دیدگاهها (مجموعه مصاحبه ها)
احیای روح و جوهرۀ دعوت انبیا و برپایی نظام اجتماعی بر شالودۀ قسط و عدل
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : زرگرنژاد، غلامحسین

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

احیای روح و جوهرۀ دعوت انبیا و برپایی نظام اجتماعی بر شالودۀ قسط و عدل

دکتر زرگرنژاد

احیای روح و جوهرۀ دعوت انبیا و برپایی نظام اجتماعی بر شالودۀ قسط و عدل 

وقتی می‌گوییم امام وارث آدم است، وقتی می‌گوییم او وارث نوح، موسی و عیسی است و در همان حال آگاهیم که همه این پیامبران برای ایجاد جامعۀ عادلانه طرح و برنامه‌ای داشتند، بنابراین امام حسین نیز برای چنین رسالتی طرح و برنامه‌ای داشته است.

البته هدف امام ایجاد یک نظام برابر سوسیالیستی گونه نبود، اما نظام برابری مالی را به مثابه یکی از ابزارهای رشد و تعالی انسانی و تحقق عدالت اجتماعی می‌دانست و همچون همه پیامبران انگیزه او برای ایجاد قسط در جامعه، بر کشیدن انسان از وضعیت منحط و فاقد ارزشهای الهی در یک جامعه مبتنی بر ظلم و بی‌عدالتی، به نقطه اوج و تعالی در بستر اجتماعی عادلانه بوده؛ زیرا تنها در یک مناسبات اجتماعی عادلانه است که آدمیان می‌توانند همه قابلیتهای خدایی خویش را متحقق سازند.

برای تحقق بخشیدن به چنین آرمانی، برنامه‌ها و طرحهای متعددی لازم است. باید یک نظام اجتماعی که حاکمیتی عادلانه بر آن فرمان می‌راند، تکوین یابد و بر چنین حاکمیت عادلانهای، نظارت و مراقبتی مردمی وجود داشته باشد و این مراقبت نه تنها در بعد فردی انسانها یعنی عبادت، بلکه در اجرای عادلانه کارها و حکومت عادلانه باشد، همان نظارتی که در تعبیر امروزین به آن مشارکت مردمی می‌گویند؛ یعنی حضور فعال و آگاه و هوشیارانه مردم در عرصه اجتماع.

بنابراین از دیدگاه امام حسین نیز ارسال رسولان برای چنین اهدافی بوده است. او با نگاه به این مسئله که بخش عبادی آموزه‌ها و تعالیم پیامبر یعنی نماز، روزه، حج، زکات، خمس، عمل می‌شود اما روح و جوهرۀ اصلی و اساسی همه این احکام عبادی و درونمایه بنیادی دعوت محمدی، با تجدید حیات ارزشها و نگرشهای جاهلی و اشرافی در حال 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 66

نابودی است و این مهمترین و قویترین عاملی است که باعث می‌شود امام واکنش نشان دهد و ماهیت و جوهرۀ اصلی حاکمیت یزیدی را که ادامه حاکمیت ابوسفیانی و حاکمیت جور در تاریخ است، افشا کند و برای مردم زمان خود و نسلهای بعد از خود، ماهیت اصلی این حکومت را با فداکردن جان خویش و همه یارانش بر ملا سازد و اگر بتواند سرنگونش سازد، تا الگو و سرمشقی برای همه حسینیان در همیشه زمان باشد که در چنین هنگامه‌هایی، برای زندگی و مبارزه، مجموعه آرمانهای پیامبران را کارمایه عمل خویش سازند.

گسترۀ امر به معروف و نهی از منکر در قیام امام(ع)

امام امر به معروف و نهی از منکر را ـ که انگیزه حرکت خویش معرفی می‌کند ـ در ابعاد خاص خود در نظر دارد. منظور امام از امر به معروف، امر به نماز خواندن نیست، بلکه ایجاد حاکمیت عادلانه و صالح است و آنچه به عنوان منکر می‌شناسد و بر آن است تا با آن مبارزه کند، همان حاکمیت جور و ستم یزیدی است.

اگر هدف قیام امام را برقراری عدالت اجتماعی بدانیم، سازوکار و ابزاری که امام برای رسیدن به این هدف در اختیار دارند، چیست؟

یکی از روشها و به عبارت درستتر، پیش شرط اصلی اجرای عدالت، تلاش برای سرنگونی حاکمیت جور است؛ چرا که در حکومت جور با ابزار پند و نصیحت نمی‌توان کاری کرد. باید حاکمیت ظلم سرنگون شود؛ چرا که در چارچوب حاکمیتی که شیرازه و اساسش بر بنیاد ستم است و اساساً ستمبارگی و ظلم را مشروع می‌شمارد، نمی‌توان دست به اقدامی زد. در این زمان کوفه به عنوان نیرویی بالفعل موجود است و بنابراین باید به آن تکیه نمود. امام حسین در سیر حرکتش به سوی کوفه، برای بیان ماهیت و انگیزه اساسی حرکت خویش از ابزارهای متفاوتی استفاده می‌کند. در مکه در جمع حاجیان که برای انجام فرایض حج آمده بودند، ماهیت حکومت یزیدی را افشا می‌کند و با حرکت در ایام حج و نیمه تمام گذاشتن آن می‌خواهد درس مهمی به مؤمنان داده باشد؛ چرا که از نظر او ماهیت و روح اصلی این احکام عبادی تلاش برای ایجاد جامعه‌ای بر مبنای عدالت است و اگر چنین 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 67

نباشد فقط عمل به شکل و ظاهر این احکام است؛ و نهایی‌ترین ابزار مبارزه امام حسین برای افشای ماهیت اشرافی و ظالمانه یزیدی، به شهادت رسیدن او و همه یارانش بود.

امام از افشا و تقبیح حکومت یزید چه قصدی دارد؛ یعنی وقتی که حکومت موجود را نفی می‌کند، برای جایگزینی آن چه برنامه‌ای دارد؟

اگر بخواهیم به این سؤال بپردازیم به واقع وارد بحثی اعتقادی شده‌ایم که بنده صلاحیت ورود به بحث اعتقادی را در خود نمی‌بینم و اساساً ارتباطی نیز با بحث ما که بحثی است تاریخی، ندارد. اما اگر بخواهم سخنی گفته باشم این است که اساساً و در مجموع همه آنچه پیامبر قصد تحقق آن را داشت، امام حسین نیز برای تحقق آنها تلاش می‌کرد؛ تا در ابعاد فردی و اجتماعی آرمانهای پیامبر را تبیین و احیا نموده و اشاعه دهد و اصول فراموش شدۀ آیین محمدی را متذکر شده و زنده نماید و مهمترین اصل فراموش شده، نمودها و مظاهر اجتماعی و اقتصادی اصل توحید بود؛ یعنی اجرای عدالت.

آیا می‌توان گفت که امام جهت تحقق بخشیدن به آرمانهای اجتماعی خود، به دنبال تشکیل حکومت بوده است؟

طبیعتاً امام به عنوان امام و رهبر قطعی، سفارش شده و منصوص، رسالت اساسیش همین بود. امام حسین طبعاً به عنوان امام عصر خویش به دنبال این امر بود و اگر موفق به شکست یزید می‌شد، به طور دقیق تمامی طرحها و برنامه‌های خود را گام به گام اجرا می‌نمود و حاکمیتی به شیوه حکومت پیامبر یا حکومت امام علی شکل می‌داد.

آیا حرکت امام از مدینه به سوی مکه و سپس کوفه، بر اساس یک طرح کلی و از پیش تعیین شده بود و یا این حرکت صرفاً برای گریز از بیعت بود و با پیشین آمدن حوادث، در هر مرحله‌ای امام تصمیم می‌گرفتند که چه واکنشی نشان دهند؟


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 68

استراتژی آگاهانۀ امام در حرکت خویش

قبل از پاسخ به این سؤال باید اشاره کنم که متأسفانه با وجود عظمت و اهمیت و تأثیری که قیام امام حسین داشته است، اطلاعات ما درباره این قیام، فوق‌العاده اندک و آمیخته به راست و دروغ است. اطلاعات موجود و گزارشهای تاریخی مربوط به این قیام از آشفتگی فراوانی برخوردار است. بنابراین، به دلیل کمبود منابع و آشفتگی در روایات و گزارشهایی مثل ابومخنف، پاسخ به این سؤال کمتر می‌تواند تاریخی باشد. اما اگر بتوانیم از دو مبنا یکی اعتقادی و کلامی و دیگری عقلی کمک بگیریم، می‌توان گفت که حرکت امام از مدینه به سمت مکه و خط سیر او به سوی کوفه با برنامه‌ای مشخص و معین همراه بوده است.

بنده مبنای کلامی و اعتقادی را مبنی بر اینکه امام حسین بر اساس علم امامت حتماً برنامه و هدفی مشخص داشته، در اینجا کنار می‌گذارم ولی از موضع یک مورخ با عنایت به مجموعه عملکردها و گفته‌ها و آنچه که امام در مسیرش از مدینه تا کوفه انجام می‌دهد، می‌توان امام را به عنوان رهبری سیاسی با اندیشه ویژه سیاسی تلقی کرد.

بنابراین، هنگامی که از طرف حاکم مدینه احضار می‌شود، می‌گوید که یقیناً خبر مرگ معاویه است؛ یعنی او آگاه از مسائلی است که در شام می‌گذرد و خود را آماده واکنشی جدید می‌کند. او برای این واکنش در برابر خلافت یزیدی، منتظر خبر مرگ معاویه است و واکنش را، هم وظیفه خود می‌داند و هم نتیجه قهری و طبیعی برخورد یزید. یزید نیز می‌داند که برخورد با امام حسین اجتناب‌ناپذیر است و این واکنش امام در برابر یزید، واکنشی استراتژیک است؛ یعنی سرنگونی حاکمیت یزیدی و جایگزین کردن حاکمیت محمّدی که خود نماینده آن است. بنابراین، واکنش امام واکنش مقطعی نبود چرا که مبنای آن برای او یک استراتژی بود و آن را رسالت خویش می‌دانست و طبعاً در راستای این استراتژی، تاکتیکها و روشهای مناسبی را هم تدارک دیده و اندیشیده بود.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 69

شناخت امام(ع) از کوفیان

امام از جهت جامعه‌شناسی سیاسی و تاریخی مردم کوفه چه میزان در حرکتشان احتمال موفقیت می‌دادند؟

در این باره در سالیان گذشته دیدگاههایی مطرح شده است، دیدگاهی که انگیزه حرکت امام را شهادت‌طلبی می‌داند. این دیدگاه که دیدگاه ویژه دکتر شریعتی بود و او بر این مسئله تأکید می‌ورزید که امام، رسالت خود را خون دادن و شهید شدن می‌دانسته، چرا که تنها با شهادت می‌توانسته است حاکمیت جور یزیدی را رسوا سازد.

دیدگاه دیگر، نظریۀ آقای صالحی نجفی‌آبادی است ـ البته ایشان در این زمینه صاحبنظر است ـ مبنی بر اینکه امام به قصد تشکیل حکومت به سوی کوفه رفته و با اعتماد به پیروزی تا آستانه ورود به کوفه، به آن سو حرکت کرده است.

دیدگاه سنّتی هم در مسئله وجود دارد مبنی بر اینکه امام از آغاز جزئیات حوادث کشته شدن را می‌دانسته و به همین دلیل یعنی برای محقق ساختن آنچه می‌دانست به سوی کوفه حرکت کرده است.

بنده درباره همه این دیدگاهها تأمل کردم و مجموعه گزارشها و اطلاعات تاریخی را نیز بررسی نموده، به مقایسه پرداختم. قبل از هر چیز من این سخن را نمی‌توانم بپذیرم که امام از آنچه در ماجرای کربلا به نام خیانت کوفیان و پیمان شکنی آنان معروف شده است و در نهایت حتی از شهادت خویش آگاه نبوده است و این را البته از موضع علم امامت نمی‌نگرم چرا که نگرش به موضوع از دیدگاه علم امامت؛ یعنی این بحث کلامی که امام از آنچه از آغاز تا پایان رخ داد، آگاهی دقیق و کامل داشته و از جزئی‌ترین مسائل باخبر بوده است، نگاه تاریخی نیست. اساساً بر این باورم که امام بدون تکیه بر علم امامت هم می‌توانسته درک کند که ماهیت اصلی کوفیان چیست، چرا که از روانشناسی تاریخی آن مردم آگاهی داشته است. امام در پهنه حوادث آن روزگاران بوده است. امام حسین به عنوان فرزند امام علی از دو سالگی در بطن حوادث تاریخ اسلام حضور داشته است. او در کنار پدر و در خانواده‌ای که مرکز جوش و خروش سیاسی بوده، پرورش یافته است. او به چشم خویش 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 70

رویدادهای فراوان و هم چنین آدمیان زیادی را که در کوران حوادث تغییر چهره و ماهیت داده بودند، دیده بود. او طلحه و زبیر، یعنی نخستین صحابه پیامبر را دیده بود که در مناسبات اقتصادی ـ اجتماعی غیر عادلانه چندان متمول شده و به نابرابری خو کرده بودند که نتوانستند عدالت علی(ع) را تحمل کنند و در مقابل او قرار گرفتند و بر ضد او شورش کردند. او تغییر ماهیت زیاد را دیده بود که زمانی استاندار امام علی بود، اما با رسواترین و وقیحترین حرکت در دوران معاویه، جزو درباریان و نزدیکان وی شده بود و مغیرة بن شعبه را و مکاریها و حیله گریها و ستمهایش را نسبت به اصحاب و یاران پدرش دیده بود.

امام، داستان مکرر خیانت و پیمان‌شکنی کوفیان را پس از بیعت با پدرش و برادرش، به چشم خود دیده بود و همچنین دوران سخت و اختناق مدینه را در تحت حاکمیت معاویه تجربه کرده بود. او در بطن مهمترین حوادث و رخدادهای تاریخ پس از رحلت پیامبر، حضوری مستمر و فعال و اندیشمندانه داشت. بنابراین ما در سال 61 هجری با مردی مواجه هستیم که ذهنی گرانبار از تجربه و آگاه به جامعه عصر خویش دارد. آگاهیها و اطلاعات او از همه همعصرانش بیشتر و عمیقتر بود. او هم از فرزدق شاعر و هم از محمد بن حنفیه و هم از عبدالله بن عمر زاهد آگاهتر بود.

امام حسین در کنار پدرش در مقطعی حساس در کوفه حضور داشته است، او مدت پنج سال در این شهر بوده است و این پنج سال اقامت در کوفه کافی بود تا تحلیلی درست و سنجیده از روانشناسی این مردم داشته باشد و به شناختی درست از تکاپوهای کوفیان دست یازد، او از ابعاد قدرت و ضعف کوفیان آگاهی داشت و از دسته بندیهای گروهی و فرقه‌ای عراقیان شناخت درستی داشت.

مهمتر از همه، او از مجموعه سخنان و دیدگاههای امام و پدرش علی(ع) درباره کوفیان آگاهی داشته است، سخنانی با این مضامین و عبارات: «ایها الناس المجتمعة ابدانهم، المختلفة اهواؤهم، کلامکم یوهی الصّم الصّلاب و فعلکم و یطمع فیکم الاعداء؛ تقولون فی المجالس: کیت و کیت، فاذا جاء القتال قلتم؛ حیدی حیاد، ما عزّت دعوة من دعاکم، و لااستراح قلب من قاساکم، اعالیل بأضالیل، دفاع ذی الدّین المطول، لایمنع الضئیم الذلیل و 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 71

لایدرک الحق الّا بالجدّ. ‌ایّ دار ٍ بعد دار کم تمنعون؟ و مع ‌ای امام بعدی تقاتلون؟ المغرور والله من غررتموه، و من فاز بکم فقد فاز والله بالسّهم الاخیب، و من رمی بکم فقدر می بأفوق ناصل: اصحیت و الله لااصدق قولکم، و لااطمع فی نصر کم و لااوعد العدو بکم ما بالکم؟ ما دواؤ کم؟ ما طبکم؟ القوم رجال امثالکم اقولاً بغیر علم؟ و غفلة من غیر ورع؟ و طمعا فی غیر حق؟» [1]

انگیزۀ بیعت: ارج گذاری به دعوت مردم و ادای تکلیف بر اساس حجت ظاهری 

بنابراین با تکیه بر چنین تجربیات و پیش‌ذهنیتها و آگاهیهایی نمی‌توان این سخن را پذیرفت که امام حسین از روحیه عراقیان آگاهی نداشته و صرفاً به دلیل دعوت کوفیان به آنها اعتماد کرده و چنین ساده‌اندیشانه با اتکا به آنها به سوی کوفه حرکت کرده است. سؤالی که می‌ماند این است که پس علت بیعت امام حسین با آنها چه بود؟ مهمترین علت آن این می‌تواند باشد: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة...»؛ امام حسین همچون امام علی اگر به این نامه‌ها و دعوتها پاسخ مثبت نمی‌دادند و حرکت نمی‌کردند یعنی حجت ظاهری را به هیچ می‌گرفتند و می‌گفتند از پیمان شکنی کوفیان آگاه هستم، دیگر تشیع قابل دفاع نبود.

بنابراین یکی از علل پذیرفتن دعوت کوفیان، می‌تواند همین مسئله یعنی احترام به دعوت مردم باشد و گرنه هر پیشوای سیاسی که ادعای پیشوایی و رهبری دارد در برابر عدم قبول دعوت مردم، مورد سؤال قرار خواهد گرفت.

شهادت، استراتژی حرکت امام(ع)

بنده بر این باورم که امام هیچگونه زمینه‌ای برای پیروزی نداشت و زمینه‌های تشکیل حکومت نیز وجود نداشت، اما اگر وجود داشت، بیقین به تشکیل حکومتی بر گونه پیامبر و امام علی اقدام می‌کرد. هدف امام برای رفتن به کوفه در راستای استراتژی شهادت بود، شهادتی که افشاگر و بیداری‌آفرین و راه‌گشا باشد(همان باور دکتر شریعتی).

‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 72

  • - نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 29