مقدمه
قال الکاظم(علیه السلام):
«رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحقّ، یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلهم الریاح العواصف ولا یملون من الحرب، ولا یجبنون، وعلی الله یتوکلون والعاقبة للمتقین»؛ مردی از اهل قم میآید و مردم را به «حق» (و یاری آن) فراخواند، گروهی با او همراهی کنند که چونان قطعههای آهن باشند، تندبادها آنان را تکان ندهد و از جنگ به ستوه نیایند و از چیزی ترس به دل راه ندهند و با توکل بر خدا به پیش تازند و همواره پیروزی نهایی از آن تقواپیشگان است.
حضرت امام خمینی(رحمةالله) از دیدگاه شهید مطهری
اینک شایسته است، از زبان شهیدی از گروه یاران و همراهان او که امام او را محصول عمر خویش خواند، سخن گوییم که خود یاریکنندۀ ما در شناخت امام روح الله است.
اما آن سفر کرده که صد قافله دل همراه اوست، نام او، یاد او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او، اراده و عزم آهنین او، شجاعت او، روشنبینی او، ایمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است؛ یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نور چشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالیقدر و بزرگوار ما، حضرت آیة الله العظمی خمینی(رحمةالله) حسنهای است که خداوند به قرن ما و روزگار ما عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «فإن فینا أهل البیت فی کلّ خلف عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین» است.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 395 قلم بیتابی میکند که به پاس دوازده سال فیضگیری از محضر استاد بزرگوار و به شکرانه بهرههای روحی و معنوی که از برکت نزدیک بودن به آن منبع فضیلت و مکرمت کسب کردهام، اندکی از بسیار را بازگو کنم.
شهید «مطهری» که نایب بر حق حجت خدا بر زمین، در سوگش گریست؛ در بحث «اهداف روحانیت» نیز درباره او چنین میگوید: «در نهضت ما تمام قشرها و طبقات مختلف ملت ایران، امروز در روحانیت تجسم پیدا کرده است و روحانیت در آن شخص بسیار بسیار بزرگ تاریخ که یادش و نامش، قلب مرا به لرزه در میآورد، یعنی استاد بزرگوار آیة الله العظمی آقای خمینی.
من به تدریج این امید در دلم زنده میشود که این انقلاب به ایران محدود نمیماند. هفتصد میلیون مسلمان را در برخواهد گرفت و چه افتخاری برای ایران خواهد بود که یک انقلاب اسلامی از ایران شروع بشود و تمام کشورهای اسلامی را زیر نفوذ خودش بگیرد که مطمئناً خواهد گرفت. از قراری که به من اطلاع دادهاند، چند روز پیش، کارتر به آیة الله خمینی(رحمةالله) راجع به بختیار اخطار کرده که هر دو ابرقدرت بر روی این دولت توافق دارند و شما حساب کار خودتان را بکنید ؛ اما این مرد بزرگ اعتنایی به این تهدید نکرد.
آری چون ایشان مصداق این آیه بودند که میفرماید:
الّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَقالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ.
من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس، به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیۀ او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند: چه دیدی؟ گفتم چهار تا «آمَنَ» دیدم:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 396 آمن بهدفه؛ به هدفش ایمان دارد؛ دنیا اگر جمع بشود، نمیتواند او را از هدفش منصرف کند.
آمن بسبیله؛ به راهی که انتخاب کرده، ایمان دارد؛ امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت.
آمن بقوله؛ در میان همۀ رفقا و دوستانی که سراغ دارم، احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت میکنند که آقا کمی یواشتر، مردم دارند سرد میشوند؛ مردم دارند از پای در میآیند. میگوید: نه، مردم اینجور نیستند که شما میگویید. من مردم را بهتر میشناسم و ما همگی میبینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر آشکار میشود .
و بالاخره بالاتر از همه آمن بربه؛ در یک جلسه خصوصی ایشان به من میگفت: فلانی این ما نیستیم که چنین میکنیم. من دست خدا را به وضوح حس میکنم. آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس میکند و در راه خدا قدم برمیدارد، خدا هم به مصداق إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ بر نصرت او اضافه میکند یا آن چنان که در داستان اصحاب کهف مطرح میشود، قرآن میگوید: آنها جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و به او اعتماد وتکیه کردند، خدا هم بر ایمانشان افزود: إِنّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدیً؛ آنها برای خدا قیام کردند و خدا هم دلهای آنها را محکم کرد: وَرَبَطْنا عَلی قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَاْلأرْضِ».
در این سعی ناچیز، قرار است رفتار قرآنی امام خمینی(رحمةالله) با دیگران مطرح شود. در این رابطه وقتی مطالعه را شروع کردم، دیدم که سیرۀ امام خمینی(رحمةالله) همان سیرۀ پیامبری
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 397 است که برای ما اسوه است. از این رو سخت بود در این رابطه از خودم چیزی بگویم. لذا بر نقل اقوال اکتفا کردم. بنده تا اندازهای ابعاد مختلف قرآنی را در سیرۀ امام خمینی(رحمةالله) جستوجو کردم. چون ما چیزی دربارۀ امام خمینی(رحمةالله) نمیدانیم و فقط از ایشان دم میزنیم.
در آخر باید از استاد محترم حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمدعلی رضایی صمیمانه تشکر و قدردانی کرد که اگر راهنمایی ایشان نبود، از آنچه باید محروم میماندم.
خداوندا ما را از پیروان امام زمان (عج) قرار بده وقلب آن بزرگوار را از ما راضی و خشنود بفرما.
اهمیت وحدت اسلامی
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا.
روحانی برجستۀ یکی از شهرهایی که مردم آن، هم شیعه هستند و هم سنّی، نامهای خدمت امام(رحمةالله) فرستاده بود که ضمن آن درخواست کمک برای ساختن مدرسۀ علمیه کرده بود ومتذکر شده بود که در این شهر اهل سنّت نیز حوزه دارند.
تذکّر این نکته نشان میداد که در آن شهر نه چندان بزرگ، مدرسۀ علمیه، فی نفسه ضرورتی ندارد و انگیزۀ ساختن مدرسۀ علمیه این بود که برادران اهل سنت مدرسۀ علمیه دارند. او گمان کرده بود که تذکّر این نکته باعث و مشوّق موافقت قطعی حضرت امام برای ساختن مدرسه علمیه میشود .
ولی وقتی نامه به عرض معظم له رسید، با لحنی قاطع فرمودند:
نباید حالت مقابله با آنها باشد! این دلیل کافی نیست که چون آنها دارند، پس ما هم باید داشته باشیم، نخیر.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 398 وَالّذِینَ اتّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ.
حضرت امام مدّ ظله با این برخورد، دو نکته را مشخص فرمودند:
یکی اینکه برای ساختن مدرسۀ علمیه در شهرهای کوچک، باید زمینهها و امکانات لازم وجود داشته باشد و دیگر آن که اگر پیروان دیگر مذاهب اسلامی هم در آنجاها هستند، کاری که حالت مقابله با آنها به خود بگیرد، نباید انجام داد.
یا أیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَاُنْثی وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.
من مکرر اعلام کردهام که در اسلام، نژاد، زبان، قومیت و گروه و ناحیه مطرح نیست.
تکریم فرزند شهید
عاطفه و محبت امام نسبت به مؤمنین و مستضعفین، به همان اندازه عمیق و شگفتانگیز است که انعطافناپذیری و سرسختی معظم له در برابر مستکبرین و ستمگران. و آن عاطفه و این سرسختی را در عواطف محرومین و مستضعفین و کینه و دشمنی مستکبرین و ستمپیشگان نسبت به ایشان بهطور متقابل میتوان ارزیابی کرد.
چندی پیش یک خانم ایتالیایی که شغل او معلّمی و دینش مسیحیّت بود، نامهای آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت به امام و راه او! همراه با یک گردنبند طلا، برای حضرت امام فرستاده بود و متذکّر شده بود که این گردنبند را که یادگار آغاز ازدواجم هست و به همین جهت آن را بسیار دوست میدارم، به نشان
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 399 علاقه و اشتیاقم نسبت به شما و راهتان تقدیم محضر شما مینمایم.
مدتی آن را نگه داشتیم و بالاخره با تردید از این که امام آن را میپذیرند یا نه، همراه با ترجمۀ نامه خدمت معظّم له بردیم. نامه به عرض ایشان رسید و گردنبند را نیز گرفتند و روی میز که در کنارشان قرار دارد، گذاشتند.
دو سه روز بعد، اتفاقاً دختر بچه دو یا سه سالهای را آوردند آنجا که پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود. امام وقتی متوجه شدند فرمودند: الآن بیاوریدش داخل.
سپس او را روی زانوی خودشان نشاندند و صورت مبارکشان را به صورت بچّه چسبانیده و دست بر سر او گذاشتند؛ وضعیتی که نسبت به فرزندان خودشان دیده نشده بود و مدتی به همین حالت آهسته با او سخن گفتند؛ با آنکه فاصله ما با ایشان کمتر از 5 / 1 متر بود و حرفهای ایشان برای ما مشخص نبود؛ ولی با آنکه بچّه افسرده بود، بالاخره در آغوش امام خندید و به دنبال آن، انگار امام هم احساس سبکی و انبساط کرد.
و آن گاه دیدیم که معظم له همان گردنبندی که زن ایتالیایی فرستاده بود را برداشتند و با دست مبارکشان بر گردن دختر بچّه انداختند و در حالی که دختر بچّه از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید، از خدمت امام بیرون رفت.
بله هر کار که امام انجام داده، مثل اینکه به یکی از آیات قرآن عمل کرده است:
لَیْسَ الْبِرَّ أنْ تُوَلّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِکَةِ وَالْکِتابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَالْیَتامی وَالْمَساکِینَ.
سبقت در سلام کردن
اگر امام در یک مکانی وارد شوند، خیلی مشکل میتوان در سلام کردن از ایشان پیشدستی کرد. اتفاق افتاد که ما زودتر از امام به اطاق معهود رفته بودیم. چشم
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 400 بر درب منتظر و آمادۀ ورود معظّمله بودیم. حتی سینهها برای سلام کردن صاف شده بود؛ ولی باز هم غافلگیر شدیم. متوجه نشدیم که معظم له ابتدا وارد شدند و سپس سلام کردند یا آنکه اول سلام کردند و آن گاه وارد اطاق شدند.
وَإِذا جاءکَ الّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ....
یک روز هم در نجف از کوچهای که مابین مسجد مرحوم شیخ انصاری و منزل امام بود، در حالی که سرم پایین بود، عبور کردم. ناگهان احساس کردم کسی به من سلام کرد. وقتی سرم را بالا کردم، چشمم به سیمای مبارک امام افتاد. در یک لحظه، سنگینی و فشار عجیبی در خود احساس کردم. انگار زبانم بند آمده بود؛ آخر او امام، مرجع تقلید، محبوب، مراد و... و من ناچیز، بچه طلبۀ ده هفده ساله؛ ولی کار از کار گذشته بود و فرزند پیغمبر، آن اسوۀ مخاطب به إِنّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ را تداعی میکرد و چارهای جز جواب نبود، زیرا جواب واجب بود.
کمک در نیکی و تقوای الهی
وَتَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوی وَلا تَعاوَنُوا عَلَی اْلإثْمِ وَالْعُدْوانِ.
هنگامی که منصور به نخستوزیری منصوب شد، مولوی، رئیس سازمان امنیت تهران را نزد امام که تازه از زندان آزاد شده بود فرستاد (خرداد ماه سال 42)، برای این که از امام اجازه بگیرند که به کارشان ادامه بدهند.
یک ربع یا ده دقیقه طول کشید تا حضرت امام تشریف آوردند و نشستند و بعد از چند دقیقه و در لحظهای که سکوت همۀ مجلس را فرا گرفته بود، امام فرمودند: آقایان چه کاری دارند؟
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 401 مولوی گفت که ما از طرف آقای منصور آمدهایم خدمت شما. آقای منصور مرا فرستادهاند خدمتتان و ایشان خواستهاند که به کارشان ادامه بدهند و شما اجازه بفرمایید که ایشان مشغول کار شوند.
امام فرمودند:
من نه با کسی عقد اخوت بستهام، نه با کسی دشمنی دارم. من با منصور دشمنی ندارم، عقد اخوتی هم با نخستوزیر نبستهام. من نگاه میکنم به اعمال اینها، اگر اعمال اینها به همین رویهای باشد که دارند میروند، برخلاف اسلام و قرآن و شرع باشد، من هم راهم همین است؛ به همین کیفیتی که انتخاب کردهام، انجام میدهم و اگر اینها تغییر رویه دادند نسبت به اسلام، نسبت به قرآن، نسبت به مردم، مستضعفین، خوب... .
از خاطراتی که من در نجف دارم، خدمت حضرت امام این بود: یک بار عدهای از شخصیتهای دولتی عراق خدمت چند نفر از آقایان مراجع، (آقایان شاهرودی، خویی و حضرت امام) رسیده بودند و در این ملاقاتها اینها تصور میکردند که چون امام با دولت ایران مخالف است ومبارزه با شاه میکند، و آنان هم مخالفتهایی با شاه دارند؛ از این رو امام به خاطر مخالفت با شاه آنان را تأیید میکند. تصور میکردند که شیوۀ امام هم مثل شیوه همۀ سیاستمداران دیگر است که به خاطر این که امکانات بیشتری برای مبارزه با شاه پیدا کنند، مختصری هم که شده دولت عراق را تأیید کنند. طبعاً وقتی خدمت امام میرسیدند، نمیتوانستند هیچگونه تأییدی از ایشان بگیرند. امام با آنان با روی خوش هم مواجه نمیشدند. به خاطر دارم که آنان بعد از ملاقات در جرایدشان اعلام کردند که هیأتی از طرف دولت عراق، خدمت آقایان مراجع رفته و آقایان مراجع برای رئیس جمهور عراق (احمد حسن البکر) دعا کردهاند؛ با وجود این که در آنجا اسم امام برده نشده بود، بلکه فقط لغت مراجع به کار رفته بود، لکن امام از این جریان
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 402 خشمگین شدند و به یکی از اصحابشان دستور دادند که به قائم مقام فرماندار نجف تلفن کنند و از او خواسته شود که این مطلب تکذیب شود. ایشان فرمودند: تلفن کنید و بگویید تا بیست وچهار ساعت، اگر این روزنامهها خبر را تکذیب نکنند من به دنیا اعلام خواهم کرد که این مطلب دروغ است و این ایستادگی و موضع امام آن قدر قوی بود که بعثیها که به هیچ چیز توجه نداشتند، مجبور شدند مطلب را تکذیب کنند.
نظم در امور
در قرآن آمده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برای شما یک الگو و نمونه عمل است. حضرت امام که مطیع پیامبر اکرم است، پیامبرانه زندگی منظمی داشت.
در رابطه با اخلاق و رفتار امام، آن مقدار که من خدمتشان بودم و آشنایی داشتم، میتوانم عرض بکنم این بود که امام در مدتی که اهلبیتشان نیامده بودند و مدتی طول کشید بعد از تشریف آوردن امام به نجف که خانوادهشان آمدند، خوب طبعاً یک خانۀ محقری بود اجارهای که امام در آنجا سکونت داشتند و یک قسمت خودشان مینشستند و یک قسمت هم حکم بیرونی امام را داشت و واقعاً امام در این مدت، شبانهروز یا در حال عبادت و یا در حال مطالعه بودند... و این کار منظّم امام، درس بزرگی بود برای آنهایی که به بیرونی امام رفتوآمد داشتند و وضع امام را از نزدیک میدیدند. امام کلیۀ برنامههایشان منظم بود. بهطوری که شبها وقتی امام به بیرون میآمدند و نیم ساعتی که در بیرونی مینشستند و فضلا و علما خدمتشان میآمدند، آمدنشان، برخاستنشان، به قدری منظّم بود که معمولاً ایشان ساعت 9 شب پا میشدند... به قدری دقیق بود که تعدادی از طلاب، ساعتشان را با ورود امام به صحن درست میکردند و نظم در کارها بسیار روشن و دقیق بود. و این میتوانست برای آنهایی که ناظر اعمال امام بودند و از نزدیک میدیدند، درسی باشد، و
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 403 این خصلت را از امام بیاموزند که باز این یک خصلت اسلامی و از دستورات اسلام است که این دستور به صورت دقیق و نمایان، در زندگی امام ملموس و محسوس بود.
عزت نفس
وَلله الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ؛ عزت مخصوص خداست و رسول و اهل ایمان.
امام دوست داشتند طلاب عفیف و عزت نفس داشته باشند. گاه اتفاق میافتاد بعضی از آقایان طلاب میآمدند و اظهار احتیاج میکردند. امام برخورد ملاطفتآمیزی نداشتند؛ یعنی خوششان نمیآمد طلبهای که اظهار نیاز میکرد، دوست نداشت. و این به آن معنی نبود که امام کمک نمیکردند. بارها من خودم به صورت یک یادداشتی و یا یک نامهای خدمت امام مینوشتم و عرض میکردم، فلان مورد مقداری احتیاج دارد. امام با آغوش باز عنایت میکردند؛ پدری میکردند؛ کمک میکردند و خود من بارها واسطه بودم در این جریان و کمکهایی از امام برای افراد میگرفتم؛ ولی اینکه شخص خودش بیاید و اظهار بکند، از این امام خوششان نمیآمد. بارها اتفاق میافتاد که بعضیها که اخلاق امام را نمیدانستند، میآمدند و اظهار میکردند و امام با دستشان رد میکردند و میفهماندند که این کار درستی نیست؛ مخصوصاً اگر مثلاً یک جایی بود که یکی دو نفر ناظر بودند. خود امام این خصلت را در حدّ اعلاء داشت و دوست داشت که همه طلاب و علما این چنین باشند نسبت به دنیا و مسائل؛ حتی اگر نیاز داشته باشند، نیازشان را به کسی اظهار نکنند و آن حالت توکل و عزت نفس خودشان را حفظ کنند.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 404 خدا ضامن روزی شما است
بعد از وفات آیة الله بروجردی، عدهای از طلاب و محصلین، نگران وضع آیندۀ حوزه بودند. بعضی برای اصل حوزه و بعضی کوتاه نظرها برای وضع مادی حوزه. ایام مسافرت طلاب در ماه محرم فرا رسید، برخی از آقایان سفارش میکردند، هنگامی که به شهرستانها رفتید، به مردم گوشزد کنید که حوزه احتیاج به مادیات و پول دارد؛ اما امام در سخنرانی خودشان فرمودند:
«مبادا به شهرستانها و بلاد که میروید، آبروی حوزه را ببرید ودست گدایی برای حوزه دراز کنید. خداوند ضامن روزی شماست و این حوزه را حفظ میفرماید».
امر به معروف ونهی از منکر
وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
حضرت امام که با شاه مبارزه میکرد، در واقع یکی از فروع دین را انجام میداد؛ چه در ابتدا چه بعد، از امر به معروف و نهی از منکر دست برنداشت. همیشه امام میخواست با امر به معروف و نهی از منکر، کار را جلو ببرد؛ ولی کسی شنونده نبود، زیرا امام در مدرسۀ فیضیه خطاب به محمدرضا شاه فرمود:
آقا من به شما نصیحت میکنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم، دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند میکنند تو را.
پس از فوت آیة الله کاشانی، عدهای از اقشار مختلف مردم تهران به دیدن حضرت امام به قم آمدند. در همان مجلس یک نفر جلو آمد تا دست امام را
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 405 ببوسد. انگشتری طلا در دست داشت. در همان حال که میخواست دست امام را ببوسد، امام دست او را نگاه داشت و فرمود:
«عزیزم این انگشتر برای مرد حرام است، شما این انگشتر را دربیاورید وانگشتر دیگری دست کنید».
آن آقا گفت: سمعاً و طاعتاً و همان جا انگشتر را درآورد در جیبش گذاشت... یادم میآید روزی در مجلسی که عدهای از فضلا نشسته بودند، از ایشان سؤال علمی کردند. در واقع یکی از آقایان به یکی دیگر از علما گوشه و کنایه میزد. و چهرۀ امام برافروخته شد و فرمودند:
«منزل من جای گوشه و کنایه نیست. مجالس باید مجالس خدایی باشند، مجالس نمیتوانند جوری باشند که در آن به مؤمنین و مسلمانها کسی گوشه و کنایه بزند.
تهذیب نفس
درس ایشان فقط تعلیم و تعلم نبود، بلکه مقیّد بودند در ضمن تعلیم، تهذیب هم باشد و به عبارت دیگر، درس ایشان کار رسول گرامی اسلام(ص) بود که: وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ.
آنچه برای ما اعجابانگیز و از الطاف بزرگ ایشان بود، تهذیب عملی بود که ایشان داشتند؛ همان تهذیبی که امام صادق سلام الله علیه سفارش نموده است: «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم».
تفویض امر به خدا
وَاُفَوِّضُ أمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ.
بر این اساس، یکی از رموز موفقیت حضرت امام خمینی(رحمةالله) در رهبری و مدیریت
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 406 جامعۀ اسلامی، تفویض امر به خدا است؛ یعنی معتقد بودند که دست هدایتگر خداوند ما را پیش میبرد؛ اما شرط آن این است که خدا و فرامین او را فراموش نکنیم.
حجة الاسلام و المسلمین عبّاس مُهری در این باره میگوید:
بعد از ورود امام، آنجا تلفن کردند برای کویت که این آقای خمینی است. بر طبق شناسنامۀ امام برای ایشان ورودی گرفته بود.
بعد که ایشان را شناختند، قبول نکردند. من واقعاً زیاد متأثر شدم. به امام عرض کردم، چرا بیرون آمدید؟ فرمود: «ما را بیرون کردند. ما را فرستادند؛ لکن خودمان به اختیار بیرون آمدیم».
دو مرتبه امام مجبور شدند به عراق برگردند. آنها زیر بار نمیرفتند. یک بار من به ایشان عرض کردم بروم با این مأمور حرف بزنم؟ امام فرمود: «ابداً! حیف نیست وجه خود را پیش این ناکس بفروشی؟! ما برمیگردیم، ما با خدا هستیم».
امام ناراحتی مرا حس کردند و هنگام حرکت دو سه کلمه نصیحت کردند. امام فرمودند: «شما ناراحت نشوید، برای این که ما امرمان دست خودمان نیست؛ ما تفویض امورمان را بر خدا کردیم. هر چه او برای ما بخواهد همان خیر است».
فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ألا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ
ما خدا را داریم
آن روزهایی که مرحوم مفتح را شهید کردند، بحث محاصرۀ اقتصادی مطرح بود. امام فرمودند: «گرچه ما را محاصره اقتصادی کردند، اما، ما خدا را داریم»؛ یعنی اگر واقعاً حصر اقتصادی برای ما به وجود بیاورند، برای خدا که نمیتوانند
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 407 حصری به وجود آورند. خدا را که کسی نمیتواند محاصره کند، چون همۀ ما در محاصرۀ خداوند هستیم.
نمونۀ دیگر در مسأله حکم اعدام سلمان رشدی مرتد بود که به محاصره اقتصادی تهدید کرده بودند.
إِنّا للهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ ومنتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند. سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند، به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد؛ ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
به نظر امام، دربارۀ این مرتد، از این آیه قرآن دستور گرفته که میفرماید:
إِنّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللهِ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیب یا اینکه میفرماید: وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إِذا حَضَرَ أحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنّی تُبْتُ الآنَ.
از اینرو رسانههای گروهی استعماری، به دروغ به مسئولان نظام جمهوری اسلامی نسبت میدهند که اگر نویسندۀ کتاب آیات شیطانی توبه کند، حکم اعدام درباره او لغو میشود. اما امام خمینی(رحمةالله) فرمودند:
این موضوع صددرصد تکذیب میگردد سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 408 زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است، با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.
]حضرت امام افزودند:[
اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل میخواهد، به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.
پیشبینیهای حضرت امام خمینی(رحمةالله)
1. پیروزی انقلاب اسلامی و شکست رژیم شاهی متکی به امریکا
امریکا باید در پشتیبانی از شاه تجدید نظر کند. سیاستمداران امریکا، دولت خودشان را از این سیاست ظالمانه و مخالف حقوق بشر که بالمال مخالف مصالح مردم امریکا است، برحذر کنند. نهضت مقدس اسلامی ما عمر چپاولگریها ودیکتاتوریها را در ایران به سر آورده است. صاحبمنصبانی که بر روی ملت آتش میگشایند، باید بدانند که پیروزی ملت نزدیک است و انتقامش از خائنین، سخت؛ عهد و پیمان شاه سست است و قهر انقلابی ملت سهمگین.
این بیان بر اساس این آیه قرآنی است:
فَمَنْ یُرِدِ اللهُ أنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ.
2. پیشبینی ناتوانی و شکست امریکا در مقابل انقلاب اسلامی و مسأله گروگانگیری
شما میبینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوانها رفتهاند گرفتهاند و امریکاییهایی هم که در آنجا بوده، گرفتند و آن لانۀ فساد را به دست آوردند و امریکا هم هیچ غلطی نمیتواند بکند و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 409 هیچ غلطی نمیتواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی ]کند[، مگر امریکا میتواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد؟
3. پیشبینی سقوط مارکسیسم و فروپاشی شوروی سابق
... برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعۀ بشری در غرب و شرق است، به درآورد... امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان میتپد، هرگز حاضر نخواهند شد، بیش از این منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.
4. پیشبینی اضمحلال تمدن مادی غرب
شما اگر بخواهید در این مقطع، تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعۀ خویش را دوا نکردهاید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند، چراکه امروز، اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بنبست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 410 مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزۀ طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
حضرت امام(رحمةالله) در ادامه میفرماید:
قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد میکند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست وگرنه دیده میشد. لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللهَ جَهْرَةً میفرماید: لا تُدْرِکُهُ اْلأبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ اْلأبْصارَ وَهُوَ اللّطِیفُ الْخَبِیرُ.
از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم، که از نظر شما اول بحث است.
جناب آقای گورباچف، اکنون... از شما میخواهم دربارۀ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهانشمول اسلام است که میتواند وسیلۀ راحتی و نجات همۀ ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.
سپس میفرماید:
در خاتمه صریحاً اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته، به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد.
وَجَعَلَ کَلِمَةَ الّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ و
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 411 [خداوند] کلمۀ کسانی را که کفر ورزیدند پستتر گردانید، و کلمۀ خداست که برتر است، و خدا شکست ناپذیر است.
ارتباط امام با مردم
علاقه امام به مردم علاقهای عادی نبود. یک عشق بود. همان گونه که خداوند دربارۀ علاقه پیامبر به مردم میفرماید: حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ؛ همانا پیامبر شدیداً به سعادت مردم حریص و با مؤمنان مهربان و رحیم است. واقعاً امام برای مردم میسوزند و مانند پدری مهربان، همیشه برای فرزندان پاک خود آرزوی سعادت میکند. امام بارها در کنار تلویزیون، وقتی صحنههای دلخراش فقر و محرومیت نشان داده میشد، گریه کردهاند.
همیشه امام در ملاقاتهای خود با مسئولان سفارش میکنند که شما باید خدمتگزار مردم باشید. دائماً به اعضا اخطار میکنند که مبادا با مردم بدرفتاری شود و شما حق ندارید، جلو مردم را بگیرید. یک روز امام زودتر از برنامه هر روز بیرون خانه تشریف آوردند، در حالی که مردم پشت نردههای خانۀ امام در فشار ایستاده بودند؛ به خصوص در هنگام آمدن امام تلاش میکردند که دربها زودتر باز شود. امام با عصبانیت به اطراف نگاه کردند و رو کردند به ما و پاسداران و فرمودند: اگر از فردا این نردهها را برندارید، همۀ آنها را آتش میزنم.
یک روز در اثر ازدحام جمعیت، چندین نفر زیر دست و پای مردم مجروح و یک نفر شهید شد و امام به مجرد شنیدن این حادثه، به حدی نگران شدند که فرمودند: «دیگر به فیضیه نمیآیم» و همین جریان با ابعاد وسیعتری در جماران تکرار شد. سه نفر شهید و چندین مجروح و حتی آن روز پاسداران نیز برای نجات خود از ازدحام جمعیت تلاش میکردند. همه اینها به خاطر آن است که امام را دریافتهاند که به آنها
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 412 عشق میورزد وبرای نجات آنها و هدایت آنها به سوی نور و روشنایی چه خطرهایی را متحمل شده است، چه رنجها که نکشیده و تازه امام میگوید: به خدا سوگند که من برای مرجعیت ورهبری یک قدم برنداشتهام؛ ولی اگر به سراغم آمد، بر اساس مسئولیت آن را هم رد نمیکنم.
تعبد امام خمینی(رحمةالله) نسبت به اجرای حکم خدا
پیامبر اسلام هر جا به شخص او بیاحترامی میشد، درصدد انتقام برنمیآمد و از خطای دیگران چشمپوشی میکرد. اما با همه عفو و گذشتی که داشت، هنگامی که به حریم دین تجاوز میشد، نرمش نشان نمیداد و حکم خدا را جاری میکرد و به وساطت کسی اعتنا نمیکرد. موقعی که مطلع شد، فاطمۀ مخزومیه دزدی کرده است، وساطت اسامة بن زیاد را نپذیرفت و گفت هلاکت و انقراض اقوام پیش به این علت بوده که قانون خدا را بر اشراف جاری نمیکردند، سوگند به کسی که جانم در اختیار اوست، اگر فاطمه دختر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین کاری میکرد، دستش را قطع میکردم.
نمونههایی از تعبّد امام خمینی در اجرای حکم الهی
سیرۀ عملی اولیای الهی در همۀ ابعاد شخصیتی، بر بندگی خدا استوار است. بر این اساس، مبناییترین ویژگی انبیا و امامان، عبد صالح خدا بودن است. با اعتقاد راسخ میتوان گفت کلیۀ موافقتهای امام در ابعاد دینی، اجتماعی، سیاسی و شخصیتی، مشعلهای فروزانی هستند که نور آنها از بندگی وعبودیت او اخذ شده است:
باید ما بنده باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم.
جوهر اصلی بندگی، اطاعت محض از خدا و تسلیم در برابر تکالیف الهی است. امام خمینی(رحمةالله) یک بار به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی فرمودند:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 413 ما باید ببینیم تکلیف الهیمان چیست، همان را انجام دهیم و فکر هیچ چیز دیگری نباشیم وگرنه ممکن است همین مردمی که امروز میگویند زنده باد فلانی یک روز بگویند مرگ بر کی... ما نباید از آن پروا داشته باشیم مهم عمل به تکلیف است.
خانم مصطفوی فرزند امام میگوید:
یادم است که از خرداد 42 تا آخر، ایشان یک کلمه میگفتند و روی همان یک کلمه هم ایستاده بودند و آن اسلام بود. در راه این اسلام هم از بچهشان گذشتند. 15 سال زندان، هجرت وتبعید را به جان خریدند و از دنبال کردن دستورات اسلامی، هیچ وقت سرد نشدند... زندگی ایشان در پیروی کردن از اسلام و دستورهای اسلامی خلاصه میشد. همیشه احساس پیروزی میکردند و میگفتند:
«ما به هر حال، چون اوامر الهی را اطاعت میکنیم، پیروز هستیم. حالا چه ظاهراً شکستی خورده باشیم، کشتهای داده باشیم و چه نداده باشیم؛ به هر حال ما پیروزیم».
حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر آشتیانی میگوید:
در جریان کودتای قطبزاده، یکی از کسانی که به اعدام محکوم شده بود از آقای لواسانی خواسته بود تا نزد حضرت امام شفاعت وی را کنند. آقای لواسانی به حضور امام شرفیاب شده و پس از احوالپرسی جریان را به عرض امام میرسانند حضرت امام خیلی صریح این تقاضا را رد میکنند و پس از کمی سکوت میفرمایند:
با تمام ارادتی که به شما دارم، نمیتوانم رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم بدارم. نمیتوانم خشنودی شما را بر خشنودی خدا مقدم بدارم و نمیتوانم روابط را بر مقررات الهی مقدم بدارم؛ بنابراین باید حکم اجرا شود.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 414 بد نیست که در زمینۀ تعبد حضرت امام نسبت به احکام الهی، خاطرهای دیگر را نیز نقل کنیم.
زمانی که مرحوم آیة الله طالقانی فهمیدند که فرزندشان دستگیر شده است، در اعتراض به این موضوع، چند روزی از نظرها پنهان شدند و پس از آنکه ایشان خدمت امام رسیدند، امام... گفتند:
پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروههای چپ است و نباید اینقدر از این بابت که دستگیر شدهاند، ناراحت شوید... والله اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصاً او را خواهم کشت.
ایشان همچنین میگوید:
همه به یاد داریم که بنیصدر، جمعیت زیادی را عوامفریبانه به دور خود جمع کرده بود و باور داشت که از پایگاه مردمی برخوردار است. روزی چند تن از امامان جمعه شهرستانهای مختلف... خدمت امام رسیدند. این عده پس از بازگشت از محضر امام، خوشحال به نظر میرسیدند. کنجکاوانه پرسیدم: چه شده که شما این قدر خوشحالید؟ پاسخ دادند حضرت امام فرمودهاند: چنانچه حجت شرعی تمام شده باشد، درنگ نخواهم کرد و بدانید که خلع بنیصدر، یک دقیقه بیشتر طول نخواهد کشید.
حضرت امام به مخاطبان خود فرموده بودند:
شما خیال نکنید که من از هیاهو و جنجال میترسم. اگر تمام این جمعیتی که در حسینیه حاضر میشوند و فریاد برمیآورند، درود بر خمینی، زمانی خلاف آن را بگویند، برای من هیچ تفاوتی نخواهد داشت. من ذرهای به هوچیگریها اهمیت نخواهم داد. کاری به هیاهو و درود گفتنها هم ندارم، بلکه تنها به تکلیف شرعیام میپردازم، همین و بس.
وَمَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الّذِینَ أنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 415 وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِینَ وَحَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقاً.
واقعیت دیگر، که همه از آن آگاه هستیم، برکناری قائم مقام رهبری بود که یکی از رخدادهای بسیار سنگین بر امام، برکناری ایشان در 8 / 1 / 1368 بود.
لازم به ذکر است که نخستین دورۀ مجلس خبرگان رهبری، در سال 1362، آیة الله منتظری را به دلیل اینکه از شاگردان امام و مبارزان دوران 15 خرداد بود، به سمت قائم مقام رهبری برگزید. امام خمینی(رحمةالله) در آخرین نامهای که خطاب به وی نوشت و منجر به برکناری او از این سمت شد، به این نکته تصریح کرد که از ابتدا با انتخاب او برای این سمت مخالف بوده و ایشان را فاقد طاقت لازم برای پذیرش این مسئولیت خطیر میدانسته است. از این نامه برمیآید که عدم موضعگیری امام در مقابل انتخاب مجلس خبرگان، به این دلیل بوده که نمیخواست، در محدودة وظایف این مجلس دخالت کند. این خود نکتهای در خور توجه در شیوة مدیریتی امام خمینی(رحمةالله) است. در ادامه همین نامه، به ایشان تأکید کرده بود که مصلحت او را در این میبیند که از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کند و بیت خود را از افراد ناصالح و رفت و آمد مخالفین نظام پاک سازد.
پیام امام در 26 فروردین 1368 خطاب به نمایندگان مجلس و هیأت دولت، نشاندهندة آثار تلخ این واقعه بر روح امام و پایبندی ایشان به حفظ نظام و نادیده گرفتن روابط عاطفی و شخصی در برابر اهداف مهمتر است. در بخشی از این پیام آمده است:
شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. و از طرف دیگر، وظیفة شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 416 مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
وَعَدَ اللهُ الّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأرْضِ....
آنها که دارای ایمانند ـ ایمان الهی ـ و به یک مکتب الهی دلبستگی دارند و اعمالشان مطابق مکتب است، خدا به آنها وعدۀ استقلال و پیروزی داده است.
وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ اْلأرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ.
ما بعد از تورات، در زبور داود نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ـ دارای عمل صالح ـ ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.
وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأنْتُمُ اْلأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.
هرگز سستی به خود راه ندهید و اندوهگین مباشید، زیرا شما پیروزمندترین و بلندمرتبهترین مردم هستید، اگر در ایمان خود ثابت قدم باشید.
صبر و شکیبایی امام در شهادت فرزند مجاهدش
مدت ده روز از شهادت غمبار و فقدان نابهنگام آیة الله مجاهد آقای حاج سید مصطفی خمینی طاب ثراه گذشت، و حوزة علمیه نجف اشرف در حال تعطیل و عزاداری و برگزاری مجالس بزرگداشت بود، و بعضی تصمیم داشتند این برنامه را تا اربعین آن فقید سعید ادامه دهند، که مرجع عالیقدر، امام خمینی مدّ ظله، این مجسمه صبر و تقوا فرمود:
«درسها نباید تعطیل باشد، آقایان شروع کنند».
وَلَنَبْلُوَنّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ اْلأمْوالِ وَ اْلأنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ* الّذِینَ إِذا أصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنّا للهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ* اُولئِکَ عَلَیْهِمْ
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 417 صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
به شاگردان و علاقهمندان نزدیک استاد علامه که بسیار متأثر و بیتاب بودند، نیز به عنوان تسلیت و دلداری پیغام داد: «شما باید زندهساز باشید و در اینگونه امور بیتابی نکنید، به درس و بحث و تکمیل نفس و خودسازی بپردازید و...».
امام خمینی دو ساعت پس از فوت فرزندش، مطلع گردید، ولی برنامه روزانۀ خود را تغییر نداد. همان روز که جسد مجاهد شهید را به کربلای حسینی بردند، برنامه روزانه خود را ادامه داد... امام خمینی پس از انجام فریضه ظهر، به خانۀ فرزند شهیدشان رفتند و خانواده و فرزندانش را تسلیت دادند و امر به صبر نمودند و به مادر داغدارش فرمودند: «امانتی خداوند متعال به ما داده بود و اینک از ما گرفت. من صبر میکنم، شما هم صبر کنید، و صبرتان هم، برای خدا باشد...». امام وقتی برای اولین بار بر مزار فرزندش نشست در حالی که گروه کثیری او را احاطه کرده بودند و نظاره میکردند که قائدی پدر، و پدری قائد بر مزار فرزندی مجاهد چه خواهد کرد؟! همه دیدند با سادگی بر زمین نشست... و با کمال اطمینان سوره فاتحه را قرائت نمود و آن گاه به حاضران فرمود: «برای مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی هم فاتحه بخوانید» و سپس برای مرحوم بنیصدر فاتحه خواند و طلب مغفرت کردند و فرمودند: «برای فرزند شهیدش از خدای متعال طلب مغفرت نمایند».
در شهادت فرزند عزیزش فرمود:
خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافی دارد، خفی؛ الطاف خفیهای که ما به آن علم نداریم... و انه لطیف بعباده.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 418 امام خمینی(رحمةالله) از نوجوان نصیحت میطلبد
در کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان، زیباترین قسمت دربارۀ نامۀ کودکی نیشابوری به امام، به همراه پاسخ نامۀ امام به این نوجوان است. متن جواب امام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فرزندان عزیز خوبم، چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید، مینوشتید. ما همه محتاج به نصیحت هستیم و نصیحت شما عزیزان بیغرضانه و از روی صفای قلب است. اکنون به عنوان پدر پیری، شما عزیزان را نصیحت میکنم که در تحصیل علم و فراگرفتن دانش و اخلاق و کردار نیکو کوشا باشید که افراد متعهد و سودمندی برای اسلام بزرگ و میهن عزیزتان باشید. خداوند یار و نگهدارتان باشد.
پرهیز از غیبت و اهانت به دیگران
حجة الاسلام و المسلمین توسلی نقل میکند:
طلاب و محققان مقداری از روز و شب را در بیرونی امام به بحث اختصاص داده بودند و گاهی از بعضی روحانیون انتقاد میشد. از این هم ناراحت بودند که چرا امام قدمی برای مرجعیت برنمیدارند، بلکه کنارهگیری هم میکنند. یک روز حاج آقا مصطفی(رحمةالله) پیغام آوردند که آقا فرمودند: «شنیدهام در اینجا بعضیها به علما غیبت و جسارت میکنند. بنده راضی نیستم کسی در این خانه غیبت یا اهانت به افراد نماید» و این از خصلتهای ممتاز امام بود که از ابتدای جوانی هم از غیبت پرهیز میکردند.
امام امت به دلیل این که طلبهای دربارۀ یکی از مراجع غیبتی کرده بود، سه روز تب
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 419 و درسهای خود را تعطیل کردند و از منزل بیرون نیامدند. وقتی برای تدریس حاضر شدند، نفس مبارکشان به شماره افتاده بود.
توجه به مستمندان
حجة الاسلام و المسلمین محییالدین فرقانی میگوید: شخصی دربارۀ پیرمردی شوشتری که نیازمند بود خدمت امام سفارش کرد.
هنگامی که به در صحن حضرت امیر(علیه السلام) رسیدیم وامام خواستند پایشان را داخل صحن بگذارند، صورتشان را برگرداندند وگفتند:
آقای فرقانی فردا ساعت نه صبح یادم بیاورید برای این آقا.
فردا صبح از منزل خارج شدم، دیدم طلبهها گریه میکنند و ضجه میزنند. احمد آقا بدون عمامه دم در ایستاده بود. آن روز آقا مصطفی(رحمةالله) به شهادت رسیده بود و امام هنوز آگاهی نیافته بودند.
احمد آقا با چند نفر رفتند که خبر را به گونهای که امام دچار مشکل نشوند، بیان کنند. احمد آقا نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد. اما حضرت امام یکدفعه صورتشان را برگرداندند و فرمودند:
احمد چته؟ مگر مصطفی مرده؟ اهل آسمانها میمیرند، اهل زمین کسی باقی نمیماند. همه میمیرند. آقایان بفرمایید سراغ کارتان.
خودشان هم بلند شدند و آستینها را بالا زدند که بروند وضو بگیرند، پس از وضو نیز مشغول خواندن قرآن شدند. علما و مردم برای عرض تسلیت به حیاط بیرونی آمدند و امام نیز آنجا تشریف آوردند. من به یاد ساعت نه افتادم؛ ولی با خودم گفتم با این حالی که امام الآن دارند، درست نیست که من بروم و به امام یادآوری کنم. من دم در ایستاده بودم، ناگهان دیدم امام نگاه تندی به من کردند. مهیا
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 420 شدم و عرض کردم: بله آقا چه میفرمایید؟ فرمودند:
مگر قرار نبود ساعت نه (و الآن ساعت نه و ده دقیقه است) شما برای آن شیخ... به من تذکر بدهی و یادم بیاوری؟
دو دستی به صورتم زدم، با اینکه سعی کردم در حضور امام گریه نکنم تا ایشان ناراحت نشوند؛ ولی اینجا دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و خود را حفظ کنم. گفتم: آقا با این وضع و احوال؟ فرمودند «یعنی چه؟ بلند شو و بیا» از وسط مردم رفتند توی اطاق و پول داخل پاکت گذاشتند. طوری که هیچ کس متوجه نشود. در پاکت را چسباندند و به من فرمودند:
همین الآن پاکت را میبری و به شیخ شوشتری میدهی و از قول من هم احوالپرسی میکنی و میآیی.
من حیرتزده رفتم با این حال با خود گفتم: حالا میهمان زیاد است و امام که امروز مسجد نمیروند، بعد میروم. بعد از پنج دقیقه یک مرتبه امام فرمودند: «آقای فرقانی نرفتی؟» گفتم: میروم. فرمودند: «یا الله الآن برو».
خلاصه من حرکت کردم تا به خانه آن مرد رسیدم ـ بیچاره زن او به صورتش زد و گفت: بمیرم خمینی امروز هم به فکر ماست. ما فکر کردیم که حالا ایشان پسرشان مرده، معلوم نیست که تا یک سال دیگر به ما توجهی شود.
خدمت شیخ شوشتری رسیدم و گفتم: آقای خمینی(رحمةالله) مرا فرستاده. پیرمرد داد زد و با دست به سر و صورتش کوبید و فریاد کرد: حالا چه وقت این کار است؟ ایشان الآن فرزندشان مرده، قلبشان پر از خون است.
وقتی به منزل امام برگشتیم، امام خمینی(رحمةالله) رو کردند و به من برای اطمینان خاطر پرسیدند: «رفتی؟» عرض کردم بلی.
آیة الله سید جعفر کریمی میگوید:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 421 یک شب فقیری برای عرض حاجت به بیرونی آمد. بعضی آقایان که مسئول ادارة بیرونی بودند، با او برخورد خوبی نکردند. حضرت امام که از دور با دقت مواظب بودند، هنگامی که برای زیارت از مجلس برخاستند، وقتی به در بیرونی رسیدند، به مسئول بیرونی... سخت اعتراض کردند و گفتند:
این چه طرز برخورد است؟
جواب داد، او دیروز آمده بود و روز قبل نیز آمده بود. امام فرمودند:
بگذارید بیاید؛ محتاج است، نیازمند است و حاجتش او را واداشت که اینجا بیاید: «وصاحب الحاجة أعمی لا یری إلا حاجته». یا باید حاجتش را برآورده کنیم و یا به یک بیانی او را راضی نماییم ؛ نرنجانید مردم را.
از خودگذشتگی
آقای مصطفی کفاشزاده میگوید:
از زیباترین خاطرههای من، مربوط به روزی است که قرار بود، فردای آن به طرف تهران حرکت کنیم. امام در آن روز فرمودند: همه افرادی که در اقامتگاه ایشان بودند، شب به محل سکونت ایشان بیایند. منظورشان کسانی بود که در آنجا کار میکردند. حدود بیست نفر بودیم که بعد از نماز جمعه خدمت امام رفتیم. ایشان نصیحتی و دعایی کردند. بعد اظهار قدردانی کردند که ما هم شرمنده شدیم... سپس فرمودند:
«شما با این هواپیما همراه من نباشید، چون احساس خطر میکنم، شما بگذارید خطر تنها برای من باشد».
در آن زمان هواپیمای حامل حضرت امام، در معرض خطر هدف قرار گرفتن توسط حکومت ایران بود.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 422 حجة الاسلام و المسلمین سید علی غیوری از شاگردان امام(رحمةالله) میگوید:
خوب یادم است روزی که به قم هجوم آوردند و طلاب را از پشتبامها و طبقات بالای مدرسه فیضیه به زیر انداختند و آن همه فجایع را به بار آوردند و زد و خورد کردند و بعضیها را مجروح کردند و با چوب و سنگ زدند، وقتی خبر به منزل امام رسید، به امام عرض کردند که: «آقا! اجازه بدهید که در خانه را ببندیم. اینان تصمیمشان این است که از مدرسه فیضیه بریزند اینجا».
امام دفعۀ اول گفتند: نه، در خانه باز باشد.
دفعه دوم حاضران باز تکرار کردند که: «شاید الآن اینان بریزند منزل و بزنند و بکوبند و خراب کنند». این بار امام شدیداً جواب دادند.
دفعۀ سوم آقای لواسانی پیشنهاد کرد که: «آقا! اجازه بدهید در خانه را ببندیم». امام با همین لحن فرمودند:
سید از خانۀ من پاشو برو بیرون! تو میگویی بچههای مرا توی مدرسه بکشند و بزنند و مجروح کنند و من اینجا در خانه را ببندم تا سالم بمانم؟! اگر بخواهید چنین کاری کنید، عبایم را در دستم میگیرم و همینطور پای برهنه میروم مدرسه فیضیه، توی آستانه.
مرحوم سید احمد آقا فرزند گرامی حضرت امام میگوید:
یک روز بعد از ظهر، حدود هفت الی هشت موشک به اطراف جماران اصابت کرد. من خدمت امام رفتم و عرض کردم: اگر یک مرتبه یکی از موشکهای ما به کاخ صدام بخورد و صدام طوری بشود، ما چقدر خوشحال میشویم؟ اگر موشکی به نزدیکیهای اینجا بخورد و سقف پایین بیاید و شما طوری بشوید چه؟
امام در پاسخ گفتند:
والله من بین خودم و آن سپاهی که در سه راه بیت است، هیچ امتیازی و
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 423 فرقی قائل نیستم؛ و الله اگر من کشته شوم یا او کشته شود، برای من فرقی نمیکند.
عدالت امام خمینی
امام خمینی در ضمن سخنان خود میفرمود:
در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن ـ صلی الله علیه وآله ـ در مقابل قانون بیامتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جاری است. و شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقیب است... من برای چندمین بار اعلام میکنم، که هر گروه و شخصی، اگر چه از بستگان و اقربای این جانب باشد، خود مسئول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خدای نخواسته تخلف از احکام اسلام کردند، دستگاه قضایی موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد.
از یکی از نزدیکان امام شنیدم که در نجف اشرف به حضرت امام عرض کردند: آقای حاج سید احمد آقا فرزند شما خانه ندارد و برای ایشان خانهای تهیه فرمایید. امام در پاسخ فرمودند: هر وقت همۀ طلبهها صاحب خانه شدند، احمد هم باید صاحب خانه شود.
امام میفرمودند: حتی شما اگر برای کشف مواد مخدر به خانه کسی میروید، موظف نیستید که آلبومش را ببینید، یخچالش را نگاه کنید و حتی اگر گناهی کرده باشد، موظف نیستید که او را بگیرید و افشا کنید.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 424 ماجرای ارسال احضاریه برای امام(رحمةالله)
آیة الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی که در آن زمان رئیس وقت قوه قضائیه بود میگوید: دادیار دادگستری به نام روح الله مصطفوی احضاریه زده، آن را به دست مأموری داده و به جماران فرستاده بود. از دفتر امام با من تماس گرفتند و پرسیدند: این قضیه احضار امام چیست؟
در ابتدای جنگ که شهرهای مرزی ایران، از جمله خرمشهر، زیر توپ و خمپارۀ عراقیها بود، امام(رحمةالله) با توجه به شرایطی در آن روز احساس میکردند، از مردم خرمشهر خواستند، شهر را در برابر هجوم عراقیها ترک نکرده و از آن پاسداری کنند. به این ترتیب، بنا بر فرمایشات امام، عدهای در شهر ماندند و در کنار بسیجیها و سپاهیها از خرمشهر دفاع کردند؛ اما در اثر شدت آتش عراقیها و پاسخگو نبودن امکانات دفاعی رزمندگان اسلام، عراقیها خرمشهر را زیر آتش گستردۀ خود قرار داده و سرانجام آن را اشغال کردند.
یکی از اهالی خرمشهر که به فرمان امام در شهر مانده و بر اثر آتش دشمن اموال و دارایی خود را از دست داده بود، در اقدامی استثنایی طی نامهای به دادگستری تهران، از امام با نام «روح الله مصطفوی» شکایت کرده و در دادخواست خود نوشته بود: ما اثاثیۀ خودمان را جمع کرده بودیم که از شهر خارج شویم؛ ولی تا شما گفتید، ترک خرمشهر خلاف شرع است، در شهر ماندیم و عراقیها آمدند و شهر را کوبیدند. اسباب، اثاثیه و دارایی ما از دست رفت. حالا شما باید پول آن اثاث را به ما بدهید. مبلغ مطالبه وی بابت این خسارت، زیر یک میلیون تومان بود.
آیة الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، پس از نقل این مقدمات میگوید: وقتی دادیار دادگستری به نام روح الله مصطفوی احضاریه زده آن را به دست مأموری داده، و به جماران فرستاده بود، از دفتر امام با من تماس گرفتند و پرسیدند: این قضیۀ احضار امام چیست؟!
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 425 من که در جریان کار نبودم، فرصت خواستم تا مسأله را پیگیری کنم و پاسخ بدهم. قضیه را پیگیری کردم و این گونه توضیح دادم: به لحاظ قانونی و به صرف این که امام به مردم گفته است، شهر را ترک نکنید و آنان هم گوش کرده و به همین خاطر به آنان ضرر و زیان مالی وارد شده است، امام را نمیتوان طبق قانون حقوقی مقصر دانست.
پس از گذشت مدتی، یک روز که خدمت امام رسیدم ایشان از من پرسیدند: ماجرای شکایت آن خرمشهری از من چه شد و به کجا رسید، وقتی قضیه را به لحاظ حقوقی خدمتشان توضیح دادم فرمودند: «یک چیزی میگفتید میدادیم به ایشان». عرض کردم اگر این طوری کنیم و دیگران هم متوجه شوند، شما به این آسیب دیدگان خسارت میدهید، دیگر قضیه جمع نمیشود.
آیة الله موسوی اردبیلی میافزاید: امام به جای این که ناراحت بشوند و بگویند، این کیست که از من شکایت کرده، یا این دادیار به چه جرأتی برای من احضار و اخطاریه فرستاده، به نوعی دنبال این بودند که به مسأله شکایتی که از وی شده بود، رسیدگی و طرف را راضی کنیم.
بله کسانی که از طرف خدا برای رهبری مردم انتخاب میشوند، رفتار و گفتار آنها طبق همان رفتار که پیامبر داشتند، خواهد بود.
نظافت
نظافت و پاکیزگی ظاهر در میان مردم از مصادیق اخلاق نیکو است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«تنظفوا بکلّ ما استطعتم فإنّ الله تعالی بنی الإسلام علی النظافة ولن یدخل الجنّة إلا کلّ نظیف»؛ هر مقداری که میتوانید خود را پاکیزه کنید، زیرا خداوند اسلام را بر پاکیزگی بنا کرده است و داخل بهشت نمیشود مگر انسان پاکیزه.
خانم زهرا اشراقی نوۀ امام(رحمةالله) میگوید:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 426 روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم، مستقیماً خدمتشان رفتم؛ هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی.
ایشان همین طور که در حیاط قدم میزدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه میروی؟» من هم به شوخی گفتم: در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمیتوان رفت.
ایشان گفتند:
تو دو تا گناه کردهای؛ یکی این که ریاکار هستی و میخواهی بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم. گناه دیگر تو بینظمی است که خلاف شرع و قانون اسلام است.
من هم گفتم: اگر بخواهم با سر و وضع مرتبتری به دانشگاه بروم، شاید از من ایراد بگیرند. امام فرمودند: اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته است که باید مرتب به دانشگاه بروی.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 427
کتابنامه
قرآن کریم.
1. ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، القسطلانی، دار الفکر، بیروت، 2000 م.
2. برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، غلامعلی رجائی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1382.
3. پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، نشر پنجره، چاپ دوم، 1380.
4. سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، مصطفی وجدانی، انتشارات پیام آزادی، چاپ سیزدهم، 1372.
5. شاخصهای علوی در شخصیت امام خمینی، احمد امیر، انتشارات دفاع، چاپ اول، بهار 1381.
6. شهیدی دیگر از روحانیت (سید مصطفی خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1376.
7. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1368.
8. صحیفه دل، حمید بصیرتمنش و دیگران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1377.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 428