همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)
رفتار قرآنی امام خمینی رحمة الله با دیگران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حسین شاه، قربان

محل نشر : تهران

زبان اثر : فارسی

رفتار قرآنی امام خمینی رحمة الله با دیگران

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

رفتار قرآنی امام خمینی(رحمةالله)

 

 با دیگران 

 

 

قربان حسین شاه

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 393

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 394

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

قال الکاظم‏(علیه السلام)‏:

‏«‏رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحقّ، یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلهم ‎ ‎الریاح العواصف ولا یملون من الحرب، ولا یجبنون، وعلی الله یتوکلون والعاقبة ‎ ‎للمتقین‏»‏‏؛‏‏ مردی از اهل قم می‌آید و مردم را به «حق» (و یاری آن) فراخواند، ‏‎ ‎‏گروهی با او همراهی کنند که چونان قطعه‌های آهن باشند، تندبادها آنان را تکان ‏‎ ‎‏ندهد و از جنگ به ستوه نیایند و از چیزی ترس به دل راه ندهند و با توکل بر ‏‎ ‎‏خدا به پیش تازند و همواره پیروزی نهایی از آن تقواپیشگان است. ‏

حضرت امام خمینی(رحمةالله) از دیدگاه شهید مطهری

‏اینک شایسته است، از زبان شهیدی از گروه یاران و همراهان او که امام او را محصول ‏‎ ‎‏عمر خویش خواند، سخن گوییم که خود یاری‌کنندۀ ما در شناخت امام روح الله است.‏

‏اما آن سفر کرده که صد قافله دل همراه اوست، نام او، یاد او، شنیدن سخنان او، روح ‏‎ ‎‏گرم و پرخروش او، اراده و عزم آهنین او، شجاعت او، روشن‌بینی او، ایمان جوشان او ‏‎ ‎‏که زبانزد خاص و عام است؛ یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نور چشم و عزیز روح ‏‎ ‎‏ملت ایران، استاد عالی‌قدر و بزرگوار ما، حضرت آیة الله العظمی خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ حسنه‌ای ‏‎ ‎‏است که خداوند به قرن ما و روزگار ما عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن ‏«فإن فینا ‎ ‎أهل البیت فی کلّ خلف عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین»‎[1]‎ ‏است.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 395

‏قلم بی‌تابی می‌کند که به پاس دوازده سال فیض‌گیری از محضر استاد بزرگوار و به ‏‎ ‎‏شکرانه بهره‌های روحی و معنوی که از برکت نزدیک بودن به آن منبع فضیلت و ‏‎ ‎‏مکرمت کسب کرده‌ام، اندکی از بسیار را بازگو کنم.‏

‏شهید «مطهری» که نایب بر حق حجت خدا بر زمین، در سوگش گریست؛ در بحث ‏‎ ‎‏«اهداف روحانیت» نیز درباره او چنین می‌گوید: «در نهضت ما تمام قشرها و طبقات ‏‎ ‎‏مختلف ملت ایران، امروز در روحانیت تجسم پیدا کرده است و روحانیت در آن ‏‎ ‎‏شخص بسیار بسیار بزرگ تاریخ که یادش و نامش، قلب مرا به لرزه در می‌آورد، یعنی ‏‎ ‎‏استاد بزرگوار آیة الله العظمی آقای خمینی.‏

‏من به تدریج این امید در دلم زنده می‌شود که این انقلاب به ایران محدود نمی‌ماند. ‏‎ ‎‏هفتصد میلیون مسلمان را در برخواهد گرفت و چه افتخاری برای ایران خواهد بود که ‏‎ ‎‏یک انقلاب اسلامی از ایران شروع بشود و تمام کشورهای اسلامی را زیر نفوذ خودش ‏‎ ‎‏بگیرد که مطمئناً خواهد گرفت. از قراری که به من اطلاع داده‌اند، چند روز پیش، کارتر ‏‎ ‎‏به آیة‏ ‏الله خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ راجع به بختیار اخطار کرده که هر دو ابرقدرت بر روی این دولت ‏‎ ‎‏توافق دارند و شما حساب کار خودتان را بکنید ؛ اما این مرد بزرگ اعتنایی به این ‏‎ ‎‏تهدید نکرد.‏

‏آری چون ایشان مصداق این آیه بودند که می‌فرماید:‏

الّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَقالُوا ‎ ‎حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ‏.‏‎[2]‎

‏من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده‌ام، باز وقتی که در ‏‎ ‎‏سفر اخیر به پاریس، به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیۀ او درک کردم ‏‎ ‎‏که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم ‏‎ ‎‏پرسیدند: چه دیدی؟ گفتم چهار تا «آمَنَ» دیدم:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 396

آمن بهدفه‏؛ به هدفش ایمان دارد؛ دنیا اگر جمع بشود، نمی‌تواند او را از هدفش ‏‎ ‎‏منصرف کند.‏

آمن بسبیله‏؛ به راهی که انتخاب کرده، ایمان دارد؛ امکان ندارد بتوان او را از این راه ‏‎ ‎‏منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت.‏

آمن بقوله‏؛ در میان همۀ رفقا و دوستانی که سراغ دارم، احدی مثل ایشان به روحیه ‏‎ ‎‏مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت می‌کنند که آقا کمی یواش‌تر، مردم دارند سرد ‏‎ ‎‏می‌شوند؛ مردم دارند از پای در می‌آیند. می‌گوید: نه، مردم این‌جور نیستند که شما ‏‎ ‎‏می‌گویید. من مردم را بهتر می‌شناسم و ما همگی می‌بینیم که روز به روز صحت سخن ‏‎ ‎‏ایشان بیش‌تر آشکار می‌شود .‏

‏و بالاخره بالاتر از همه ‏آمن بربه‏؛ در یک جلسه خصوصی ایشان به من می‌گفت: ‏‎ ‎‏فلانی این ما نیستیم که چنین می‌کنیم. من دست خدا را به وضوح حس می‌کنم. ‏‎ ‎‏آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس می‌کند و در راه خدا قدم برمی‌دارد، خدا ‏‎ ‎‏هم به مصداق ‏إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ‎[3]‎‏ بر نصرت او اضافه می‌کند یا آن چنان که ‏‎ ‎‏در داستان اصحاب کهف مطرح می‌شود، قرآن می‌گوید: آن‌ها جوانمردانی بودند که ‏‎ ‎‏به پروردگارشان ایمان آوردند و به او اعتماد وتکیه کردند، خدا هم بر ایمانشان ‏‎ ‎‏افزود: ‏إِنّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدیً‏؛‏‎[4]‎‏ آنها برای خدا قیام کردند و خدا هم ‏‎ ‎‏دل‌های آنها را محکم کرد: ‏وَرَبَطْنا عَلی قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ ‎ ‎وَاْلأرْضِ‎[5]‎‏».‏‎[6]‎

‏در این سعی ناچیز، قرار است رفتار قرآنی امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ با دیگران مطرح شود. در ‏‎ ‎‏این رابطه وقتی مطالعه را شروع کردم، دیدم که سیرۀ امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ همان سیرۀ پیامبری ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 397

‏است که برای ما اسوه است. از این رو سخت بود در این رابطه از خودم چیزی بگویم. ‏‎ ‎‏لذا بر نقل اقوال اکتفا کردم. بنده تا اندازه‌ای ابعاد مختلف قرآنی را در سیرۀ امام ‏‎ ‎‏خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ جست‌وجو کردم. چون ما چیزی دربارۀ امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ نمی‌دانیم و فقط از ‏‎ ‎‏ایشان دم می‌زنیم.‏

‏در آخر باید از استاد محترم حجة‏ ‏الاسلام و المسلمین دکتر محمدعلی رضایی ‏‎ ‎‏صمیمانه تشکر و قدردانی کرد که اگر راهنمایی ایشان نبود، از آنچه باید محروم ‏‎ ‎‏می‌ماندم.‏

‏خداوندا ما را از پیروان امام زمان (عج) قرار بده وقلب آن بزرگوار را از ما راضی و ‏‎ ‎‏خشنود بفرما.‏

اهمیت وحدت اسلامی

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا‏.‏‎[7]‎

‏روحانی برجستۀ یکی از شهرهایی که مردم آن، هم شیعه هستند و هم سنّی، نامه‌ای ‏‎ ‎‏خدمت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ فرستاده بود که ضمن آن درخواست کمک برای ساختن مدرسۀ علمیه ‏‎ ‎‏کرده بود ومتذکر شده بود که در این شهر اهل سنّت نیز حوزه دارند. ‏

‏تذکّر این نکته نشان می‌داد که در آن شهر نه چندان بزرگ، مدرسۀ علمیه، فی نفسه ‏‎ ‎‏ضرورتی ندارد و انگیزۀ ساختن مدرسۀ علمیه این بود که برادران اهل سنت مدرسۀ ‏‎ ‎‏علمیه دارند. او گمان کرده بود که تذکّر این نکته باعث و مشوّق موافقت قطعی ‏‎ ‎‏حضرت امام برای ساختن مدرسه علمیه می‌شود .‏

‏ولی وقتی نامه به عرض معظم له رسید، با لحنی قاطع فرمودند:‏

‏نباید حالت مقابله با آن‌ها باشد! این دلیل کافی نیست که چون آن‌ها دارند، پس ‏‎ ‎‏ما هم باید داشته باشیم، نخیر.‏‎[8]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 398

وَالّذِینَ اتّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ‏.‏‎[9]‎

‏حضرت امام مدّ ظله با این برخورد، دو نکته را مشخص فرمودند:‏

‏یکی این‌که برای ساختن مدرسۀ علمیه در شهرهای کوچک، باید زمینه‌ها و ‏‎ ‎‏امکانات لازم وجود داشته باشد و دیگر آن که اگر پیروان دیگر مذاهب اسلامی ‏‎ ‎‏هم در آنجاها هستند، کاری که حالت مقابله با آن‌ها به خود بگیرد، نباید انجام ‏‎ ‎‏داد.‏‎[10]‎

یا أیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَاُنْثی وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ ‎ ‎أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ‏.‏‎[11]‎

‏من مکرر اعلام کرده‌ام که در اسلام، نژاد، زبان، قومیت و گروه و ناحیه مطرح ‏‎ ‎‏نیست.‏‎[12]‎

تکریم فرزند شهید

‏عاطفه و محبت امام نسبت به مؤمنین و مستضعفین، به همان اندازه عمیق و ‏‎ ‎‏شگفت‌انگیز است که انعطاف‌ناپذیری و سرسختی معظم له در برابر مستکبرین و ‏‎ ‎‏ستمگران. و آن عاطفه و این سرسختی را در عواطف محرومین و مستضعفین و ‏‎ ‎‏کینه و دشمنی مستکبرین و ستم‌پیشگان نسبت به ایشان به‌طور متقابل می‌توان ‏‎ ‎‏ارزیابی کرد.‏

‏چندی پیش یک خانم ایتالیایی که شغل او معلّمی و دینش مسیحیّت بود، نامه‌ای ‏‎ ‎‏آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت به امام و راه او! همراه با یک گردن‌بند طلا، ‏‎ ‎‏برای حضرت امام فرستاده بود و متذکّر شده بود که این گردن‌بند را که یادگار ‏‎ ‎‏آغاز ازدواجم هست و به همین جهت آن را بسیار دوست می‌دارم، به نشان ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 399

‏علاقه و اشتیاقم نسبت به شما و راهتان تقدیم محضر شما می‌نمایم.‏

‏مدتی آن را نگه داشتیم و بالاخره با تردید از این که امام آن را می‌پذیرند یا نه، ‏‎ ‎‏همراه با ترجمۀ نامه خدمت معظّم له بردیم. نامه به عرض ایشان رسید و ‏‎ ‎‏گردن‌بند را نیز گرفتند و روی میز که در کنارشان قرار دارد، گذاشتند. ‏

‏دو سه روز بعد، اتفاقاً دختر بچه دو یا سه ساله‌ای را آوردند آن‌جا که پدرش در ‏‎ ‎‏جبهه مفقودالاثر شده بود. امام وقتی متوجه شدند فرمودند: الآن بیاوریدش داخل. ‏

‏سپس او را روی زانوی خودشان نشاندند و صورت مبارکشان را به صورت بچّه ‏‎ ‎‏چسبانیده و دست بر سر او گذاشتند‏‏؛‏‏ وضعیتی که نسبت به فرزندان خودشان ‏‎ ‎‏دیده نشده بود و مدتی به همین حالت آهسته با او سخن گفتند‏‏؛‏‏ با آن‌که فاصله ‏‎ ‎‏ما با ایشان کمتر از 5 / 1 متر بود و حرف‌های ایشان برای ما مشخص نبود‏‏؛‏‏ ولی ‏‎ ‎‏با آن‌که بچّه افسرده بود، بالاخره در آغوش امام خندید و به دنبال آن، انگار امام ‏‎ ‎‏هم احساس سبکی و انبساط کرد. ‏

‏و آن گاه دیدیم که معظم له همان گردن‌بندی که زن ایتالیایی فرستاده بود را ‏‎ ‎‏برداشتند و با دست مبارکشان بر گردن دختر بچّه انداختند و در حالی که دختر ‏‎ ‎‏بچّه از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید، از خدمت امام بیرون رفت.‏‎[13]‎

‏بله هر کار که امام انجام داده، مثل این‌که به یکی از آیات قرآن عمل کرده است:‏

لَیْسَ الْبِرَّ أنْ تُوَلّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ ‎ ‎وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِکَةِ وَالْکِتابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی ‎ ‎وَالْیَتامی وَالْمَساکِینَ‏.‏‎[14]‎

سبقت در سلام کردن

‏اگر امام در یک مکانی وارد شوند، خیلی مشکل می‌توان در سلام کردن از ایشان ‏‎ ‎‏پیشدستی کرد. اتفاق افتاد که ما زودتر از امام به اطاق معهود رفته بودیم. چشم ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 400

‏بر درب منتظر و آمادۀ ورود معظّم‌له بودیم. حتی سینه‌ها برای سلام کردن صاف ‏‎ ‎‏شده بود‏‏؛‏‏ ولی باز هم غافلگیر شدیم. متوجه نشدیم که معظم له ابتدا وارد شدند ‏‎ ‎‏و سپس سلام کردند یا آن‌که اول سلام کردند و آن گاه وارد اطاق شدند.‏‎[15]‎

وَإِذا جاءکَ الّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ...‏.‏‎[16]‎

‏یک روز هم در نجف از کوچه‌ای که مابین مسجد مرحوم شیخ انصاری و منزل ‏‎ ‎‏امام بود، در حالی که سرم پایین بود، عبور کردم. ناگهان احساس کردم کسی به ‏‎ ‎‏من سلام کرد. وقتی سرم را بالا کردم، چشمم به سیمای مبارک امام افتاد. در ‏‎ ‎‏یک لحظه، سنگینی و فشار عجیبی در خود احساس کردم. انگار زبانم بند آمده ‏‎ ‎‏بود‏‏؛‏‏ آخر او امام، مرجع تقلید، محبوب، مراد و... و من ناچیز، بچه طلبۀ ده هفده ‏‎ ‎‏ساله‏‏؛‏‏ ولی کار از کار گذشته بود و فرزند پیغمبر، آن اسوۀ مخاطب به ‏إِنّکَ ‎ ‎لَعَلی خُلُقٍ عَظِیم‏ٍ‏‏ ‏‏را تداعی می‌کرد و چاره‌ای جز جواب نبود، زیرا جواب ‏‎ ‎‏واجب بود.‏‎[17]‎

کمک در نیکی و تقوای الهی

وَتَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوی وَلا تَعاوَنُوا عَلَی اْلإثْمِ وَالْعُدْوانِ‏.‏‎[18]‎

‏هنگامی که منصور به نخست‌وزیری منصوب شد، مولوی، رئیس سازمان امنیت ‏‎ ‎‏تهران را نزد امام که تازه از زندان آزاد شده بود فرستاد (خرداد ماه سال 42)، برای این ‏‎ ‎‏که از امام اجازه بگیرند که به کارشان ادامه بدهند. ‏

‏یک ربع یا ده دقیقه طول کشید تا حضرت امام تشریف آوردند و نشستند و بعد از ‏‎ ‎‏چند دقیقه و در لحظه‌ای که سکوت همۀ مجلس را فرا گرفته بود، امام فرمودند: آقایان ‏‎ ‎‏چه کاری دارند؟‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 401

‏مولوی گفت که ما از طرف آقای منصور آمده‌ایم خدمت شما. آقای منصور مرا ‏‎ ‎‏فرستاده‌اند خدمتتان و ایشان خواسته‌اند که به کارشان ادامه بدهند و شما اجازه بفرمایید ‏‎ ‎‏که ایشان مشغول کار شوند.‏

‏امام فرمودند:‏

‏من نه با کسی عقد اخوت بسته‌ام، نه با کسی دشمنی دارم. من با منصور دشمنی ‏‎ ‎‏ندارم، عقد اخوتی هم با نخست‌وزیر نبسته‌ام. من نگاه می‌کنم به اعمال این‌ها، ‏‎ ‎‏اگر اعمال این‌ها به همین رویه‌ای باشد که دارند می‌روند، برخلاف اسلام و ‏‎ ‎‏قرآن و شرع باشد، من هم راهم همین است‏‏؛‏‏ به همین کیفیتی که انتخاب کرده‌ام، ‏‎ ‎‏انجام می‌دهم و اگر این‌ها تغییر رویه دادند نسبت به اسلام، نسبت به قرآن، ‏‎ ‎‏نسبت به مردم، مستضعفین، خوب... .‏‎[19]‎

‏از خاطراتی که من در نجف دارم، خدمت حضرت امام این بود: یک بار عده‌ای از ‏‎ ‎‏شخصیت‌های دولتی عراق خدمت چند نفر از آقایان مراجع، (آقایان شاهرودی، خویی و ‏‎ ‎‏حضرت امام) رسیده بودند و در این ملاقات‌ها این‌ها تصور می‌کردند که چون امام با ‏‎ ‎‏دولت ایران مخالف است ومبارزه با شاه می‌کند، و آنان هم مخالفت‌هایی با شاه دارند؛ از ‏‎ ‎‏این رو امام به خاطر مخالفت با شاه آنان را تأیید می‌کند. تصور می‌کردند که شیوۀ امام ‏‎ ‎‏هم مثل شیوه همۀ سیاست‌مداران دیگر است که به خاطر این که امکانات بیش‌تری برای ‏‎ ‎‏مبارزه با شاه پیدا کنند، مختصری هم که شده دولت عراق را تأیید کنند. طبعاً وقتی ‏‎ ‎‏خدمت امام می‌رسیدند، نمی‌توانستند هیچ‌گونه تأییدی از ایشان بگیرند. امام با آنان با ‏‎ ‎‏روی خوش هم مواجه نمی‌شدند. به خاطر دارم که آنان بعد از ملاقات در جرایدشان ‏‎ ‎‏اعلام کردند که هیأتی از طرف دولت عراق، خدمت آقایان مراجع رفته و آقایان مراجع ‏‎ ‎‏برای رئیس جمهور عراق (احمد حسن البکر) دعا کرده‌اند؛ با وجود این که در آنجا اسم ‏‎ ‎‏امام برده نشده بود، بلکه فقط لغت مراجع به کار رفته بود، لکن امام از این جریان ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 402

‏خشمگین شدند و به یکی از اصحابشان دستور دادند که به قائم مقام فرماندار نجف ‏‎ ‎‏تلفن کنند و از او خواسته شود که این مطلب تکذیب شود. ایشان فرمودند: تلفن کنید و ‏‎ ‎‏بگویید تا بیست وچهار ساعت، اگر این روزنامه‌ها خبر را تکذیب نکنند من به دنیا اعلام ‏‎ ‎‏خواهم کرد که این مطلب دروغ است و این ایستادگی و موضع امام آن قدر قوی بود که ‏‎ ‎‏بعثی‌ها که به هیچ چیز توجه نداشتند، مجبور شدند مطلب را تکذیب کنند.‏‎[20]‎

نظم در امور

‏در قرآن آمده است که پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ برای شما یک الگو و نمونه عمل است. ‏‎ ‎‏حضرت امام که مطیع پیامبر اکرم است، پیامبرانه زندگی منظمی داشت.‏

‏در رابطه با اخلاق و رفتار امام، آن مقدار که من خدمتشان بودم و آشنایی ‏‎ ‎‏داشتم، می‌توانم عرض بکنم این بود که امام در مدتی که اهل‌بیتشان نیامده ‏‎ ‎‏بودند و مدتی طول کشید بعد از تشریف آوردن امام به نجف که خانواده‌شان ‏‎ ‎‏آمدند، خوب طبعاً یک خانۀ محقری بود اجاره‌ای که امام در آن‌جا سکونت ‏‎ ‎‏داشتند و یک قسمت خودشان می‌نشستند و یک قسمت هم حکم بیرونی امام ‏‎ ‎‏را داشت و واقعاً امام در این مدت، شبانه‌روز یا در حال عبادت و یا در حال ‏‎ ‎‏مطالعه بودند... و این کار منظّم امام، درس بزرگی بود برای آن‌هایی که به ‏‎ ‎‏بیرونی امام رفت‌وآمد داشتند و وضع امام را از نزدیک می‌دیدند. امام کلیۀ ‏‎ ‎‏برنامه‌هایشان منظم بود. به‌طوری که شب‌ها وقتی امام به بیرون می‌آمدند و نیم ‏‎ ‎‏ساعتی که در بیرونی می‌نشستند و فضلا و علما خدمتشان می‌آمدند، آمدنشان، ‏‎ ‎‏برخاستنشان، به قدری منظّم بود که معمولاً ایشان ساعت 9 شب پا می‌شدند... ‏‎ ‎‏به قدری دقیق بود که تعدادی از طلاب، ساعتشان را با ورود امام به صحن ‏‎ ‎‏درست می‌کردند و نظم در کارها بسیار روشن و دقیق بود. و این می‌توانست ‏‎ ‎‏برای آن‌هایی که ناظر اعمال امام بودند و از نزدیک می‌دیدند، درسی باشد، و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 403

‏این خصلت را از امام بیاموزند که باز این یک خصلت اسلامی و از دستورات ‏‎ ‎‏اسلام است که این دستور به صورت دقیق و نمایان، در زندگی امام ملموس و ‏‎ ‎‏محسوس بود.‏‎[21]‎

عزت نفس 

وَلله الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ‏؛‏‎[22]‎‏ عزت مخصوص خداست و رسول و اهل ایمان.‏

‏امام دوست داشتند طلاب عفیف و عزت نفس داشته باشند. گاه اتفاق می‌افتاد ‏‎ ‎‏بعضی از آقایان طلاب می‌آمدند و اظهار احتیاج می‌کردند. امام برخورد ‏‎ ‎‏ملاطفت‌آمیزی نداشتند‏‏؛‏‏ یعنی خوششان نمی‌آمد طلبه‌ای که اظهار نیاز می‌کرد، ‏‎ ‎‏دوست نداشت. و این به آن معنی نبود که امام کمک نمی‌کردند. بارها من خودم ‏‎ ‎‏به صورت یک یادداشتی و یا یک نامه‌ای خدمت امام می‌نوشتم و عرض ‏‎ ‎‏می‌کردم، فلان مورد مقداری احتیاج دارد. امام با آغوش باز عنایت می‌کردند‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏پدری می‌کردند‏‏؛‏‏ کمک می‌کردند و خود من بارها واسطه بودم در این جریان و ‏‎ ‎‏کمک‌هایی از امام برای افراد می‌گرفتم‏‏؛‏‏ ولی این‌که شخص خودش بیاید و اظهار ‏‎ ‎‏بکند، از این امام خوششان نمی‌آمد. بارها اتفاق می‌افتاد که بعضی‌ها که اخلاق ‏‎ ‎‏امام را نمی‌دانستند، می‌آمدند و اظهار می‌کردند و امام با دستشان رد می‌کردند و ‏‎ ‎‏می‌فهماندند که این کار درستی نیست‏‏؛‏‏ مخصوصاً اگر مثلاً یک جایی بود که ‏‎ ‎‏یکی دو نفر ناظر بودند. خود امام این خصلت را در حدّ اعلاء داشت و دوست ‏‎ ‎‏داشت که همه طلاب و علما این چنین باشند نسبت به دنیا و مسائل‏‏؛‏‏ حتی اگر ‏‎ ‎‏نیاز داشته باشند، نیازشان را به کسی اظهار نکنند و آن حالت توکل و عزت ‏‎ ‎‏نفس خودشان را حفظ کنند.‏‎[23]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 404

خدا ضامن روزی شما است

‏بعد از وفات ‏‏آیة‏ ‏الله بروجردی، عده‌ای از طلاب و محصلین، نگران وضع آیندۀ ‏‎ ‎‏حوزه بودند. بعضی برای اصل حوزه و بعضی کوتاه نظرها برای وضع مادی ‏‎ ‎‏حوزه. ایام مسافرت طلاب در ماه محرم فرا رسید، برخی از آقایان سفارش ‏‎ ‎‏می‌کردند، هنگامی که به شهرستان‌ها رفتید، به مردم گوشزد کنید که حوزه ‏‎ ‎‏احتیاج به مادیات و پول دارد‏‏؛‏‏ اما امام در سخنرانی خودشان فرمودند:‏

‏«مبادا به شهرستان‌ها و بلاد که می‌روید، آبروی حوزه را ببرید ودست گدایی ‏‎ ‎‏برای حوزه دراز کنید. خداوند ضامن روزی شماست و این حوزه را حفظ ‏‎ ‎‏می‌فرماید».‏‎[24]‎

 

امر به معروف ونهی از منکر

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاُولئِکَ هُمُ ‎ ‎الْمُفْلِحُونَ‏.‏‎[25]‎

‏حضرت امام که با شاه مبارزه می‌کرد، در واقع یکی از فروع دین را انجام می‌داد؛ ‏‎ ‎‏چه در ابتدا چه بعد، از امر به معروف و نهی از منکر دست برنداشت. همیشه امام ‏‎ ‎‏می‌خواست با امر به معروف و نهی از منکر، کار را جلو ببرد؛ ولی کسی شنونده نبود، ‏‎ ‎‏زیرا امام در مدرسۀ فیضیه خطاب به محمدرضا شاه فرمود:‏

‏آقا من به شما نصیحت می‌کنم، ‌ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت ‏‎ ‎‏می‌کنم، دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند می‌کنند تو را.‏‎[26]‎

‏پس از فوت ‏‏آیة‏ ‏الله کاشانی، عده‌ای از اقشار مختلف مردم تهران به دیدن ‏‎ ‎‏حضرت امام به قم آمدند. در همان مجلس یک نفر جلو آمد تا دست امام را ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 405

‏ببوسد. انگشتری طلا در دست داشت. در همان حال که می‌خواست دست امام ‏‎ ‎‏را ببوسد، امام دست او را نگاه داشت و فرمود: ‏

‏«عزیزم این انگشتر برای مرد حرام است، شما این انگشتر را دربیاورید وانگشتر ‏‎ ‎‏دیگری دست کنید».‏

‏آن آقا گفت: سمعاً و طاعتاً و همان جا انگشتر را درآورد در جیبش گذاشت... ‏‎ ‎‏یادم می‌آید روزی در مجلسی که عده‌ای از فضلا نشسته بودند، از ایشان سؤال ‏‎ ‎‏علمی کردند. در واقع یکی از آقایان به یکی دیگر از علما گوشه و کنایه می‌زد. ‏‎ ‎‏و چهرۀ امام برافروخته شد و فرمودند: ‏

‏«منزل من جای گوشه و کنایه نیست. مجالس باید مجالس خدایی باشند، مجالس ‏‎ ‎‏نمی‌توانند جوری باشند که در آن به مؤمنین و مسلمان‌ها کسی گوشه و کنایه بزند.‏‎[27]‎

 

تهذیب نفس 

‏درس ایشان فقط تعلیم و تعلم نبود، بلکه مقیّد بودند در ضمن تعلیم، تهذیب ‏‎ ‎‏هم باشد و به عبارت دیگر، درس ایشان کار رسول گرامی اسلام‏‏(ص)‏‏ بود که: ‏‎ ‎وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ‏.‏‎[28]‎

‏آنچه برای ما اعجاب‌انگیز و از الطاف بزرگ ایشان بود، تهذیب عملی بود که ‏‎ ‎‏ایشان داشتند؛ همان تهذیبی که امام صادق سلام الله علیه سفارش نموده است: ‏‎ ‎‏«‏کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم‏»‏‏.‏‎[29]‎

تفویض امر به خدا

وَاُفَوِّضُ أمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ‏.‏‎[30]‎

‏بر این اساس، یکی از رموز موفقیت حضرت امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در رهبری و مدیریت ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 406

‏جامعۀ اسلامی، تفویض امر به خدا است؛ یعنی معتقد بودند که دست هدایتگر خداوند ‏‎ ‎‏ما را پیش می‌برد؛ اما شرط آن این است که خدا و فرامین او را فراموش نکنیم. ‏

‏حجة الاسلام و المسلمین عبّاس مُهری در این باره می‌گوید: ‏

‏بعد از ورود امام، آن‌جا تلفن کردند برای کویت که این آقای خمینی است. بر ‏‎ ‎‏طبق شناسنامۀ امام برای ایشان ورودی گرفته بود.‏

‏بعد که ایشان را شناختند، قبول نکردند. من واقعاً زیاد متأثر شدم. به امام عرض ‏‎ ‎‏کردم، چرا بیرون آمدید؟ فرمود: «ما را بیرون کردند. ما را فرستادند‏‏؛‏‏ لکن ‏‎ ‎‏خودمان به اختیار بیرون آمدیم».‏

‏دو مرتبه امام مجبور شدند به عراق برگردند. آن‌ها زیر بار نمی‌رفتند. یک بار من ‏‎ ‎‏به ایشان عرض کردم بروم با این مأمور حرف بزنم؟ امام فرمود: «ابداً! حیف ‏‎ ‎‏نیست وجه خود را پیش این ناکس بفروشی؟! ما برمی‌گردیم، ما با خدا هستیم».‏

‏امام ناراحتی مرا حس کردند و هنگام حرکت دو سه کلمه نصیحت کردند. امام ‏‎ ‎‏فرمودند: «شما ناراحت نشوید، برای این که ما امرمان دست خودمان نیست‏‏؛‏‏ ما ‏‎ ‎‏تفویض امورمان را بر خدا کردیم. هر چه او برای ما بخواهد همان خیر ‏‎ ‎‏است».‏‎[31]‎

فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ألا خَوْفٌ ‎ ‎عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ‎[32]‎

ما خدا را داریم

‏آن روزهایی که مرحوم مفتح را شهید کردند، بحث محاصرۀ اقتصادی مطرح ‏‎ ‎‏بود. امام فرمودند: «گرچه ما را محاصره اقتصادی کردند، اما، ما خدا را داریم»‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏یعنی اگر واقعاً حصر اقتصادی برای ما به وجود بیاورند، برای خدا که نمی‌توانند ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 407

‏حصری به وجود آورند. خدا را که کسی نمی‌تواند محاصره کند، چون همۀ ما ‏‎ ‎‏در محاصرۀ خداوند هستیم.‏‎[33]‎

‏نمونۀ دیگر در مسأله حکم اعدام سلمان رشدی مرتد بود که به محاصره اقتصادی ‏‎ ‎‏تهدید کرده بودند. ‏

إِنّا للهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم، ‏‎ ‎‏مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ ومنتشر ‏‎ ‎‏شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از ‏‎ ‎‏مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند. سریعاً آن‌ها را اعدام ‏‎ ‎‏نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند، به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس ‏‎ ‎‏در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف ‏‎ ‎‏کتاب دارد‏‏؛‏‏ ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به ‏‎ ‎‏جزای اعمالش برسد.‏‎[34]‎

‏به نظر امام، دربارۀ این مرتد، از این آیه قرآن دستور گرفته که می‌فرماید:‏

إِنّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللهِ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیب‎[35]‎‏ یا اینکه ‏‎ ‎‏می‌فرماید: ‏وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إِذا حَضَرَ أحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنّی ‎ ‎تُبْتُ الآنَ‏.‏‎[36]‎

‏از این‌رو رسانه‌های گروهی استعماری، به دروغ به مسئولان نظام جمهوری اسلامی ‏‎ ‎‏نسبت می‌دهند که اگر نویسندۀ کتاب آیات شیطانی توبه کند، حکم اعدام درباره او لغو ‏‎ ‎‏می‌شود. اما امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ فرمودند:‏

‏این موضوع صددرصد تکذیب می‌گردد سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 408

‏زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است، با جان و مال تمامی همّ خود را به ‏‎ ‎‏کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.‏

‎]‎‏حضرت امام افزودند:‏‎[‎

‏اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریع‌تر ‏‎ ‎‏از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این ‏‎ ‎‏عمل می‌خواهد، به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.‏‎[37]‎

پیش‌بینی‌های حضرت امام خمینی(رحمةالله)

1. پیروزی انقلاب اسلامی و شکست رژیم شاهی متکی به امریکا 

‏امریکا باید در پشتیبانی از شاه تجدید نظر کند. سیاستمداران امریکا، دولت ‏‎ ‎‏خودشان را از این سیاست ظالمانه و مخالف حقوق بشر که بالمال مخالف ‏‎ ‎‏مصالح مردم امریکا است، برحذر کنند. نهضت مقدس اسلامی ما عمر ‏‎ ‎‏چپاول‌گری‌ها ودیکتاتوری‌ها را در ایران به سر آورده است. صاحب‌منصبانی که ‏‎ ‎‏بر روی ملت آتش می‌گشایند، باید بدانند که پیروزی ملت نزدیک است و ‏‎ ‎‏انتقامش از خائنین، سخت‏‏؛‏‏ عهد و پیمان شاه سست است و قهر انقلابی ملت ‏‎ ‎‏سهمگین.‏‎[38]‎

‏این بیان بر اساس این آیه قرآنی است:‏

فَمَنْ یُرِدِ اللهُ أنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ‏.‏‎[39]‎

2. پیش‌بینی ناتوانی و شکست امریکا در مقابل انقلاب اسلامی و مسأله گروگان‌گیری

‏شما می‌بینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوان‌ها رفته‌اند گرفته‌اند و ‏‎ ‎‏امریکایی‌هایی هم که در آن‌جا بوده، گرفتند و آن لانۀ فساد را به دست آوردند ‏‎ ‎‏و امریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و جوان‌ها هم مطمئن باشند که امریکا ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 409

‏هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. بی‌خود صحبت این‌که اگر دخالت نظامی ‏‎]‎‏کند‏‎[‎‏، ‏‎ ‎‏مگر امریکا می‌تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ‏‎ ‎‏ندارد؟‏‎[40]‎

3. پیش‌بینی سقوط مارکسیسم و فروپاشی شوروی سابق

‏... برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ ‏‎ ‎‏سیاسی جهان جستجو کرد، چرا که مارکسیسم جواب‌گوی هیچ نیازی از ‏‎ ‎‏نیازهای واقعی انسان نیست، چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان ‏‎ ‎‏بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی‌ترین درد جامعۀ بشری ‏‎ ‎‏در غرب و شرق است، به درآورد... امروز دیگر دولت‌های همسو با شما که ‏‎ ‎‏دلشان برای وطن و مردم‌شان می‌تپد، هرگز حاضر نخواهند شد، بیش از این ‏‎ ‎‏منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که ‏‎ ‎‏صدای شکستن استخوان‌هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف ‏‎ ‎‏کنند.‏‎[41]‎

4. پیش‌بینی اضمحلال تمدن مادی غرب

‏شما اگر بخواهید در این مقطع، تنها گره‌های کور اقتصادی سوسیالیسم و ‏‎ ‎‏کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‌داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از ‏‎ ‎‏جامعۀ خویش را دوا نکرده‌اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران ‏‎ ‎‏کنند، چراکه امروز، اگر مارکسیسم در روش‌های اقتصادی و اجتماعی به ‏‎ ‎‏بن‌بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و ‏‎ ‎‏نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.‏

‏جناب آقای گورباچف‏‏، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسأله ‏‎ ‎‏مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 410

‏مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی ‏‎ ‎‏شما مبارزۀ طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.‏‎[42]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در ادامه می‌فرماید:‏

‏قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد می‌کند و به آنان که بر این پندارند که خدا ‏‎ ‎‏نیست وگرنه دیده می‌شد. ‏لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللهَ جَهْرَةً‎[43]‎‏ می‌فرماید:‏‎ ‎لا تُدْرِکُهُ اْلأبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ اْلأبْصارَ وَهُوَ اللّطِیفُ الْخَبِیرُ‏.‏‎[44]‎‏ ‏

‏از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم، ‏‎ ‎‏که از نظر شما اول بحث است.‏‎[45]‎

‏جناب آقای گورباچف، اکنون... از شما می‌خواهم دربارۀ اسلام به صورت جدی ‏‎ ‎‏تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به ‏‎ ‎‏جهت ارزش‌های والا و جهان‌شمول اسلام است که می‌تواند وسیلۀ راحتی و ‏‎ ‎‏نجات همۀ ملت‌ها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.‏‎[46]‎

‏سپس می‌فرماید:‏

‏در خاتمه صریحاً اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ‌ترین ‏‎ ‎‏و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می‌تواند خلأ اعتقادی نظام شما را ‏‎ ‎‏پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته، به حسن همجواری و ‏‎ ‎‏روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می‌شمارد.‏‎[47]‎

وَجَعَلَ کَلِمَةَ الّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‏؛‏‎[48]‎‏ و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 411

‏[خداوند] کلمۀ کسانی را که کفر ورزیدند پست‌تر گردانید، و کلمۀ خداست که ‏‎ ‎‏برتر است، و خدا شکست ناپذیر است.‏

ارتباط امام با مردم 

‏علاقه امام به مردم علاقه‌ای عادی نبود. یک عشق بود. همان گونه که خداوند ‏‎ ‎‏دربارۀ علاقه پیامبر به مردم می‌فرماید: ‏حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ‏؛‏‎[49]‎‏ ‏‎ ‎‏همانا پیامبر شدیداً به سعادت مردم حریص و با مؤمنان مهربان و رحیم است. ‏‎ ‎‏واقعاً امام برای مردم می‌سوزند و مانند پدری مهربان، همیشه برای فرزندان پاک ‏‎ ‎‏خود آرزوی سعادت می‌کند. امام بارها در کنار تلویزیون، وقتی صحنه‌های ‏‎ ‎‏دلخراش فقر و محرومیت نشان داده می‌شد، گریه کرده‌اند. ‏

‏همیشه امام در ملاقات‌های خود با مسئولان سفارش می‌کنند که شما باید ‏‎ ‎‏خدمت‌گزار مردم باشید. دائماً به اعضا اخطار می‌کنند که مبادا با مردم بدرفتاری شود و ‏‎ ‎‏شما حق ندارید، جلو مردم را بگیرید. یک روز امام زودتر از برنامه هر روز بیرون خانه ‏‎ ‎‏تشریف آوردند، در حالی که مردم پشت نرده‌های خانۀ امام در فشار ایستاده بودند؛ به ‏‎ ‎‏خصوص در هنگام آمدن امام تلاش می‌کردند که درب‌ها زودتر باز شود. امام با ‏‎ ‎‏عصبانیت به اطراف نگاه کردند و رو کردند به ما و پاسداران و فرمودند: اگر از فردا این ‏‎ ‎‏نرده‌ها را برندارید، همۀ آن‌ها را آتش می‌زنم.‏

‏یک روز در اثر ازدحام جمعیت، چندین نفر زیر دست و پای مردم مجروح و یک ‏‎ ‎‏نفر شهید شد و امام به مجرد شنیدن این حادثه، به حدی نگران شدند که فرمودند: ‏‎ ‎‏«دیگر به فیضیه نمی‌آیم» و همین جریان با ابعاد وسیع‌تری در جماران تکرار شد. سه ‏‎ ‎‏نفر شهید و چندین مجروح و حتی آن روز پاسداران نیز برای نجات خود از ازدحام ‏‎ ‎‏جمعیت تلاش می‌کردند. همه این‌ها به خاطر آن است که امام را دریافته‌اند که به آن‌ها ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 412

‏عشق می‌ورزد وبرای نجات آن‌ها و هدایت آن‌ها به سوی نور و روشنایی چه خطرهایی ‏‎ ‎‏را متحمل شده است، چه رنج‌ها که نکشیده و تازه امام می‌گوید: به خدا سوگند که من ‏‎ ‎‏برای مرجعیت ورهبری یک قدم برنداشته‌ام؛ ولی اگر به سراغم آمد، بر اساس مسئولیت ‏‎ ‎‏آن را هم رد نمی‌کنم.‏

تعبد امام خمینی(رحمةالله) نسبت به اجرای حکم خدا

‏پیامبر اسلام هر جا به شخص او بی‌احترامی می‌شد، درصدد انتقام برنمی‌آمد و از خطای ‏‎ ‎‏دیگران چشم‌پوشی می‌کرد. اما با همه عفو و گذشتی که داشت، هنگامی که به حریم ‏‎ ‎‏دین تجاوز می‌شد، نرمش نشان نمی‌داد و حکم خدا را جاری می‌کرد و به وساطت ‏‎ ‎‏کسی اعتنا نمی‌کرد. موقعی که مطلع شد، فاطمۀ مخزومیه دزدی کرده است، وساطت ‏‎ ‎‏اسامة‏ ‏بن زیاد را نپذیرفت و گفت هلاکت و انقراض اقوام پیش به این علت بوده که ‏‎ ‎‏قانون خدا را بر اشراف جاری نمی‌کردند، سوگند به کسی که جانم در اختیار اوست، ‏‎ ‎‏اگر فاطمه‏‏ دختر پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ چنین کاری می‌کرد، دستش را قطع می‌کردم.‏‎[50]‎

 

نمونه‌هایی از تعبّد امام خمینی در اجرای حکم الهی 

‏سیرۀ عملی اولیای الهی در همۀ ابعاد شخصیتی، بر بندگی خدا استوار است. بر این ‏‎ ‎‏اساس، مبنایی‌ترین ویژگی انبیا و امامان، عبد صالح خدا بودن است. با اعتقاد راسخ ‏‎ ‎‏می‌توان گفت کلیۀ موافقت‌های امام در ابعاد دینی، اجتماعی، سیاسی و شخصیتی، ‏‎ ‎‏مشعل‌های فروزانی هستند که نور آن‌ها از بندگی وعبودیت او اخذ شده است: ‏

‏باید ما بنده باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم.‏‎[51]‎

‏جوهر اصلی بندگی، اطاعت محض از خدا و تسلیم در برابر تکالیف الهی است. ‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ یک بار به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی فرمودند:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 413

‏ما باید ببینیم تکلیف الهی‌مان چیست، همان را انجام دهیم و فکر هیچ چیز ‏‎ ‎‏دیگری نباشیم وگرنه ممکن است همین مردمی که امروز می‌گویند زنده باد ‏‎ ‎‏فلانی یک روز بگویند مرگ بر کی... ما نباید از آن پروا داشته باشیم مهم عمل ‏‎ ‎‏به تکلیف است.‏‎[52]‎

‏خانم مصطفوی فرزند امام می‌گوید:‏

‏یادم است که از خرداد 42 تا آخر، ایشان یک کلمه می‌گفتند و روی همان یک ‏‎ ‎‏کلمه هم ایستاده بودند و آن اسلام بود. در راه این اسلام هم از بچه‌شان گذشتند. ‏‎ ‎‏15 سال زندان، هجرت وتبعید را به جان خریدند و از دنبال کردن دستورات ‏‎ ‎‏اسلامی، هیچ وقت سرد نشدند... زندگی ایشان در پیروی کردن از اسلام و ‏‎ ‎‏دستورهای اسلامی خلاصه می‌شد. همیشه احساس پیروزی می‌کردند و می‌گفتند:‏

‏«ما به هر حال، چون اوامر الهی را اطاعت می‌کنیم، پیروز هستیم. حالا چه ظاهراً ‏‎ ‎‏شکستی خورده باشیم، کشته‌ای داده باشیم و چه نداده باشیم‏‏؛‏‏ به هر حال ما ‏‎ ‎‏پیروزیم».‏‎[53]‎

‏حجة‏ ‏الاسلام والمسلمین علی اکبر آشتیانی می‌گوید:‏

‏در جریان کودتای قطب‌زاده، یکی از کسانی که به اعدام محکوم شده بود از ‏‎ ‎‏آقای لواسانی‏‎[54]‎‏ خواسته بود تا نزد حضرت امام شفاعت وی را کنند. آقای ‏‎ ‎‏لواسانی به حضور امام شرفیاب شده و پس از احوالپرسی جریان را به عرض ‏‎ ‎‏امام می‌رسانند حضرت امام خیلی صریح این تقاضا را رد می‌کنند و پس از کمی ‏‎ ‎‏سکوت می‌فرمایند:‏

‏با تمام ارادتی که به شما دارم، نمی‌توانم رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم ‏‎ ‎‏بدارم. نمی‌توانم خشنودی شما را بر خشنودی خدا مقدم بدارم و نمی‌توانم ‏‎ ‎‏روابط را بر مقررات الهی مقدم بدارم‏‏؛‏‏ بنابراین باید حکم اجرا شود.‏‎[55]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 414

‏بد نیست که در زمینۀ تعبد حضرت امام نسبت به احکام الهی، خاطره‌ای دیگر را نیز ‏‎ ‎‏نقل کنیم.‏

‏زمانی که مرحوم ‏‏آیة‏ ‏الله طالقانی فهمیدند که فرزندشان دستگیر شده است، در ‏‎ ‎‏اعتراض به این موضوع، چند روزی از نظرها پنهان شدند و پس از آنکه ایشان ‏‎ ‎‏خدمت امام رسیدند، امام... گفتند:‏

‏پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروه‌های چپ است و نباید این‌قدر از این ‏‎ ‎‏بابت که دستگیر شده‌اند، ناراحت شوید... والله اگر احمد دچار کوچک‌ترین ‏‎ ‎‏انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصاً او را خواهم کشت.‏‎[56]‎

‏ایشان همچنین می‌گوید:‏

‏همه به یاد داریم که بنی‌صدر، جمعیت زیادی را عوام‌فریبانه به دور خود ‏‎ ‎‏جمع کرده بود و باور داشت که از پایگاه مردمی برخوردار است. روزی چند ‏‎ ‎‏تن از امامان جمعه شهرستان‌های مختلف... خدمت امام رسیدند. این عده ‏‎ ‎‏پس از بازگشت از محضر امام، خوشحال به نظر می‌رسیدند. کنجکاوانه ‏‎ ‎‏پرسیدم: چه شده که شما این قدر خوشحالید؟ پاسخ دادند حضرت امام ‏‎ ‎‏فرموده‌اند: ‏‏چنانچه حجت شرعی تمام شده باشد، درنگ نخواهم کرد و بدانید ‏‎ ‎‏که خلع بنی‌صدر، یک دقیقه بیش‌تر طول نخواهد کشید.‏

‏حضرت امام به مخاطبان خود فرموده بودند:‏

‏شما خیال نکنید که من از هیاهو و جنجال می‌ترسم. اگر تمام این جمعیتی که ‏‎ ‎‏در حسینیه حاضر می‌شوند و فریاد برمی‌آورند، درود بر خمینی، زمانی خلاف ‏‎ ‎‏آن را بگویند، برای من هیچ تفاوتی نخواهد داشت. من ذره‌ای به هوچی‌گری‌ها ‏‎ ‎‏اهمیت نخواهم داد. کاری به هیاهو و درود گفتن‌ها هم ندارم، بلکه تنها به ‏‎ ‎‏تکلیف شرعی‌ام می‌پردازم، همین و بس.‏‎[57]‎

وَمَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الّذِینَ أنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ ‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 415

وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِینَ وَحَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقاً‏.‏‎[58]‎

‏واقعیت دیگر، که همه از آن‌ آگاه هستیم، برکناری قائم مقام رهبری بود که یکی از ‏‎ ‎‏رخدادهای بسیار سنگین بر امام، برکناری ایشان در 8 / 1 / 1368 بود.‏

‏لازم به ذکر است که نخستین دورۀ مجلس خبرگان رهبری، در سال 1362، آیة الله ‏‎ ‎‏منتظری را به دلیل این‌که از شاگردان امام و مبارزان دوران 15 خرداد بود، به سمت قائم ‏‎ ‎‏مقام رهبری برگزید. امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در آخرین نامه‌ای که خطاب به وی نوشت و منجر به ‏‎ ‎‏برکناری او از این سمت شد، به این نکته تصریح کرد که از ابتدا با انتخاب او برای این ‏‎ ‎‏سمت مخالف بوده و ایشان را فاقد طاقت لازم برای پذیرش این مسئولیت خطیر ‏‎ ‎‏می‌دانسته است. از این نامه برمی‌آید که عدم موضع‌گیری امام در مقابل انتخاب مجلس ‏‎ ‎‏خبرگان، به این دلیل بوده که نمی‌خواست، در محدودة وظایف این مجلس دخالت کند. ‏‎ ‎‏این خود نکته‌ای در خور توجه در شیوة مدیریتی امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ است. در ادامه همین نامه، ‏‎ ‎‏به ایشان تأکید کرده بود که مصلحت او را در این می‌بیند که از تکرار اشتباهات گذشته ‏‎ ‎‏جلوگیری کند و بیت خود را از افراد ناصالح و رفت و آمد مخالفین نظام پاک سازد.‏

‏پیام امام در 26 فروردین 1368 خطاب به نمایندگان مجلس و هیأت دولت، ‏‎ ‎‏نشان‌دهندة آثار تلخ این واقعه بر روح امام و پایبندی ایشان به حفظ نظام و نادیده ‏‎ ‎‏گرفتن روابط عاطفی و شخصی در برابر اهداف مهم‌تر است. در بخشی از این پیام آمده ‏‎ ‎‏است:‏

‏شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیه از چه قرار ‏‎ ‎‏است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه‌ها و ‏‎ ‎‏پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی ‏‎ ‎‏متأسفانه موفق نشد. و از طرف دیگر، وظیفة شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم ‏‎ ‎‏را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 416

‏مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.‏‎[59]‎

وَعَدَ اللهُ الّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأرْضِ...‏.‏‎[60]‎

‏آن‌ها که دارای ایمانند ـ ایمان الهی ـ و به یک مکتب الهی دلبستگی دارند و ‏‎ ‎‏اعمالشان مطابق مکتب است، خدا به آن‌ها وعدۀ استقلال و پیروزی داده است. ‏

وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ اْلأرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ‏.‏‎[61]‎

‏ما بعد از تورات، در زبور داود نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ـ دارای عمل ‏‎ ‎‏صالح ـ ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد. ‏

وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأنْتُمُ اْلأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‏.‏‎[62]‎

‏هرگز سستی به خود راه ندهید و اندوهگین مباشید، زیرا شما پیروزمندترین و ‏‎ ‎‏بلندمرتبه‌ترین مردم هستید، اگر در ایمان خود ثابت قدم باشید.‏

صبر و شکیبایی امام در شهادت فرزند مجاهدش 

‏مدت ده روز از شهادت غمبار و فقدان نابهنگام ‏‏آیة‏ ‏الله مجاهد آقای حاج سید ‏‎ ‎‏مصطفی خمینی طاب ثراه گذشت، و حوزة علمیه نجف اشرف در حال تعطیل ‏‎ ‎‏و عزاداری و برگزاری مجالس بزرگداشت بود، و بعضی تصمیم داشتند این ‏‎ ‎‏برنامه را تا اربعین آن فقید سعید ادامه دهند، که مرجع عالی‌قدر، امام خمینی مدّ ‏‎ ‎‏ظله، این مجسمه صبر و تقوا فرمود:‏

‏«درس‌ها نباید تعطیل باشد، آقایان شروع کنند».‏‎[63]‎

وَلَنَبْلُوَنّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ اْلأمْوالِ وَ اْلأنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ ‎ ‎الصّابِرِینَ* الّذِینَ إِذا أصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنّا للهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ* اُولئِکَ عَلَیْهِمْ ‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 417

صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‏.‏‎[64]‎

‏به شاگردان و علاقه‌مندان نزدیک استاد علامه که بسیار متأثر و بی‌تاب بودند، نیز ‏‎ ‎‏به عنوان تسلیت و دلداری پیغام داد: «شما باید زنده‌ساز باشید و در این‌گونه ‏‎ ‎‏امور بی‌تابی نکنید، به درس و بحث و تکمیل نفس و خودسازی بپردازید و...».‏‎[65]‎

‏امام خمینی دو ساعت پس از فوت فرزندش، مطلع گردید، ولی برنامه روزانۀ ‏‎ ‎‏خود را تغییر نداد. همان روز که جسد مجاهد شهید را به کربلای حسینی بردند، ‏‎ ‎‏برنامه روزانه خود را ادامه داد... امام خمینی پس از انجام فریضه ظهر، به خانۀ ‏‎ ‎‏فرزند شهیدشان رفتند و خانواده و فرزندانش را تسلیت دادند و امر به صبر ‏‎ ‎‏نمودند و به مادر داغدارش فرمودند: «امانتی خداوند متعال به ما داده بود و ‏‎ ‎‏اینک از ما گرفت. من صبر می‌کنم، شما هم صبر کنید، و صبرتان هم، برای خدا ‏‎ ‎‏باشد...». امام وقتی برای اولین بار بر مزار فرزندش نشست در حالی که گروه ‏‎ ‎‏کثیری او را احاطه کرده بودند و نظاره می‌کردند که قائدی پدر، و پدری قائد بر ‏‎ ‎‏مزار فرزندی مجاهد چه خواهد کرد؟! همه دیدند با سادگی بر زمین نشست... و ‏‎ ‎‏با کمال اطمینان سوره فاتحه را قرائت نمود و آن گاه به حاضران فرمود: «برای ‏‎ ‎‏مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی هم فاتحه بخوانید» و سپس برای مرحوم ‏‎ ‎‏بنی‌صدر فاتحه خواند و طلب مغفرت کردند و فرمودند: «برای فرزند شهیدش ‏‎ ‎‏از خدای متعال طلب مغفرت نمایند».‏‎[66]‎

‏در شهادت فرزند عزیزش فرمود: ‏

‏خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافی دارد، خفی‏‏؛‏‏ الطاف خفیه‌ای ‏‎ ‎‏که ما به آن علم نداریم... و انه لطیف بعباده.‏‎[67]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 418

امام خمینی(رحمةالله) از نوجوان نصیحت می‌طلبد

‏در کتاب ‏‏تعلیمات اجتماعی‏‏ سوم دبستان، زیباترین قسمت دربارۀ نامۀ کودکی ‏‎ ‎‏نیشابوری به امام، به همراه پاسخ نامۀ امام به این نوجوان است. متن جواب امام بدین ‏‎ ‎‏شرح است:‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏فرزندان عزیز خوبم، چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید، ‏‎ ‎‏می‌نوشتید. ما همه محتاج به نصیحت هستیم و نصیحت شما عزیزان بی‌غرضانه ‏‎ ‎‏و از روی صفای قلب است. اکنون به عنوان پدر پیری، شما عزیزان را نصیحت ‏‎ ‎‏می‌کنم که در تحصیل علم و فراگرفتن دانش و اخلاق و کردار نیکو کوشا باشید ‏‎ ‎‏که افراد متعهد و سودمندی برای اسلام بزرگ و میهن عزیزتان باشید. خداوند ‏‎ ‎‏یار و نگهدارتان باشد.‏‎[68]‎

پرهیز از غیبت و اهانت به دیگران

‏حجة‏ ‏الاسلام و المسلمین توسلی نقل می‌کند:‏

‏طلاب و محققان مقداری از روز و شب را در بیرونی امام به بحث اختصاص ‏‎ ‎‏داده بودند و گاهی از بعضی روحانیون انتقاد می‌شد. از این هم ناراحت بودند ‏‎ ‎‏که چرا امام قدمی برای مرجعیت برنمی‌دارند، بلکه کناره‌گیری هم می‌کنند. یک ‏‎ ‎‏روز حاج آقا مصطفی‏‏(رحمةالله)‏‏ پیغام آوردند که آقا فرمودند: «شنیده‌ام در این‌جا ‏‎ ‎‏بعضی‌ها به علما غیبت و جسارت می‌کنند. بنده راضی نیستم کسی در این خانه ‏‎ ‎‏غیبت یا اهانت به افراد نماید» و این از خصلت‌های ممتاز امام بود که از ابتدای ‏‎ ‎‏جوانی هم از غیبت پرهیز می‌کردند.‏‎[69]‎

‏امام امت به دلیل این که طلبه‌ای دربارۀ یکی از مراجع غیبتی کرده بود، سه روز تب ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 419

‏و درس‌های خود را تعطیل کردند و از منزل بیرون نیامدند. وقتی برای تدریس حاضر ‏‎ ‎‏شدند، نفس مبارکشان به شماره افتاده بود.‏‎[70]‎

توجه به مستمندان

‏حجة‏ ‏الاسلام و المسلمین محیی‌الدین فرقانی می‌گوید: شخصی دربارۀ پیرمردی ‏‎ ‎‏شوشتری که نیازمند بود خدمت امام سفارش کرد.‏

‏هنگامی که به در صحن حضرت امیر‏‏(علیه السلام)‏‏ رسیدیم وامام خواستند پایشان را داخل ‏‎ ‎‏صحن بگذارند، صورتشان را برگرداندند وگفتند: ‏

‏آقای فرقانی فردا ساعت نه صبح یادم بیاورید برای این آقا.‏

‏فردا صبح از منزل خارج شدم، دیدم طلبه‌ها گریه می‌کنند و ضجه می‌زنند. احمد آقا ‏‎ ‎‏بدون عمامه دم در ایستاده بود. آن روز آقا مصطفی‏‏(رحمةالله)‏‏ به شهادت رسیده بود و امام هنوز ‏‎ ‎‏آگاهی نیافته بودند.‏

‏احمد آقا با چند نفر رفتند که خبر را به گونه‌ای که امام دچار مشکل نشوند، بیان ‏‎ ‎‏کنند. احمد آقا نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد. اما حضرت امام یکدفعه صورتشان را ‏‎ ‎‏برگرداندند و فرمودند: ‏

‏احمد چته؟ مگر مصطفی مرده؟ اهل آسمان‌ها می‌میرند، اهل زمین کسی باقی ‏‎ ‎‏نمی‌ماند. همه می‌میرند. آقایان بفرمایید سراغ کارتان.‏

‏خودشان هم بلند شدند و آستین‌ها را بالا زدند که بروند وضو بگیرند، پس از ‏‎ ‎‏وضو نیز مشغول خواندن قرآن شدند. علما و مردم برای عرض تسلیت به حیاط ‏‎ ‎‏بیرونی آمدند و امام نیز آن‌جا تشریف آوردند. من به یاد ساعت نه افتادم؛ ولی با ‏‎ ‎‏خودم گفتم با این حالی که امام الآن دارند، درست نیست که من بروم و به امام ‏‎ ‎‏یادآوری کنم. من دم در ایستاده بودم، ناگهان دیدم امام نگاه تندی به من کردند. مهیا ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 420

‏شدم و عرض کردم: بله آقا چه می‌فرمایید؟ فرمودند:‏

‏مگر قرار نبود ساعت نه (و الآن ساعت نه و ده دقیقه است) شما برای آن شیخ... ‏‎ ‎‏به من تذکر بدهی و یادم بیاوری؟‏

‏دو دستی به صورتم زدم، با این‌که سعی کردم در حضور امام گریه نکنم تا ایشان ‏‎ ‎‏ناراحت نشوند؛ ولی این‌جا دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و خود را حفظ کنم. گفتم: آقا ‏‎ ‎‏با این وضع و احوال؟ فرمودند «یعنی چه؟ بلند شو و بیا» از وسط مردم رفتند توی ‏‎ ‎‏اطاق و پول داخل پاکت گذاشتند. طوری که هیچ کس متوجه نشود. در پاکت را ‏‎ ‎‏چسباندند و به من فرمودند: ‏

‏همین الآن پاکت را می‌بری و به شیخ شوشتری می‌دهی و از قول من هم ‏‎ ‎‏احوال‌پرسی می‌کنی و می‌آیی.‏

‏من حیرت‌زده رفتم با این حال با خود گفتم: حالا میهمان زیاد است و امام که امروز ‏‎ ‎‏مسجد نمی‌روند، بعد می‌روم. بعد از پنج دقیقه یک مرتبه امام فرمودند: «آقای فرقانی ‏‎ ‎‏نرفتی؟» گفتم: می‌روم. فرمودند: «یا الله الآن برو».‏

‏خلاصه من حرکت کردم تا به خانه آن مرد رسیدم ـ بیچاره زن او به صورتش زد و ‏‎ ‎‏گفت: بمیرم خمینی امروز هم به فکر ماست. ما فکر کردیم که حالا ایشان پسرشان ‏‎ ‎‏مرده، معلوم نیست که تا یک سال دیگر به ما توجهی شود.‏

‏خدمت شیخ شوشتری رسیدم و گفتم: آقای خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ مرا فرستاده. پیرمرد داد زد و ‏‎ ‎‏با دست به سر و صورتش کوبید و فریاد کرد: حالا چه وقت این کار است؟ ایشان الآن ‏‎ ‎‏فرزندشان مرده، قلبشان پر از خون است. ‏

‏وقتی به منزل امام برگشتیم، امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ رو کردند و به من برای اطمینان خاطر ‏‎ ‎‏پرسیدند: «رفتی؟» عرض کردم بلی.‏‎[71]‎

‏آیة‏ ‏الله سید جعفر کریمی می‌گوید:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 421

‏یک شب فقیری برای عرض حاجت به بیرونی آمد. بعضی آقایان که مسئول ‏‎ ‎‏ادارة بیرونی بودند، با او برخورد خوبی نکردند. حضرت امام که از دور با دقت ‏‎ ‎‏مواظب بودند، هنگامی که برای زیارت از مجلس برخاستند، وقتی به در بیرونی ‏‎ ‎‏رسیدند، به مسئول بیرونی... سخت اعتراض کردند و گفتند:‏

‏این چه طرز برخورد است؟‏

‏جواب داد، او دیروز آمده بود و روز قبل نیز آمده بود. امام فرمودند:‏

‏بگذارید بیاید‏‏؛‏‏ محتاج است، نیازمند است و حاجتش او را واداشت که اینجا ‏‎ ‎‏بیاید: «‏وصاحب الحاجة أعمی لا یری إلا حاجته‏». یا باید حاجتش را برآورده کنیم ‏‎ ‎‏و یا به یک بیانی او را راضی نماییم ‏‏؛‏‏ نرنجانید مردم را.‏‎[72]‎

از خودگذشتگی

‏آقای مصطفی کفاش‌زاده می‌گوید:‏

‏از زیباترین خاطره‌های من، مربوط به روزی است که قرار بود، فردای آن به ‏‎ ‎‏طرف تهران حرکت کنیم. امام در آن روز فرمودند: همه افرادی که در اقامتگاه ‏‎ ‎‏ایشان بودند، شب به محل سکونت ایشان بیایند. منظورشان کسانی بود که در ‏‎ ‎‏آن‌جا کار می‌کردند. حدود بیست نفر بودیم که بعد از نماز جمعه خدمت امام ‏‎ ‎‏رفتیم. ایشان نصیحتی و دعایی کردند. بعد اظهار قدردانی کردند که ما هم ‏‎ ‎‏شرمنده شدیم... سپس فرمودند:‏

‏«شما با این هواپیما همراه من نباشید، چون احساس خطر می‌کنم، شما بگذارید ‏‎ ‎‏خطر تنها برای من باشد».‏‎[73]‎

‏در آن زمان هواپیمای حامل حضرت امام، در معرض خطر هدف قرار گرفتن توسط ‏‎ ‎‏حکومت ایران بود.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 422

‏حجة الاسلام و المسلمین سید علی غیوری از شاگردان امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌گوید:‏

‏خوب یادم است روزی که به قم هجوم آوردند و طلاب را از پشت‌بام‌ها و ‏‎ ‎‏طبقات بالای مدرسه فیضیه به زیر انداختند و آن همه فجایع را به بار آوردند و ‏‎ ‎‏زد و خورد کردند و بعضی‌ها را مجروح کردند و با چوب و سنگ زدند، وقتی ‏‎ ‎‏خبر به منزل امام رسید، به امام عرض کردند که: «آقا! اجازه بدهید که در خانه را ‏‎ ‎‏ببندیم. اینان تصمیمشان این است که از مدرسه فیضیه بریزند این‌جا».‏

‏امام دفعۀ اول گفتند: نه، در خانه باز باشد.‏

‏دفعه دوم حاضران باز تکرار کردند که: «شاید الآن اینان بریزند منزل و بزنند و ‏‎ ‎‏بکوبند و خراب کنند». این بار امام شدیداً جواب دادند. ‏

‏دفعۀ سوم آقای لواسانی پیشنهاد کرد که: «آقا! اجازه بدهید در خانه را ببندیم». ‏‎ ‎‏امام با همین لحن فرمودند:‏

‏سید از خانۀ من پاشو برو بیرون! تو می‌گویی بچه‌های مرا توی مدرسه بکشند و ‏‎ ‎‏بزنند و مجروح کنند و من این‌جا در خانه را ببندم تا سالم بمانم؟! اگر بخواهید ‏‎ ‎‏چنین کاری کنید، عبایم را در دستم می‌گیرم و همین‌طور پای برهنه می‌روم ‏‎ ‎‏مدرسه فیضیه، توی آستانه.‏‎[74]‎

‏مرحوم سید احمد آقا فرزند گرامی حضرت امام می‌گوید: ‏

‏یک روز بعد از ظهر، حدود هفت الی هشت موشک به اطراف جماران اصابت ‏‎ ‎‏کرد. من خدمت امام رفتم و عرض کردم: اگر یک مرتبه یکی از موشک‌های ما به ‏‎ ‎‏کاخ صدام بخورد و صدام طوری بشود، ما چقدر خوشحال می‌شویم؟ اگر موشکی ‏‎ ‎‏به نزدیکی‌های این‌جا بخورد و سقف پایین بیاید و شما طوری بشوید چه؟‏

‏امام در پاسخ گفتند:‏

‏والله من بین خودم و آن سپاهی که در سه راه بیت است، هیچ امتیازی و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 423

‏فرقی قائل نیستم‏‏؛‏‏ و الله اگر من کشته شوم یا او کشته شود، برای من فرقی ‏‎ ‎‏نمی‌کند.‏‎[75]‎

عدالت امام خمینی

‏امام خمینی در ضمن سخنان خود می‌فرمود:‏

‏در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن‏‏ ـ صلی الله علیه وآله ـ ‏‏در مقابل ‏‎ ‎‏قانون بی‌امتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جاری است. ‏‎ ‎‏و شرف و ارزش انسان‌ها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلف ‏‎ ‎‏از قانون مجرم و قابل تعقیب است... من برای چندمین بار اعلام می‌کنم، که هر ‏‎ ‎‏گروه و شخصی، اگر چه از بستگان و اقربای این جانب باشد، خود مسئول ‏‎ ‎‏اعمال و اقوال خود هستند و اگر خدای نخواسته تخلف از احکام اسلام کردند، ‏‎ ‎‏دستگاه قضایی موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد.‏‎[76]‎

‏از یکی از نزدیکان امام شنیدم که در نجف اشرف به حضرت امام عرض کردند: ‏‎ ‎‏آقای حاج سید احمد آقا فرزند شما خانه ندارد و برای ایشان خانه‌ای تهیه فرمایید. امام ‏‎ ‎‏در پاسخ فرمودند: هر وقت همۀ طلبه‌ها صاحب خانه شدند، احمد هم باید صاحب ‏‎ ‎‏خانه شود.‏

‏امام می‌فرمودند: حتی شما اگر برای کشف مواد مخدر به خانه کسی می‌روید، ‏‎ ‎‏موظف نیستید که آلبومش را ببینید، یخچالش را نگاه کنید و حتی اگر گناهی کرده ‏‎ ‎‏باشد، موظف نیستید که او را بگیرید و افشا کنید.‏‎[77]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 424

ماجرای ارسال احضاریه برای امام(رحمةالله)

‏آیة الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی که در آن زمان رئیس وقت قوه قضائیه بود ‏‎ ‎‏می‌گوید: دادیار دادگستری به نام روح الله مصطفوی احضاریه زده، آن را به دست ‏‎ ‎‏مأموری داده و به جماران فرستاده بود. از دفتر امام با من تماس گرفتند و پرسیدند: این ‏‎ ‎‏قضیه احضار امام چیست؟‏

‏در ابتدای جنگ که شهرهای مرزی ایران، از جمله خرمشهر، زیر توپ و خمپارۀ ‏‎ ‎‏عراقی‌ها بود، امام‏‏(رحمةالله)‏‏ با توجه به شرایطی در آن روز احساس می‌کردند، از مردم ‏‎ ‎‏خرمشهر خواستند، شهر را در برابر هجوم عراقی‌ها ترک نکرده و از آن پاسداری کنند. ‏‎ ‎‏به این ترتیب، بنا بر فرمایشات امام، عده‌ای در شهر ماندند و در کنار بسیجی‌ها و ‏‎ ‎‏سپاهی‌ها از خرمشهر دفاع کردند؛ اما در اثر شدت آتش عراقی‌ها و پاسخ‌گو نبودن ‏‎ ‎‏امکانات دفاعی رزمندگان اسلام، عراقی‌ها خرمشهر را زیر آتش گستردۀ خود قرار داده ‏‎ ‎‏و سرانجام آن را اشغال کردند.‏

‏یکی از اهالی خرمشهر که به فرمان امام در شهر مانده و بر اثر آتش دشمن اموال و ‏‎ ‎‏دارایی خود را از دست داده بود، در اقدامی استثنایی طی نامه‌ای به دادگستری تهران، از ‏‎ ‎‏امام با نام «روح الله مصطفوی» شکایت کرده و در دادخواست خود نوشته بود: ما اثاثیۀ ‏‎ ‎‏خودمان را جمع کرده بودیم که از شهر خارج شویم؛ ولی تا شما گفتید، ترک خرمشهر ‏‎ ‎‏خلاف شرع است، در شهر ماندیم و عراقی‌ها آمدند و شهر را کوبیدند. اسباب، اثاثیه و ‏‎ ‎‏دارایی ما از دست رفت. حالا شما باید پول آن اثاث را به ما بدهید. مبلغ مطالبه وی ‏‎ ‎‏بابت این خسارت، زیر یک میلیون تومان بود.‏

‏آیة‏ ‏الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، پس از نقل این مقدمات می‌گوید: وقتی ‏‎ ‎‏دادیار دادگستری به نام روح الله مصطفوی احضاریه زده آن را به دست مأموری داده، و ‏‎ ‎‏به جماران فرستاده بود، از دفتر امام با من تماس گرفتند و پرسیدند: این قضیۀ احضار ‏‎ ‎‏امام چیست؟!‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 425

‏من که در جریان کار نبودم، فرصت خواستم تا مسأله را پیگیری کنم و پاسخ بدهم. ‏‎ ‎‏قضیه را پیگیری کردم و این گونه توضیح دادم: به لحاظ قانونی و به صرف این که امام ‏‎ ‎‏به مردم گفته است، شهر را ترک نکنید و آنان هم گوش کرده و به همین خاطر به آنان ‏‎ ‎‏ضرر و زیان مالی وارد شده است، امام را نمی‌توان طبق قانون حقوقی مقصر دانست.‏

‏پس از گذشت مدتی، یک روز که خدمت امام رسیدم ایشان از من پرسیدند: ‏‎ ‎‏ماجرای شکایت آن خرمشهری از من چه شد و به کجا رسید، وقتی قضیه را به لحاظ ‏‎ ‎‏حقوقی خدمتشان توضیح دادم فرمودند: «یک چیزی می‌گفتید می‌دادیم به ایشان». ‏‎ ‎‏عرض کردم اگر این طوری کنیم و دیگران هم متوجه شوند، شما به این آسیب دیدگان ‏‎ ‎‏خسارت می‌دهید، دیگر قضیه جمع نمی‌شود.‏

‏آیة الله موسوی اردبیلی می‌افزاید: امام به جای این که ناراحت بشوند و بگویند، این ‏‎ ‎‏کیست که از من شکایت کرده، یا این دادیار به چه جرأتی برای من احضار و اخطاریه ‏‎ ‎‏فرستاده، به نوعی دنبال این بودند که به مسأله شکایتی که از وی شده بود، رسیدگی و ‏‎ ‎‏طرف را راضی کنیم.‏‎[78]‎

‏بله کسانی که از طرف خدا برای رهبری مردم انتخاب می‌شوند، رفتار و گفتار آن‌ها ‏‎ ‎‏طبق همان رفتار که پیامبر داشتند، خواهد بود.‏

نظافت

‏نظافت و پاکیزگی ظاهر در میان مردم از مصادیق اخلاق نیکو است.‏

‏رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ می‌فرماید:‏

«تنظفوا بکلّ ما استطعتم فإنّ الله تعالی بنی الإسلام علی النظافة ولن یدخل الجنّة ‎ ‎إلا کلّ نظیف‏»؛‏‏ هر مقداری که می‌توانید خود را پاکیزه کنید، زیرا خداوند اسلام ‏‎ ‎‏را بر پاکیزگی بنا کرده است و داخل بهشت نمی‌شود مگر انسان پاکیزه. ‏

‏خانم زهرا اشراقی نوۀ امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌گوید:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 426

‏روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم، ‏‎ ‎‏مستقیماً خدمتشان رفتم‏‏؛‏‏ هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی.‏

‏ایشان همین طور که در حیاط قدم می‌زدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: ‏‎ ‎‏«چرا با این قیافه به دانشگاه می‌روی؟» من هم به شوخی گفتم: در دانشگاه ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی‌تان با وضعی بهتر از این نمی‌توان رفت.‏

‏ایشان گفتند:‏

‏تو دو تا گناه کرده‌ای‏‏؛‏‏ یکی این که ریاکار هستی و می‌خواهی بگویی که من آن ‏‎ ‎‏قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم. گناه دیگر تو بی‌نظمی ‏‎ ‎‏است که خلاف شرع و قانون اسلام است. ‏

‏من هم گفتم: اگر بخواهم با سر و وضع مرتب‌تری به دانشگاه بروم، شاید از من ‏‎ ‎‏ایراد بگیرند. امام فرمودند: اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته است که ‏‎ ‎‏باید مرتب به دانشگاه بروی.‏‎[79]‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 427

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1.‏ ‏ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری‏‏، القسطلانی، دار الفکر، بیروت، 2000 م.‏

‏2.‏ ‏برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی‏‏، غلام‌علی رجائی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ‏‎ ‎‏خمینی، تهران، 1382.‏

‏3.‏ ‏پا به پای آفتاب‏‏، امیر رضا ستوده، نشر پنجره، چاپ دوم، 1380.‏

‏4.‏ ‏سرگذشت‌های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی‏‏، مصطفی وجدانی، انتشارات پیام ‏‎ ‎‏آزادی، چاپ سیزدهم، 1372.‏

‏5.‏ ‏شاخص‌های علوی در شخصیت امام خمینی‏‏، احمد امیر، انتشارات دفاع، چاپ اول، ‏‎ ‎‏بهار 1381.‏

‏6.‏ ‏شهیدی دیگر از روحانیت‏‏ (سید مصطفی خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ‏‎ ‎‏خمینی، تهران، 1376.‏

‏7.‏ ‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1368.‏

‏8.‏ ‏صحیفه دل‏‏، حمید بصیرت‌منش و دیگران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ‏‎ ‎‏تهران، 1377.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 428

  • . الکافی، ج 1، ص 32، ح 2.
  • . آل عمران (3): 173.
  • . محمد (47): 7.
  • . کهف (18): 13.
  • . کهف (18): 14.
  • . پیرامون انقلاب اسلامی، ص 21 ـ 22.
  • . آل عمران (3): 103.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 63.
  • . توبه: (9): 10.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 63 ـ 64.
  • . حجرات (49): 13.
  • . صحیفه امام، ج 9، ص 351.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 66 ـ 67.
  • . بقره (2): 177.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 72.
  • . انعام (6): 54.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 72 ـ 73.
  • . مائده (5): 2.
  • . پا به پای آفتاب، ج3، ص 354.
  • . ر.ک: پا به پای آفتاب، ج 5، ص 26 ـ 27.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 150 ـ 151؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین عمید  زنجانی.
  • . منافقون (63): 8.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 151؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین عمید زنجانی.
  • . برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 267؛ به نقل از: آیت الله توسلی.
  • . آل عمران (3): 104.
  • . صحیفه امام، ج 1، ص 245.
  • . شاخص های علوی در شخصیت امام خمینی، ص 34 ـ 35؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر مسعودی.
  • . جمعه (62): 2.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 166؛ به نقل از: آیت الله حسین مظاهری.
  • . غافر (40): 44.
  • . سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 6، ص 163 ـ 164.
  • . آل عمران (3): 170.
  • . برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 197.
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 263.
  • . نساء (4): 17.
  • . نساء (4): 18.
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 268.
  • . همان، ج 4، ص 499.
  • . انعام (6): 125.
  • . صحیفه امام، ج 10، ص 516.
  • . همان، ج 21، ص 221 ـ 222.
  • . همان، ص 220 ـ 221.
  • . ما به تو ایمان نمی آوریم مگر این که خدا را آشکار ببینیم. (بقره (2): 55).
  • . او [خدا] را هیچ چشمی درک نمی کند و او بینندگان را درک می کند، و او نامرئی و آگاه است. (انعام (6): 103).
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 222.
  • . همان، ص 225.
  • . همان، ص 226.
  • . توبه (9): 40.
  • . توبه (9): 128.
  • . ارشاد الساری فی شرح صحیح بخاری، ج 9، ص 454.
  • . صحیفه امام، ج 6، ص 281.
  • . صحیفه دل، ج 1، ص 21.
  • . پا به پای آفتاب، ج1، ص 167؛ به نقل از: فریده مصطفوی.
  • . سید محمد صادق لواسانی.
  • . پا به پای آفتاب، ج 2، ص 23 ـ 24.
  • . همان، ص 24 ـ 25.
  • . همان، ص 15.
  • . نساء (4): 69.
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 350.
  • . نور (24): 55.
  • . انبیاء (21): 105.
  • . آل عمران (3): 139.
  • . شهیدی دیگر از روحانیت، ص 29.
  • . بقره (2): 155 ـ 157.
  • . شهیدی دیگر از روحانیت، ص 29 و 30.
  • . همان، ص 185 ـ 186.
  • . شهیدی دیگر از روحانیت، ص 36 ـ 37.
  • . صحیفه امام، ج 16، ص 70.
  • . پا به پای آفتاب، ج 2، ص 109.
  • . ر.ک: برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 299.
  • . ر.ک: پا به پای آفتاب، ج 3، ص 21 ـ 25.
  • . پا به پای آفتاب، ج 3، ص 58.
  • . همان، ص 75.
  • . همان، ج 5، ص 93 ـ 94.
  • . همان، ج 1، ص 112 ـ 113.
  • . صحیفه امام، ج 14، ص 221.
  • . برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 406.
  • . ر.ک: همان، ج 3، ص 318 ـ 319.
  • . پا به پای آفتاب، ج 1، ص 316.