. این طلب و خودداری، نه تنها در قلمرو عرفانی بلکه در قلمرو روابط خویشاوندی، سیاسی و... ظاهر می‌شود. 

با یک تعریف کلی، فرهنگ عاشورا تکاپویی است به قصد وصل و قرب الهی، از طریق و تاکتیک طلب و خودداری، در فرایندی از اهداء خون و جان و هم‌آوازی عینی با چکاچک شمشیرها که نماد جنگ خیر و شر و حق و باطل و حق و زور را به نمایش می‌گذارند. قیام به سیف محمل عینی و نهایی آن است. 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 271

گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت

راه عاشورا، در ابریشمی از خون تافته شده است. 

یعنی فرهنگ عاشورایی بی‌شک و شبهه، ظاهری مبارزاتی دارد و قیام به سیف مرحلۀ نهایی آن است. 

گفتیم طلب و خودداری؛ این طلب و خودداری، به کجا می‌انجامد؟

از رازهای فرهنگ عاشورا این است که رخدادها ظاهری دارند و باطنی، نمایشی دارند و پیامی، شکلی دارند و رمزی، بعدی دارند و نوری، جسمی دارند و روحی. در مسیر قرب الهی، در فرایندی از خون و چکاچک شمشیرها در عاشورا که نقطۀ اوج این حرکت است. «روز دهم»، طلب و خودداری به اوج می‌رسند تا این که هیچ گونه تعلق و وابستگی باقی نماند تا زمینه نهایی بریدن از ما سواء الله و وصل به الله آماده گردد. 

مادرها فرزند را می‌خواهند، اما او را تقدیم مسیر قرب می‌کنند. جوانان رعنا را به صحنه نبرد می‌فرستند و پیکرهای مثله آنان را پس می‌گیرند. 

مادر ابوالفضل(ع)، ام البنین، چهار فرزند را تقدیم می‌کند و در کنار جسد آنها زار می‌زند که: 

«دیگر مرا مادر پسران ننامید.»

مادر وهب، سر بریدۀ فرزند را به سوی دشمن پرتاب می‌کند و می‌سراید: 

«سری را که در راه خدا داده‌ام پس نمی‌گیرم.»

مادر علی اصغر، کودک شیرخوار خود را، مادر قاسم تازه داماد خود را و مادر علی‌اکبر... این مادران رابطه مادر و فرزندی را طلب کردند و در عین حال خود را از گل روی فرزند محروم نمودند. 

زنان، همسران خود را دوست داشتند و آنان را به نبرد تهییج کردند. 

حسین(ع) برادران، فرزندان و حتی شیر خوارۀ خود را و در نهایت سر خود را در مسیر قرب، در سیلابی از خون از دست داد. چرا که معتقد بود که «اگر دین خدا با خون او قوام می‌گیرد، بر شمشیرهاست که او را محاصره کنند و در خون بغلطانند.» و زینب ـ علیهاالسلام ـ قهرمان‌تر از همه، پا به پای حسین، تمامی پشتوانه‌های عینی و ظاهری، یعنی مردان خانواده و در راس آنان، حسین(ع) را تقدیم این مسیر قرب نمود و خود سوگوار و با باری سنگین از اداره قبیله و خانواده، به جهت تداوم را و ارسال پیام، راهی کوه و دشت و صحرا شد. مصر و شام را درنوردید تا آرام گرفت. 

«آب»، سمبل و مظهر این طلب و خودداری است. رمزی که در رخدادها و در شخصیت


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 272

قهرمانان ظاهر می‌شود. به قول مولوی: 

آب کم جو، تشنگی آور بدست  تا بجوشد آبت از بالا و پست

رمز آب، را حضرت ابوالفضل العباس(ع) برملا کرد. آنجا که به قصد آوردن آب برای زنان و کودکان و رزمندگان تشنه، به سرچشمه فرات رسید، خسته با لبهای چاک چاک از گرمای نینوای هزاران ساله. 

آب، شفاف و درخشان و خنک و زیبا، آبی که تمدنها در کنار آن، حیات یافته بودند و بشر مدعیست نخستین تمدن در کنار همین آب شکل گرفت. ابوالفضل(ع) تشنه، مثل یاران و همگنان، در طلب آن، اما او کام تشنه را با دیدن و نیاشامیدن جوانمردانه آب، تشنه‌تر می‌کند. با مشک پر آب، به سوی خیمه‌گاه روان می‌شود. تمدنها از آب دجله و فرات سیراب شدند و حیات یافتند. ابوالفضل(ع) با خودداری از آب به حیات جاوید رسید، در راه، دشمن دو دستش را قطع می‌کند، او مشک را به دندان می‌گیرد در نهایت نیزه‌ای مشک و نیزه‌ای قلب ابوالفضل(ع) را سوراخ می‌کند... و او تشنه‌لب جان می‌سپارد. خانواده و کودکان و رزمندگان نیز در تشنگی می‌سوزند و جان می‌سپارند. همه به حیاتی می‌رسند که انسانهای پس از آنها با نوشیدن جرعه‌ای از آن آب زنده می‌شوند و حیات می‌یابند، همچون مردم ایران در نبرد با ظلم. 

رفتم که آبی آورم     بهر سکینه خواهرم دستم جدا شد       دستم جدا شد

فرهنگ عاشورا، فرهنگ رنج کشیدن، سختی دیدن، مرارت را تحمل کردن. جوانمردی نمودن، آزادی و آزادگی است. فرهنگ حق را به حق‌دار رساندن است؛ در تخاصم خیر و شر. پیام آن این است که خون مظلوم، حق طلب پیروز است. 

امام خمینی(ره) این پیام را با تمام وجود حس کرد و درک نمود. در یک جمله فرمود: 

«عاشورا، روزی است که خون بر شمشیر پیروز می‌شود.»

یعنی حق بر زور غلبه می‌یابد. و این به خودی خود، بشارت «دولت کریمۀ مهدی(عج)» است. 

و این جمله مدخلی است برای ورود به تأثیرپذیری نظری و عملی امام خمینی(ره) از مدل «فرهنگ عاشورا»، در سراسر زندگی فکری و سیاسی و عرفانی خود. اما مطالعه ما در این مقاله از این پس یک مطالعه سیاسی و مبارزاتی است. 

امام خمینی اصولاً با تکیه بر جمله معروفی از امام حسین(ع)، حرکت عظیمی را که در روز دهم، عاشورا، به اوج رسید، «امر به معروف و نهی از منکر» می‌دانستند: 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 273

 «قیام کردم (خروج نمودم) برای احیای سنت جدم رسول الله، و چیزی اراده نکرده‌ام مگر امر به معروف و نهی از منکر.» 

امام خمینی در رسالۀ خود، امر به معروف و نهی از منکر را مرحله به مرحله، از شیوه‌های مسالمت‌آمیز پند و موعظه آغاز می‌کنند تا مبارزه مستقیم و رویاروی، پیش می‌روند و در طول زندگی سیاسی و مبارزاتی خود عملاً، این شیوه را به عنوان یک مدل رفتاری، الگوی حرکات فکری و سیاسی خود قرار دادند. از موعظه نسبت به شاه و امرای کشوری و لشگری از یک سوی و موعظه مردم از سوی دیگر، تا اینکه در روند 15 سال به 21 و 22 بهمن رسیدند و خود بارها می‌گفتند ما مأمور به تکلیفیم نه نتیجه. احدی الحسنیین، یا شهادت یا پیروزی و کسب قدرت و حاکمیت اسلام. 

امام خمینی در این مبارزه، سیاست‌بازی نکردند بلکه با وضوح کامل، نبرد رویاروی حق و باطل را پیگیری کردند چون به این آیه کریمه باور داشتند که نویدبخش همۀ مؤمنان مبارزه‌گر بوده است: 

 «بل تقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق» (سوره انبیاء آیه 18)

حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، در مبارزه خود که احیای سنت رسول(ص) بود بر چند امر تکیه داشتند؛ مکتب، مردم، نخبگان و رهبری به عنوان عناصر مثبت و فقدان مشروعیت حاکمیت دوران و فساد دستگاه، فساد تصمیم‌گیرندگان و مدیران به عنوان عناصر منفی. بدین‌ترتیب امام حسین(ع) جزو احیاگران نخستین اسلام است. پیش از ایشان نیز احیاگران دیگری چون حضرت علی(ع)، ابوذر، امام حسن(ع)، این نقش را ایفا کرده‌اند. امام خمینی نیز از احیاگران و پس از ائمه از درخشانترین آنان است. 

الا این که در این مقطع، مشروعیت حاکمیت و تصمیم‌گیرندگان کاملاً از بین رفته و امام حسین راضی به بیعت با یزید نمی‌باشد. مردم، نقطه اوج و بستر مناسب شروع قیامند. به سخن دیگر بهتر است در این بخش به مبحث مردم و نخبگان بپردازیم. 

در اینجا مردم، عنصر مهمی هستند، آنها آمادگی خود را برای این عدم بیعت و اعتراض اعلام کرده‌اند، اما زیر  قول خود می‌زنند و به «ناکثین» تاریخ می‌پیوندند. 

اگر در این فراز، حرکت امام خمینی را الگوبرداری از مدل حرکت امام حسین بدانیم، عناصر منفی با شدت بیشتری حضور دارند، شاه و دار و دسته آمریکایی‌اش پوستین وارونه اسلام بر تن مدعیان، مدرنیزاسیون نوع آمریکایی، سرمایه‌داری وابسته، دیکتاتوری نظامی ـ سلطنتی و... 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 274

عناصر مثبت نیز حضور دارند، الا این که مردم ایران می‌گویند: 

ما اهل کوفه نیستیم            امام تنها بماند

... و بر این حرف خود پافشاری می‌کنند، بر سر پیمان باقی می‌مانند و حرکت و قیام به انقلاب منجر می‌شود و حکومتی با مشروعیت صددرصد، هم به دلیل حضور مردم و هم حضور مکتب و رهبری کاریزماتیک تشکیل می‌شود. 

مدل عاشورای امام حسین(ع) با پیام «پیروزی خون بر شمشیر» در الگوی رفتاری و اندیشه سیاسی امام خمینی حضور دائم دارد. امام خمینی معتقد است که امام حسین پیروز شده است. دلیل پیروزی او تداوم راه و نام و یاد و الگوی حرکت اوست، هرچند مردم از پشت خنجر زدند و امام شهید شد و حکومت اسلامی تشکیل نگردید و نظام با عدم مشروعیت به حیات خود ادامه داد، اما قدرت عناصر مثبت حرکت و نفس حرکت که به قصد قرب الهی انجام گرفته است، پیروزی را تضمین نموده است. اگر امام حسین(ع) موفق می‌شد یزید را براندازد، و حکومت تشکیل دهد فبهاالمراد. حالا هم که نشده در عوض مدل و الگو قرار گرفته و پیروزی در پیام خون اوست که «ثارالله» است و عظمت حرکتش تنها خورشید منظومه بشری است. آن نحوه طلب و خودداری حسین و یارانش در مسیر قرب الی الله، آنها را به پیروزی رساند. 

امام حسین و امام خمینی هر دو روی مردم حساب باز کردند و مردم را از عناصر بزرگ موفقیت تلقی نمودند و امروز یکی از ویژگیهای حرکتهای اسلامی در جهان، حضور قوی مردم در صحنه است که نوع دیگری از پیکارگری را در عرصه مبارزات مطرح نموده‌اند. امروز دیگر تشکیلات نخبگان به نوع مبارزات سوسیالیستی و چریکی وجود ندارد. 

اما، انقلاب اسلامی ایران بر خلاف نگرش متفکران اسلامی معاصر، انقلابی بدون نخبۀ محض (Elit) هم نبود، نخبگان نوع خاصی بودند، گروهی از روشنفکران و روحانیون، در تشکیلات بزرگ دانشجویی و دانشگاهی و حوزوی. پس در انقلاب ایران چه چیزی حضور نخبگان را کم‌رنگ می‌کند؟ این یک سؤال است و بزرگترین تفاوت در این دو حرکت به مقوله نخبگان و مردم باز می‌گردد. 

در حرکت امام خمینی(ره) تشکیلات دانشجویی و روحانی، حزبی و جمعیتی بطور مشخص ذیل سازمان واحدی قرار نگرفتند که رهبری با رده‌بندی و کادرها و سانترالیسم و غیرسانترالیسم با آن در تماس باشد، بلکه همه جمعیتها و گروهها و احزاب خرد و کلان در یک تشکیلات بسیار بزرگ


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 275

مردمی، که نام حزب‌الله به خود گرفت غرق شدند. مردم به صراحت گفتند: 

حزب فقط حزب‌الله        رهبر فقط روح‌الله

بدین ترتیب، مردم نخبگان را حذف کردند. آنها وجود داشتند و دارند اما مردم به خواست قلبی خود این واسطه را، نخبگی را، بین خود و رهبر نپذیرفتند و شاید یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی همین امر بود، نخبگانی که به شکل روحانی و دانشگاهی وجود داشتند اما مردم وجود آنها را ندیده گرفتند تا به صورت سیلی بنیان‌کن پایه‌های نظام فاقد مشروعیت را از جای بر کنند. 

اما حذف نخبگان که در ذهن وجود داشت نه در عمل، آسیبی بر پیکر انقلاب بود. اگر چه احزاب و جمعیتهای مذهبی پس از انقلاب سعی کردند، جمعهای نخبه در سطح روحانی و دانشگاهی تشکیل دهند اما کمتر موفق شدند و این مسئله به جای خود باقی است. 

امام حسین(ع) تنها با نخبگان یاران خود، که عمدتاً از آل رسول الله(ص) بودند حرکت پیروزی خون بر شمشیر و فرهنگ عاشورا را به عرصه بشری تقدیم کرد. 

بی‌مردم، اما با نخبگان، نخبگانی از شجره پاک نبوت و امامت، متصل به «ساق عرش» در کنار تک و توک چهره‌های مردمی که آنان نیز نوع دیگری از نخبگان بودند. 

در حرکت امام حسین(ع) مردم، ضعیف و متمایل به صفر و نخبگان قوی‌تر بودند، در حرکت امام خمینی(ره) که پیرو حرکت نخست است و خود حرکتی حسینی است، مردم حضور قوی داشتند و نخبگان از نوع زمینی و ضعیفتر. 

و آیا این پندی بود که امام خمینی از عاشورا گرفت؟ 

یا تقدیری بود فوق محاسبه بشری که در دو حرکت حسینی رقم زده شده بود؟

در هر حال، عاشورای حسینی، به صورت فرهنگ طلب و تشنگی و محرومیت در جانهای مشتاق و خمیر ملتها باقی ماند تا همیشه در جستجوی وصل و سودای رمزی آب باشند اما حرکت امام خمینی پیروز شد، به انقلاب و کسب حاکمیت انجامید از این روی جاودانگی عاشورا، به عنوان الگوی ابدی حتی برای انقلاب اسلامی ایران، باقی ماند. 

‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 276