همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)
حقیقت تفسیر قرآن از دیدگاه امام خمینی رحمة الله
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حسینی، سید عبدالله

محل نشر : تهران

زبان اثر : فارسی

حقیقت تفسیر قرآن از دیدگاه امام خمینی رحمة الله

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

حقیقت تفسیر قرآن 

 

از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)

 

 

 

سید عبدالله حسینی

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 59

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 60

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

چکیده

‏قرآن در سه سطح متفاوت لفظ‌شناسی، معناشناسی و هدف‌شناسی، می‌تواند تفسیر شود ‏‎ ‎‏که هر یک از این سطوح، به دیدگاهی ویژه در مورد حقیقت قرآن نظر دارد؛ یعنی آیا ‏‎ ‎‏حقیقت قرآن از سنخ الفاظ است یا معانی و حقایق، از دیدگاه امام خمینی، مفسر قرآن ‏‎ ‎‏باید اهداف و مقاصد قرآن را تبیین کند و بحث از لغت، ادبیات، تاریخ، قصص و... ‏‎ ‎‏تفسیر قرآن نیست، چون حقیقت قرآن، از دیدگاه امام خمینی، حقایقی است که الفاظ، ‏‎ ‎‏معانی و مفاهیم و حتی بعثت پیامبر، برای ابلاغ آن آمده است. قرآن در عین این‌که ‏‎ ‎‏سفرۀ الهی برای همۀ طبقات است و هر کس به اندازۀ استعداد خود، از این سفره بهره ‏‎ ‎‏می‌برد، رسیدن به تمام حقایق قرآن و تفسیر کامل قرآن، تنها برای مخاطب قرآن، یعنی ‏‎ ‎‏رسول اکرم و امامان معصوم که معلم به تعلیم نبی اکرمند، میسر است.‏

کلیدواژه: ‏امام خمینی، تفسیر، قرآن.‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 61

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏بررسی دیدگاه‌های امام دربارۀ چیستی تفسیر، از دو جهت، بسیار مهم است:‏

‏نخست این‌که نظریات امام‏‏(رحمةالله)‏‏ دربارۀ ماهیت و کیفیت تفسیر، آرای بدیعی است که ‏‎ ‎‏ناشی از تفکر عمیق ایشان است. دقت در آرای امام خمینی دربارۀ تفسیر، نشان ‏‎ ‎‏می‌دهد که ایشان با در نظر داشتن مهم‌ترین چالش‌ها و موضوعات مطرح دربارۀ ‏‎ ‎‏تفسیر قرآن، همچون حقیقت قرآن، انحصار تفسیر قرآن برای ‏«من خوطب به»‏ یا امکان ‏‎ ‎‏تفسیر قرآن برای همه، تفسیر به رأی و مقصود از آن، ارزش و اعتبار تفاسیر عقلی و ‏‎ ‎‏عرفانی، بطن یا بطون قرآن، انحراف مباحث از مسیر اصلی، یک جانبه‌نگری در تفسیر ‏‎ ‎‏قرآن و ارزش تفاسیر موجود، نظریات عمیق و دقیقی را ارائه کرده است و بیش‌تر این ‏‎ ‎‏نظریات آرای بدیعی است که برای رفع چالش‌های موجود در موضوعات تفسیری ‏‎ ‎‏ارائه شده است.‏

‏دوم این‌که سخنان امام خمینی، هم دربارۀ حقیقت قرآن و هم دربارۀ تفسیر قرآن، بر ‏‎ ‎‏مبانی خاصی استوار است که این مبانی، بیانگر «چیستی تفسیر قرآن» از دیدگاه امام ‏‎ ‎‏خمینی است. حقیقت قرآن و تفسیر در نظر ایشان، از تصور عمومی دربارۀ حقیقت ‏‎ ‎‏قرآن و حقیقت تفسیر آن کاملاً متمایز است؛ بی‌درک مبانی ایشان و نیز تفاوت آن با ‏‎ ‎‏تصور عمومی، نمی‌توان به عمق نظریات امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در چیستی تفسیر و حقیقت ‏‎ ‎‏قرآن و تحلیل آرای ایشان توفیق یافت؛ از این رو برای این‌که تصویری روشن از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 62

‏چیستی تفسیر، از دیدگاه امام خمینی، همراه با مقایسۀ اجمالی با دیدگاه دیگران داشته ‏‎ ‎‏باشیم، نخست دو واژۀ اصلی این بحث، یعنی واژۀ «قرآن» و واژه «تفسیر» را از نظر ‏‎ ‎‏لغوی و در اصطلاح مفسران و از دیدگاه امام خمینی بررسی می‌کنیم.‏

حقیقت قرآن از دیدگاه امام خمینی

‏در نظر عرف و مفسران، مراد از قرآن، همین الفاظ و متن موجود قرآن است. بی‌تردید ‏‎ ‎‏این معنا صحیح است، چون همین الفاظ بر قلب مطهر پیامبر نازل شد. بسیاری تعاریفی ‏‎ ‎‏که برای تفسیر شده است، به این معنا از قرآن نظر دارد. امام خمینی این معنا را ‏‎ ‎‏نازل‌ترین مرتبۀ قرآن و چهره‌ای از آن می‌داند؛ نه حقیقت قرآن که تا حدودی برای همه ‏‎ ‎‏قابل فهم است.‏

‏در نظر امام خمینی، حقیقت قرآن، نه این الفاظ و نه معانی این الفاظ، بلکه حقایقی ‏‎ ‎‏است که این الفاظ و معانی و مفاهیم حاکی از آن است؛ حقایقی که خدا اراده کرده ‏‎ ‎‏است، پیامبر او و بشر از طریق پیامبر، به آن‌ها آگاهی یابد. بنابر این معنا، الفاظ، معانی، ‏‎ ‎‏مفاهیم و حتی رسالت پیامبر، وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی است که همانا حقیقت ‏‎ ‎‏قرآن است؛ همچنان که لفظ خود به خود ارزشی ندارد و فقط وسیله‌ای برای رسیدن به ‏‎ ‎‏معانی و مفاهیمی است که ورای این الفاظ است. معانی، مفاهیم، قصص، استدلال و ‏‎ ‎‏احکام موجود در قرآن، همه وسیله است تا انسان به هدف و مقصدی که قرآن برای آن ‏‎ ‎‏فرستاده شده است، دست یابد. قرآن واقعی حقایقی است که این معانی از آن حقایق ‏‎ ‎‏حکایت می‌کند. امام خمینی در عبارات و در موارد متعدد به این مطلب تصریح کرده ‏‎ ‎‏است که این الفاظ قرآن نیست. در جایی می‌فرماید:‏

‏قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست، قرآن سرّی است بین حق و ولی الله ‏‎ ‎‏اعظم که رسول خداست.‏‎[1]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 63

‏قرآن که از مقولۀ سمع و بصر نیست، از مقولۀ الفاظ نیست، از مقولۀ اعراض ‏‎ ‎‏نیست‏‏؛‏‏ لکن متنزلش کردند.‏‎[2]‎

‏قرآن آیات الهی است و انگیزه بعثت، آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت ‏‎ ‎‏کردن این کتاب بزرگ و آیۀ عظیم الهی است. گرچه همۀ عالم آیات حق تعالی ‏‎ ‎‏هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایی ‏‎]‎‏است‏‎[‎‏ که در ‏‎ ‎‏بعثت باید انجام بگیرد.‏‎[3]‎

‏مرحوم سید مصطفی خمینی درباره تفسیر قرآن از نظر امام خمینی می‌گوید:‏

‏پدر محقق و آشنای به رموز قرآن و برخی اسرار آن می‌فرمایند: «همانا تفسیر ‏‎ ‎‏قرآن برای کسی جز خداوند تعالی میسور نیست‏‏؛‏‏ زیرا قرآن علم حق است که ‏‎ ‎‏پایین آمده و احاطۀ بر آن در امکان ‏‎]‎‏کسی‏‎[‎‏ نیست.‏‎[4]‎

‏البته این سخنان، به معنای این نیست که امام خمینی این قرآن مکتوب را قرآن ‏‎ ‎‏نمی‌داند. ایشان برای قرآن مراحل و مراتبی قائل است که نازل‌ترین مرتبه‌اش همان ‏‎ ‎‏قرآن ملفوظ است. در این باره می‌گوید:‏

‏برای قرآن منازل و مراحل و ظواهر و باطن‌هایی است که پایین‌ترین مرحلۀ آن، ‏‎ ‎‏در پوسته الفاظ و گورهای تعینات قرار دارد، چنانچه در حدیث آمده است: ‏‎ ‎‏«همانا برای قرآن ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی است».‏‎[5]‎

‏قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است‏‏؛‏‏ از این بطون تنزل ‏‎ ‎‏کرده است تا رسیده است به جایی که با ما می‌خواهد، صحبت کند.‏‎[6]‎

‏از نظر امام خمینی، این کتاب ملفوظ، چهره‌ای از قرآن است. حقیقت قرآن از ‏‎ ‎‏دسترس افراد عادی دور است و تنها «مطهّرون» به حقیقت آن دسترسی دارند. ایشان در ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 64

‏این زمینه در کتاب ‏‏سرّ الصلوة‏‏ آورده است:‏

‏حقیقت قرآن شریف الهی، قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه، از ‏‎ ‎‏شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیت است. و آن حقیقت «کلام ‏‎ ‎‏نفسی» است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیه است و این حقیقت برای ‏‎ ‎‏احدی حاصل نشود به علوم رسمیّه، و نه به معارف قلبیّه و نه به مکاشفه غیبیّه، ‏‎ ‎‏مگر به مکاشفۀ تامّۀ الهیّه برای ذات مبارک نبیّ ختمی صلی الله علیه وآله در ‏‎ ‎‏محفل انس «قاب قوسین»، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «او ادنی» و دست آمال ‏‎ ‎‏عائلۀ بشریّه از آن کوتاه است. مگر خُلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویّه ‏‎ ‎‏و حقایق الهیّه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطۀ تبعیّت تامّه فانی ‏‎ ‎‏در آن حضرت شدند که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقی کنند و ‏‎ ‎‏حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی ‏‎ ‎‏کند، به قلوب آن‌ها منعکس شود، بدون تنزل به منازل و تطوّر به اطوار و آن ‏‎ ‎‏قرآن بی‌تحریف و تغییر است و از کتاب وحی الهی کسی که تحمل این قرآن را ‏‎ ‎‏می‌تواند کند، وجود شریف ولی الله مطلق علی بن ابی طالب، علیه السلام ‏‎ ‎‎]‎‏است‏‎[‎‏ و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند‏‏؛‏‏ مگر با تنزل از مقام غیب به ‏‎ ‎‏موطن شهادت و تطور به اطوار ملکیه و تکسّی به کسوة الفاظ و حروف دنیاویّه ‏‎ ‎‏و این یکی از معانی تحریف است که در جمیع کتاب الهی و قرآن شریف واقع ‏‎ ‎‏شده و تمام آیات شریفه با تحریف، بلکه تحریفات بسیار به حسب منازل و ‏‎ ‎‏مراحلی که از حضرت اسماء تا اخیره عوالم شهادت و ملک طی نموده در ‏‎ ‎‏دسترس بشر گذاشته شده و عدد مراتب تحریف مطابق با عدد مراتب بطون ‏‎ ‎‏قرآن است: ‏«طابق النعل بالنعل»‏؛‏‏ الا آنکه تحریف تنزلّ از غیب مطلق به شهادت ‏‎ ‎‏مطلقه است به حسب مراتب عوالم و بطون رجوع از شهادت مطلقه به غیب ‏‎ ‎‏مطلق است... و سالک الی الله، به هر مرتبه از مراتب بطون که نایل شد، از یک ‏‎ ‎‏مرتبۀ تحریف تخلص پیدا کند تا به بطون مطلق که بطن سابع است، به حسب ‏‎ ‎‏مراتب کلیّه که رسید از تحریف مطلقاً متخلّص شود، پس ممکن است قرآن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 65

‏شریف برای کسی محرّف به جمیع انواع تحریف باشد و برای کسی به بعض ‏‎ ‎‏مراتب و برای کسی محرّف نباشد... و چنانچه دانستی، فهم عظمت قرآن خارج ‏‎ ‎‏از طوق ادراک است‏‏؛‏‏ لکن اشارۀ اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزّل که در ‏‎ ‎‏دسترس همۀ بشر است، موجب فواید کثیره است.‏‎[7]‎

‏با توجه به این‌که امام خمینی به مراتب و منازل در قرآن معتقد است، تحریف قرآن ‏‎ ‎‏در این بیان ایشان، غیر از معنای تحریفی است که متداول است. تحریف قرآن، به ‏‎ ‎‏معنای متعارف در عرف امروز، دست‌برد به صورت کاستن یا افزودن یا جابجا کردن ‏‎ ‎‏الفاظ و عبارات همین قرآن ملفوظ، پس از رحلت پیامبر است. امام خمینی به شدت ‏‎ ‎‏منکر چنین تحریفی در قرآن است و معتقد است که حتی یک حرف از قرآن موجود کم ‏‎ ‎‏یا زیاد نشده است:‏

‏این قرآن کریم که در بین ید مسلمین هست و از صدر اول تا حالا، یک کلمه، ‏‎ ‎‏یک حرف در او زیاد و کم نشده است... ولی بحمد الله قرآن ماند بین مسلمین ‏‎ ‎‏و نتوانستند قرآن را تحریف کنند و بردارند، اگر می‌توانستند، می‌کردند.‏‎[8]‎

‏مقصود از تحریف در این سخن امام که در ‏‏آداب الصلوة‏‏ ‏‏آمده است، تنزل قرآن ‏‎ ‎‏است که این تنزل نیز توسط خدا و پیش از نزول قرآن بر قلب پیامبر و برای این‌که ‏‎ ‎‏برای بشر قابل فهم شود، انجام شده است. به نظر امام خمینی، قرآن مراتبی دارد که با ‏‎ ‎‏تنزل از مراتب بالا به پایین متنزل شده است؛ یعنی از صورتی که فوق فهم و ادراک بشر ‏‎ ‎‏بوده است، به صورتی در آمده که برای بشر قابل ادراک باشد. امام این تنزل را تحریف ‏‎ ‎‏نامیده است؛ هرچند این نام‌گذاری و تعبیر دقیق نیست. یعنی قرآن موجود، نازل‌ترین ‏‎ ‎‏مرتبۀ قرآن است و این متن موجود، همان متنی است که خداوند بر پیامبرش نازل کرد ‏‎ ‎‏و در این متن، هیچ کم و زیادی صورت نگرفته است؛ البته چنان‌که گفتیم متن موجود، ‏‎ ‎‏چهره‌ای از قرآن است. بنابراین از دیدگاه امام خمینی، باید بین دو چیز تفاوت قائل شد:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 66

‏1. قرآن متنزل، یعنی همین قرآن فعلی که در آن هیچ تحریفی صورت نگرفته است.‏

‏2. حقیقت قرآن که برای همگان مکشوف نیست: ‏لا یَمَسُّهُ إلا الْمُطَهَّرُونَ‏؛‏ ‏چه ‏‎ ‎‏رسد به این‌که قابل تفسیر باشد. سخنان امام دربارۀ قابل تفسیر بودن قرآن مثل این است ‏‎ ‎‏که قرآن برای همگان نازل شده است یا این‌که از یک‌جانبه‌نگری در تفسیر یا تفسیر به ‏‎ ‎‏رأی باید خودداری کرد، به قرآن موجود و متنزل مربوط است؛ اما سخنانی که در آن‌ها ‏‎ ‎‏تفسیر قرآن، مخصوص ‏«من خوطب به»‏ دانسته شده و تفاسیر موجود تخطئه شده است، ‏‎ ‎‏به حقیقت قرآن نظر دارد.‏

‏این مطلب، یعنی تفاوت متن قرآن با حقیقت آن، در سخنان دیگر مفسران، به ‏‎ ‎‏گونه‌های دیگری بیان شده است. برخی از حقیقت قرآن، به بطن آن تعبیر کرده‌اند و ‏‎ ‎‏برخی حقیقت قرآن را تأویل خوانده‌اند. نظر امام دربارۀ حقیقت قرآن و قرآن متنزل، ‏‎ ‎‏نظر ابداعی خود ایشان است و در اندیشه‌های عرفانی‌شان ریشه دارد و بر مبانی عمیق ‏‎ ‎‏عرفان نظری استوار است؛ شاید همین مطلب هم موجب شده است که کمتر به آن ‏‎ ‎‏توجه شود. دربارۀ تفسیر هم ایشان بیاناتی دارد که بی‌آشنایی با مبانی ایشان، نمی‌توان به ‏‎ ‎‏عمق نظر ایشان در این باره پی برد.‏

چیستی تفسیر

‏تفسیر از ماده «فَسر» است. فَسر، آشکار کردن معنای یک لفظ است. در کتب لغت، برای ‏‎ ‎‏تفسیر معانی‌ای چون «توضیح دادن چیزی»،‏‎[9]‎‏ «جدا کردن»،‏‎[10]‎‏ «پیدا کردن مخفی و ‏‎ ‎‏پوشیده»،‏‎[11]‎‏ «بیان»،‏‎[12]‎‏ «بیان کردن سخن»،‏‎[13]‎‏ «کشف معنای لفظ و اظهار آن و کشف مراد از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 67

‏لفظ مشکل»،‏‎[14]‎‏ «کشف معنای معقول»،‏‎[15]‎‏ «ظاهر کردن معنای معقول»‏‎[16]‎‏ و... گفته شده است. ‏‎ ‎‏دقت در این معانی، روشن می‌کند که در همۀ این معانی، اصل و محور، توضیح، بیان و ‏‎ ‎‏آشکار کردن هدف از چیزی است و قیدها و اضافاتی که در بعضی تعریفات است، در ‏‎ ‎‏حقیقت برای تعیین حدود موضوع بیان، توضیح و آشکار کردن است. بنابراین می‌توان ‏‎ ‎‏گفت، تفسیر در لغت، توضیح، بیان و آشکار ساختن مراد و مقصود متکلّم است.‏

سطوح تفسیر قرآن

‏دربارۀ توضیح و تفسیر معانی قرآن، باید سه سطح را در نظر گرفت:‏

‏1. سطح اول لفظ‌شناسی است که بر سه پایۀ حفظ قرآن، خط قرآن، اجتهاد و فهم ‏‎ ‎‏ادبی استوار است. علم قرائت حاصل رویکرد این سطح است. تردیدی نیست که ‏‎ ‎‏قرائت‌های مختلف قرآن، تفاسیر مختلفی را در پی دارد و خود این قرائت‌ها در ‏‎ ‎‏حقیقت، نوعی فهم و تفسیر قرآن است. به نظر می‌رسد که این سطح از تفسیر، از عهد ‏‎ ‎‏صحابه آغاز شده است و تا زمان حصر قرائت‌ها ادامه داشته است. این سطح از تفسیر، ‏‎ ‎‏قدیمی‌ترین و نخستین گونۀ آن بوده است. این سطح را می‌توان فهم و تفسیر قرآن از ‏‎ ‎‏طریق آواشناسی نامید.‏

‏2. سطح دوم، معناشناسی است. در این سطح، با توجه به فرهنگ زبان عرب و ‏‎ ‎‏معانی واژه‌ها در این زبان، به فهم معانی الفاظ آیات قرآن توجه می‌شود. در حقیقت ‏‎ ‎‏در این سطح، معانی و مفاهیم آیات، از صافی فرهنگ لغت عرب، و فهم عرفی و ‏‎ ‎‏عقلایی معنای واژه‌ها عبور می‌کند. حاصل این رویکرد را می‌توان در «غریب القرآن» ‏‎ ‎‏یا مفردات قرآن و نیز در «مجازات القرآن» و بحث‌های ادبی قرآنی نشان داد. این ‏‎ ‎‏سطح را می‌توان سطح واژه و جمله‌شناسی نامید که از طریق بحث در واژه‌ها و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 68

‏عبارات قرآن، به فهم و توضیح قرآن همت می‌شود.‏

‏این سطح تفسیر نیز به عهد صحابه بازمی‌گردد. روایاتی بر این‌که ابوبکر معنای ‏‎ ‎‏«کلاله» را نمی‌دانست یا عمر معنای «اباً» را نمی‌دانست، یا این‌که ابن عباس هم معنای ‏‎ ‎‏«فطر» را نمی‌دانست و از عربی که فطر را در مورد حفر چاه به کار برد، به معنای این ‏‎ ‎‏کلمه پی برد، وجود دارد. بخش عمدۀ تفاسیر صحابه، خصوصاً ابن عباس، از این سطح ‏‎ ‎‏است.‏

‏3. سطح سوم، مراد و هدف‌شناسی است. در این سطح، هدف فراتر از لفظ است و ‏‎ ‎‏به هدفی که در ورای آیه و آیاتی یا سوره‌ای از قرآن وجود دارد، پرداخته می‌شود و از ‏‎ ‎‏استدلال‌های فلسفی، کلامی، عرفانی یا حتی قرآنی، حدیثی یا تاریخی بهره گرفته ‏‎ ‎‏می‌شود؛ برای مثال در این‌که مراد از نعمت در ‏صِراطَ الّذِینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ‏ ‏‏چیست؟ ‏‎ ‎‏این مقصود را نه از راه آواشناسی و لفظ‌شناسی می‌توان به دست آورد، نه از طریق ‏‎ ‎‏معناشناسی، نه خط قرآن و نه فرهنگ زبان عرب، در عین این‌که لفظ نعمت، همان لفظ ‏‎ ‎‏عربی است و همان معنای عرفی؛ اما مقصود از این نعمت با آنچه در عرف بر آن نعمت ‏‎ ‎‏اطلاق می‌شود، تفاوت دارد. در منطق قرآن، این نعمت، نعمت هدایت است. از نظر ‏‎ ‎‏عرفی کاملاً صحیح است که به هدایت نعمت بگوییم؛ ولی در عین حال، ما نمی‌توانیم ‏‎ ‎‏از طریق عرف، این مطلب را که مقصود قرآن از نعمت، هدایت است، دریابیم.‏

‏این سطح از تفسیر قرآن، از زمان رسول الله آغاز شد. احکام و فروعات بسیاری که ‏‎ ‎‏توسط رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏بیان شده است، مصداق این سطح از تفسیر است. تشریح نماز، ‏‎ ‎‏حج، صوم، روزه، زکات، جهاد و همۀ مسائلی که از رسول اکرم رسیده است، در سطح ‏‎ ‎‏سوم تفسیر است. روایاتی که از امامان معصوم‏‏(علیهم السلام)‏‏ رسیده است نیز در همین سطح و ‏‎ ‎‏بر همین سطح است و به روش تفسیر رسول الله است. حداقل می‌توان گفت که توجه ‏‎ ‎‏امامان معصوم‏‏(علیهم السلام)‏‏ در تفسیر قرآن، به این سطح بوده است و این مطلب، با رجوع به ‏‎ ‎‏روایاتی که از امامان‏‏(علیهم السلام)‏‏ رسیده است، واضح است.‏

‏در عصر پیامبر، سطح اول تفسیر، قطعاً موجود نبود، چون خود پیامبر و کاتبان وحی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 69

‏زنده بودند و دربارۀ لفظ و قرائت مشکلی نبود، سطح دوم هم چندان مطرح نبوده ‏‎ ‎‏است، چون قرآن به زبان عرب همان روز نازل می‌شد. بنابراین، در معنای آن هم ‏‎ ‎‏مشکلی نبود. به هر حال ما در زمان رسول الله سؤالی از وی، دربارۀ لفظ و نحوۀ قرائت ‏‎ ‎‏یا معنای لفظ و واژه‌ای نداریم؛ یعنی این‌که این سطح تفسیر، در عصر رسالت نبوده ‏‎ ‎‏است.‏

‏می‌توان گفت که تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر قرآن به روایات و تفسیر عقلی، ‏‎ ‎‏عرفانی، اشاری، رمزی و تفسیر باطنی، از اقسام سطح سوم تفسیر است و این سطح از ‏‎ ‎‏تفسیر، هم در سخن و هم در فعل و هم در خواب وجود دارد. خواب یوسف یک لفظ، ‏‎ ‎‏یک معنا و یک مقصود داشت. عمل همسفر موسی(ع) نیز یک عمل بود و یک معنا ‏‎ ‎‏داشت (حرمت و قبح فعل) و در عین حال یک هدف هم داشت که معنا را توجیه ‏‎ ‎‏می‌کرد.‏

‏در قرآن و روایات هم، تفسیر به معنای سطح سوم، یعنی آشکار کردن مقصود آمده ‏‎ ‎‏است. در قرآن کریم واژه تفسیر و کلاً ماده «فسر» یک بار استعمال شده است‏‎ ‎وَلا یَأتُونَکَ بِمَثَل إلا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أحْسَنَ تَفْسِیراً‎[17]‎‏. در روایات نیز شاید کلمۀ تفسیر، ‏‎ ‎‏نخستین بار به تفسیر به رأی اطلاق شده است و به شدت از آن نهی شده است. در ‏‎ ‎‏استعمال واژۀ تفسیر در این آیه، دو نکته اساسی می‌توان یافت: نخست این‌که: تفسیر ‏‎ ‎‏مراتب دارد. وقتی تفسیر احسن داریم، به ناچار تفسیر حسن و غیرحسن هم خواهیم ‏‎ ‎‏داشت. دوم این‌که: چون تفسیر در این‌جا وصف برای مَثَل آمده است، نشانگر آن است که ‏‎ ‎‏تفسیر، بیان هدف و مراد از یک چیز است، نه بیان مدلول و معنای آن، چون تفسیر مثل ‏‎ ‎‏توضیح هدف و مراد از آوردن آن، مثل در موقعیت مذکور است؛ نه توضیح مدلول الفاظ ‏‎ ‎‏مَثَل و نیز کاربرد تفسیر در روایات تفسیر به رأی این نکته را روشن می‌کند که تفسیر در ‏‎ ‎‏حقیقت توضیح هدف و مراد از یک چیز است که در تفسیر به رأی از آن نهی شده است.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 70

چیستی تفسیر از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)

‏امام خمینی دو سطح اول را مقدمات تفسیر و سطح سوم را تفسیر واقعی می‌داند. از ‏‎ ‎‏نظر امام خمینی، تفسیر، شرح مقاصد یک کتاب است؛ نه شرح معانی الفاظ و آرای ‏‎ ‎‏مفسران درباره معانی لفظ. بنابراین، توضیح لفظ، اسباب نزول، شرح قصه، بحث‌های ‏‎ ‎‏لغوی، ادبی، تاریخی، اختلاف قرائت‌ها و طرح آرای دیگران، تفسیر نیست. ممکن است ‏‎ ‎‏مقدمۀ تفسیر یا دلیل برای آن باشد؛ ولی خود این امور تفسیر نیست. تفسیر توضیح و ‏‎ ‎‏بیان هدفی است که در ورای متن نهفته است. امام خمینی معتقد است که تعلیم و تعلّم ‏‎ ‎‏قرآن هم، از جهات ادبی، بلاغی، تاریخی، سبب نزول، و اختلاف قرائت‌ها و بیان ‏‎ ‎‏اختلاف آراء مفسران، نه تنها تفسیر قرآن نیست، بلکه حجاب فهم قرآن و غفلت از ذکر ‏‎ ‎‏الهی است. بر همین اساس، ایشان معتقد است که آنچه تا حال به عنوان تفسیر انجام ‏‎ ‎‏شده است، کامل نیست:‏

‏بلکه مفسرین بزرگ ما نیز عمدۀ همّ خود را صرف در یکی از این جهات یا ‏‎ ‎‏بیش‌تر کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکرده‌اند. به عقیدۀ نویسنده، ‏‎ ‎‏تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده. به‌طور کلی معنی «تفسیر» کتاب آن ‏‎ ‎‏است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب ‏‎ ‎‏کتاب باشد. این کتاب شریف که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم ‏‎ ‎‏است و نور طریق سلوک انسانیت است. باید مفسر در هر قصه از قصص آن، ‏‎ ‎‏بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق ‏‎ ‎‏سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتی ‏‎ ‎‏«مقصد» از نزول را به ما فهماند، مفسر است‏‏؛‏‏ نه «سبب» نزول به آن‌طور که در ‏‎ ‎‏تفاسیر وارد است. در همین قصۀ آدم و حوا و قضایای آن‌ها با ابلیس از اول ‏‎ ‎‏خلقت آن‌ها تا ورود آن‌ها در ارض که حق تعالی مکرر در کتاب خود ذکر ‏‎ ‎‏فرموده، چقدر معارف و مواعظ مذکور و مرموز است و ما را به چقدر از معایب ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 71

‏نفس و اخلاق ابلیسی و کمالات آن و معارف آدمی آشنا می‌کند و ما از آن غافل ‏‎ ‎‏هستیم.‏‎[18]‎

‏امام خمینی کار مفسران را بیش‌تر در سطح اول و دوم که مقدمات است، ارزیابی ‏‎ ‎‏می‌کند و به نظر می‌رسد، تفاسیر عرفانی را تا اندازه‌ای در سطح سوم دانسته است؛ ‏‎ ‎‏هرچند از یک‌جانبه‌نگری عرفا به شدت انتقاد می‌کند؛‏‎[19]‎‏ ولی با این تذکر که هر چند ‏‎ ‎‏مفسران کوشش‌هایی کرده‌اند؛ ولی این تفسیرها کامل نیست، چون تفسیر کامل قرآن ‏‎ ‎‏تنها برای کسانی که مخاطب قرآن بوده‌اند مقدور است. اهداف کامل و مرادهای واقعی ‏‎ ‎‏آیات قرآن تنها برای کسی که مخاطب قرآن بوده است، یعنی رسول اکرم و کسانی که ‏‎ ‎‏این اهداف را از این مخاطب واقعی گرفته‌اند، یعنی امامان معصوم، روشن است. امام در ‏‎ ‎‏این باره می‌گوید:‏

‏مسأله بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه‌های ‏‎ ‎‏خشک یونانی را که به دست یونانی‌ها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و ‏‎ ‎‏دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود. ‏‎ ‎‏قرآن در این بُعدش برای کسی تا کنون منکشف نشده است، مگر ‏«من خوطب ‎ ‎به» ‏و در بعض ابعادش حتی برای ‏«من خوطب به»‏ هم منکشف نشده است و ‏‎ ‎‏فقط برای ذات ذوالجلال جلّت عظمته معلوم است... قرآن دارای ابعادی است ‏‎ ‎‏که تا رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل ‏‎ ‎‏نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آن‌جا، و با آن جلوه نزولی‌اش در ‏‎ ‎‏قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ‏‎ ‎‏ظاهر نبود. بعد از آن‌که اتصال پیدا کرد مقام مقدس نبوی ولی اعظم با مبدأ ‏‎ ‎‏فیض به آن اندازه‌ای که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزّلاً کسب کرد، در ‏‎ ‎‏قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاری شد.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 72

‏قرآنی که الآن در دست ماست، نازله هفتم قرآن است و این از برکات بعثت ‏‎ ‎‏است‏‏؛‏‏ و همین نازله هفتم آن چنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی ‏‎ ‎‏به وجود آورد که اهل معرفت، شمّه‌ای از آن را می‌دانند و بشر از همه ابعاد او، ‏‎ ‎‏یعنی جمیع ابعاد او برای بشر، باز معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود. ‏‎ ‎‏آیاتی در قرآن کریم که باز از برکات بعث است مشاهده می‌شود که این آیات را ‏‎ ‎‏در عین حالی که انسان گمان می‌کند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون کشف ‏‎ ‎‏نشده است: ‏هُوَ اْلأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ... وَهُوَ مَعَکُمْ‏. ‏اللهُ نُورُ السَّمَواتِ ‎ ‎وَاْلأرْضِ ‏این‌ها آیاتی است که نه مفسر می‌تواند بفهمد، نه فیلسوف و نه عارف. ‏‎ ‎‏هر کس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته است. قرآن را ‏‎ ‎«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏، به وسیلۀ ‏«من خوطب به»‏، به یک عده ‏‎ ‎‏معدودی از اولیای خدا و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ تحویل داده شده ‏‎ ‎‏است و به وسیلۀ آن‌ها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر تفسیر شده ‏‎ ‎‏است.‏‎[20]‎

‏در جای دیگر نیز می‌گوید: زبان قرآن زبان رمز است که بسیاری از این رموز برای ‏‎ ‎‏ما قابل فهم نیست:‏

‏قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می‌کند و همۀ مطالب را دارد، منتها ‏‎ ‎‏بسیارش در رمز است که ما نمی‌توانیم بفهمیم.‏‎[21]‎

‏این سخن امام که تفسیر شرح مراد و مقاصد متکلّم است؛ نه شرح معانی لفظ و ‏‎ ‎‏اسباب نزول نکتۀ دقیقی است که بر بسیاری مفسران پوشیده مانده است و می‌بینیم که ‏‎ ‎‏کتب تفاسیر مملو از مباحث ادبی، عقلی، فلسفی، تاریخی و بسیاری علوم دیگر است. ‏‎ ‎‏در حقیقت کتب تفاسیر، کشکولی از همۀ مطالب است و امام در این تعریف به نکتۀ ‏‎ ‎‏دقیقی اشاره دارد. روایات تفسیری امامان معصوم‏‏(علیهم السلام)‏‏ نیز بر همین اساس است و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 73

‏مقاصد و مراد خدای متعال را از آیات شرح کرده است، بی‌این‌که به مباحث دیگر ‏‎ ‎‏بپردازد.‏

‏این‌که امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ درک حقیقت قرآن را مخصوص «من خوطب به» می‌داند و ‏‎ ‎‏قرآن حاوی را رموزی می‌داند که برای ما قابل فهم نیست، هرگز به معنای این نیست ‏‎ ‎‏که راه فهم و تفسیر برای ما مسدود و ممنوع باشد و تفکر و تدبّر در قرآن و تفسیر آن ‏‎ ‎‏برای مردم جایز نباشد، بلکه منظور ایشان این است که درک کامل و یقینی برای افراد ‏‎ ‎‏عادی میسر نیست؛ ولی تفکر و تدبّر در قرآن و امکان فهم ظاهر بیش‌تر آیات قرآن ‏‎ ‎‏کاملاً ممکن است. باید دانست که مقصود از قرآن، در دیدگاه امام خمینی، حقیقتی ‏‎ ‎‏است که بر قلب پیامبر نازل شد و این حقیقت تا به قلب پیامبر نازل شد، مراتبی را طی ‏‎ ‎‏کرد که طی آن‌ها برای حقیقت قرآن تنزل به شمار می‌آید تا این‌که در قالب مفاهیم و ‏‎ ‎‏معانی در آمد و این معانی و مفاهیم در قالب الفاظ گنجانده شد.‏

‏بنابراین، حقیقت قرآن به مراتب تنزل یافت تا به صورت فعلی درآمد. بنابراین قرآنی ‏‎ ‎‏که در دسترس بشر است، ظاهر قرآن است؛ نه باطن آن. دربارۀ تفسیر ظاهر قرآن، یعنی ‏‎ ‎‏همین قرآن موجود، امام خمینی معتقد است که این قرآن برای همۀ طبقات نازل شده ‏‎ ‎‏است و هر کس به اندازۀ استعداد خود، از آن استفاده می‌کند؛ البته در عین حال، در ‏‎ ‎‏همین ظاهر قرآن هم مسائلی است که کسی جز اولیای خدا نمی‌تواند ادراک کند:‏

‏قرآن کریم یک سفره‌ای است که خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ پیغمبر اکرم در ‏‎ ‎‏بین بشر گسترده است که تمام بشر از آن هر یک به مقدار استعداد خودش ‏‎ ‎‏استفاده کند. این کتاب و این سفرۀ گسترده در شرق و غرب و از زمان وحی تا ‏‎ ‎‏قیامت کتابی است که تمام بشر‏‏؛‏‏ عامی، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او ‏‎ ‎‏استفاده می‌کنند‏‏؛‏‏ یعنی، کتابی است که در عین حال که نازل شده است. از مرحلۀ ‏‎ ‎‏غیب به مرحله شهود و گسترده شده است پیش ما جمعیتی که در عالم طبیعت ‏‎ ‎‏هستیم، در عین حالی که متنزّل شده است از آن مقام و رسیده است به جایی که ‏‎ ‎‏استفاده بتوانیم از او بکنیم، در عین حال، مسائلی در او هست که همۀ مردم، ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 74

‏عامی و عارف و عالم و غیر عالم، از او استفاده می‌کنند و مسائلی در او هست ‏‎ ‎‏که مختص به علمای بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفای بزرگ است و ‏‎ ‎‏انبیا و اولیاست. بعض مسائل او را غیر از اولیای خدای تبارک و تعالی کسی ‏‎ ‎‏نمی‌تواند ادراک کند‏‏؛‏‏ مگر با تفسیری که از آنان وارد می‌شود.‏‎[22]‎

لزوم تفکر و تدبّر در تفسیر قرآن

‏امام خمینی فهم ظاهر قرآن را، نه تنها برای همگان میسر می‌داند، بلکه این اعتقاد را که ‏‎ ‎‏جز آنچه مفسران نوشته یا فهمیده‌اند، کسی دیگر حق تفکر و تدبّر را در آیات قرآن ‏‎ ‎‏ندارد، از حجاب‌های قرآن که موجب مهجوریت آن شده است، می‌داند:‏

‏یکی دیگر از حُجُب که مانع از استفاده از این صحیفۀ نورانیه است، اعتقاد به آن ‏‎ ‎‏است که جز آن‌که مفسرین نوشته یا فهمیده‌اند، کسی را حق استفاده از قرآن ‏‎ ‎‏شریف نیست و تفکر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی که ممنوع ‏‎ ‎‏است، اشتباه نموده‌اند و به واسطۀ این رأی فاسد و عقیدۀ باطله، قرآن شریف را ‏‎ ‎‏از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده‌اند؛ در ‏‎ ‎‏صورتی‌که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی، به هیچ وجه مربوط به تفسیر ‏‎ ‎‏نیست تا تفسیر به رأی باشد.‏‎[23]‎

‏در ادامۀ همین سخنان، تفکر و تدبّر در قرآن و استفاده از علوم عقلی، عرفان و ‏‎ ‎‏برهان را در تفسیر قرآن، نه تنها تفسیر به رأی نمی‌شمارد، بلکه تفکر و تدبّر در معارف ‏‎ ‎‏حقه را حق عقل می‌شمارد: ‏

‏علاوه بر آن‌که در تفسیر به رأی نیز کلامی است که شاید آن غیر مربوط به آیات ‏‎ ‎‏معارف و علوم عقلیه که موافق موازین برهانیه است و آیات اخلاقیه که عقل را ‏‎ ‎‏در آن مدخلیت است، باشد، زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 75

‏اعتبارات واضحه عقلیه است که اگر ظاهری بر خلاف آن‌ها باشد، لازم است آن ‏‎ ‎‏را از آن ظاهر مصروف نمود‏‏؛‏‏ مثلاً در کریمۀ شریفه ‏وَجاءَ رَبُّکَ ‏و ‏الرَّحْمنُ ‎ ‎عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی ‏که فهم عرفی مخالف با برهان است رد این ظاهر و تفسیر ‏‎ ‎‏مطابق با برهان تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود، پس ‏‎ ‎‏محتمل است، بلکه مظنون است که تفسیر به رأی راجع به آیات احکام باشد که ‏‎ ‎‏دست آراء و عقول از آن کوتاه است و به صرف تعبد و انقیاد از خزّان وحی و ‏‎ ‎‏مهابط ملائکة الله، باید اخذ کرد، چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب، در ‏‎ ‎‏مقابل فقهاء عامه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات می‌خواستند بفهمند، ‏‎ ‎‏وارد شده است و این‌که در بعضی روایات شریفه است که ‏«لیس شیء أبعد من ‎ ‎عقول الرجال من تفسیر القرآن»‏ و همچنین روایت شریفه که می‌فرماید: ‏«دین الله ‎ ‎لا یصاب بالعقول»‏ شهادت دهد بر این‌که مقصود از دین الله، احکام تعبدیه دین ‏‎ ‎‏است و الا باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوت، بلکه ‏‎ ‎‏مطلق معارف، حق طلق عقول و از مختصات آن است.‏‎[24]‎

تفسیر احتمالی و نه جزمی

‏امام خمینی در عین این‌که قرآن را سفره‌ای برای همگان می‌داند و حق می‌دهد که هر ‏‎ ‎‏کس به اندازۀ استعداد خود، از قرآن استفاده کند و تفکر و تدبّر در قرآن و استفاده از ‏‎ ‎‏برهان عقلی و عرفانی را در فهم قرآن، تفسیر به رأی نمی‌شمارد، معتقد است که فهم و ‏‎ ‎‏تفسیر هیچ مفسری عین قرآن نیست:‏

‏تفسیر قرآن، یک مسئله‌ای نیست که امثال ما بتوانند از عهدۀ آن برآیند، بلکه ‏‎ ‎‏علمای طراز اول هم که در طول تاریخ اسلام، چه از عامه و چه از خاصه، در ‏‎ ‎‏این باب کتاب‌های زیاد نوشته‌اند ـ البته مساعی آنان مشکور است ـ لکن هر ‏‎ ‎‏کدام روی آن تخصص و فنی که داشته است، یک پرده‌ای از پرده‌های قرآن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 76

‏کریم را تفسیر کرده است، آن هم به‌طور کامل معلوم نیست بوده ‏‎]‎‏باشد‏‎[‎‏، مثلاً ‏‎ ‎‏عرفایی که در طول این چندین قرن آمده‌اند و تفسیر کرده‌اند، نظیر محیی‌الدین ‏‎ ‎‏در بعضی از کتاب‌هایش، عبدالرزاق کاشانی در تأویلات، ملا سلطان علی در ‏‎ ‎‏تفسیر، این‌هایی که طریقه‌شان طریقۀ معارف بوده است، بعضی‌شان در آن فنی ‏‎ ‎‏که داشته‌اند، خوب نوشته‌اند؛ لکن قرآن عبارت از آن نیست که آن‌ها نوشته‌اند، ‏‎ ‎‏آن بعضی از اوراق قرآن و پرده‌های قرآن است.‏‎[25]‎

‏امام خمینی معتقد است که هیچ کس حق ندارد، فهم خود را به عنوان قرآن معرفی ‏‎ ‎‏کند و به جزم بگوید، این‌که می‌گویم، نظر قرآن است و این کار را تفسیر به رأی ‏‎ ‎‏می‌شمارد که کسی درک خود را عین قرآن بداند:‏

‏از چیزهایی که ممنوع است در اسلام، «تفسیر به رأی» است که هر کسی آرای ‏‎ ‎‏خودش را تطبیق کند بر آیاتی از قرآن و قرآن را به آن رأی خودش تفسیر و ‏‎ ‎‏تأویل کند و یک کسی مثلاً اهل معانی روحیه است، هرچه از قرآن ‏‎]‎‏به‏‎[‎‏ دستش ‏‎ ‎‏می‌آید تأویل کند و برگرداند به آن چیزی که رأی اوست. ما باید همۀ این ‏‎ ‎‏جهات احتراز کنیم. و لهذا دست ما در باب قرآن بسته است. میدان چنان باز ‏‎ ‎‏نیست که انسان هرچه به نظرش آمد، بخواهد نسبت بدهد که قرآن این است، ‏‎ ‎‏این را می‌گوید و اگر چنانچه من چند کلمه‌ای راجع به بعضی آیات قرآن کریم ‏‎ ‎‏عرض کردم نسبت نمی‌دهم که مقصود این است. من به‌طور احتمال صحبت ‏‎ ‎‏می‌کنم‏‏؛‏‏ نه به‌طور جزم. نخواهم گفت که خیر، مقصود این است و غیر از این ‏‎ ‎‏نیست.‏‎[26]‎

لزوم نگرش به همۀ ابعاد قرآن در تفسیر

‏امام خمینی معتقد است که در تفسیر قرآن، باید به همۀ جهات آن توجه شود و از ‏‎ ‎‏یک‌جانبه‌نگری در تفسیر دوری شود. ایشان یک‌جانبه‌نگری را آفت تفسیر و از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 77

‏موجبات مهجوریت قرآن می‌داند:‏

‏مع الأسف، ما همیشه ـ یعنی اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدنها‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏همیشه مبتلا بوده. این‌که در روایت است که اسلام غریب است، از اول غریب ‏‎ ‎‏بوده و الآن هم غریب است، برای این‌که غریب آن است که نمی‌شناسند او را. ‏‎ ‎‏در یک جامعه‌ای هست او، اما نمی‌شناسند، نمی‌شناسند اسلام را... یک مدت ‏‎ ‎‏زیادی گرفتار عرفا ما بودیم، اسلام گرفتار عرفا بود. آن‌ها خدمتشان خوب بود‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏اما گرفتاری برای این بود که همه چیز را برمی‌گردانند به آن ور. هر آیه‌ای ‏‎ ‎‏دستشان می‌آمد می‌رفت آن طرف... یک وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته ‏‎ ‎‏دیگری که همۀ معنویات را برمی‌گردانند به این، اصلاً به معنویات کار ندارند‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏کأنه اسلام آمده برای این‌که ‏‎]‎‏دنیا را بگیرد‏‎[‎‏ اسلام هم طریقه‌اش مثل هیتلر که او ‏‎ ‎‏آمد که دنیاگیری کند و کشورگشایی کند، اسلام هم آمده است کشورگشایی ‏‎ ‎‏کند... اسلام آمده انسان درست کند... یکی می‌آید چهار تا جنگ اسلام را ‏‎ ‎‏بررسی می‌کند، بعد می‌شود اسلام‌شناس. خوب، تو جنگ‌شناسی، از اسلام بگو ‏‎ ‎‏من این ورقش را می‌شناسم. فقیه حق ندارد بگوید که من اسلام‌شناسم. فقیه باید ‏‎ ‎‏بگوید من فقه‌شناسم، من فقه اسلام را می‌شناسم‏‏؛‏‏ آنی که از همه بهتر می‌داند ‏‎ ‎‏همان است که فقه اسلام را می‌داند. فیلسوف حق ندارد بگوید من اسلام‌شناسم، ‏‎ ‎‏این بگوید من یک قسمتی از مثلاً معقولات اسلام را ادراک کردم. آن هم که ‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را بررسی کرده و اطلاع پیدا کرده که وضع حکومت چه بوده ‏‎ ‎‏او حق ندارد بگوید من اسلام‌شناسم، بگو من حکومت اسلام‌شناسم. ادعای ‏‎ ‎‏اسلام‌شناسی جز برای آن‌که همۀ جهات اسلام را بداند چه جوری است و همۀ ‏‎ ‎‏مراتب معنویت اسلام و مادیت اسلام را بداند آن می‌تواند بگوید من ‏‎ ‎‏اسلام‌شناسم. علی ابن ابی طالب اسلام‌شناس بود، در عملش هم آن طور بود که ‏‎ ‎‏عملش هم اعجاز است، یک موجود‏‎]‎‏ی‏‎[‎‏ یک معجزه‌ای بود.‏‎[27]‎

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 78

نبود یک تفسیر کامل

‏به نظر امام خمینی تفسیر، شرح منظور و مقصود صاحب کتاب است و آگاهی از تمام ‏‎ ‎‏مقصودها و مرادهای خدای متعال در قرآن، برای کسی غیر آن‌که مخاطب قرآن بوده ‏‎ ‎‏است یا توسط مخاطب قرآن تعلیم دیده است، مقدور نیست. ایشان معتقد است که تا ‏‎ ‎‏کنون تفسیر کامل و صحیحی برای قرآن نوشته نشده است.‏‎[28]‎‏ امام خمینی معتقد است که ‏‎ ‎‏مفسران زحمت کشیده‌اند؛ ولی به مطالب قرآن دست نیافته‌اند؛ به دو دلیل: نخست ‏‎ ‎‏این‌که مشغول مقدمات شدند و از توجه به پیام، هدف و مقصود صاحب کتاب غافل ‏‎ ‎‏ماندند. دوم این‌که رسیدن به حقیقت قرآن به‌طور کامل، برای مفسران نیز ممکن نیست:‏

‏مفسرین در عین حالی که زحمت‌های زیاد کشیده‌اند، لکن دستشان از لطایف ‏‎ ‎‏قرآن کوتاه است‏‏؛‏‏ نه از باب آن‌که آن‌ها تقصیری کرده‌اند، از باب این‌که عظمت ‏‎ ‎‏قرآن بیش‌تر از این مسائل است.‏‎[29]‎

‏مسأله بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه‌های ‏‎ ‎‏خشک یونانی را که به دست یونانی‌ها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و ‏‎ ‎‏دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود. ‏‎ ‎‏قرآن در این بُعدش برای کسی تا کنون منکشف نشده است مگر ‏«من خوطب به» ‎ ‎‏و در بعض ابعادش حتی برای ‏«من خوطب به»‏ هم منکشف نشده است و فقط ‏‎ ‎‏برای ذات ذو الجلال جلّت عظمته معلوم است... قرآن دارای ابعادی است که تا ‏‎ ‎‏رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده ‏‎ ‎‏بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آن‌جا، و با آن جلوۀ نزولی‌اش در قلب ‏‎ ‎‏رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر ‏‎ ‎‏نبود. بعد از آن‌که اتصال پیدا کرد مقام مقدس نبوی ولی اعظم با مبدأ فیض به ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 79

‏آن اندازه‌ای که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزّلاً کسب کرد، در قلب ‏‎ ‎‏مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفت‌گانه به زبان مبارکش جاری شد. ‏‎ ‎‏قرآنی که الآن در دست ماست، نازلۀ هفتم قرآن است و این از برکات بعثت ‏‎ ‎‏است‏‏؛‏‏ همین نازلۀ هفتم آن چنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به ‏‎ ‎‏وجود آورد که اهل معرفت شمّه‌ای از آن را می‌دانند و بشر از همۀ ابعاد او، ‏‎ ‎‏یعنی جمیع ابعاد او برای بشر باز، معلوم نشده است و معلوم نیست، معلوم شود. ‏‎ ‎‏آیاتی در قرآن کریم که باز از برکات بعث است، مشاهده می‌شود که این آیات ‏‎ ‎‏را در عین حالی که انسان گمان می‌کند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون ‏‎ ‎‏کشف نشده است: ‏هُوَ اْلأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ‏... ‏وَهُوَ مَعَکُمْ‏، ‏اللهُ نُورُ ‎ ‎السَّمَواتِ وَاْلأرْضِ ‏این‌ها آیاتی است که نه مفسر می‌تواند بفهمد، نه فیلسوف و ‏‎ ‎‏نه عارف. هر کس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته است. ‏‎ ‎‏قرآن را ‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به» ‏به وسیله ‏«من خوطب به»‏ به یک عدۀ ‏‎ ‎‏معدودی از اولیای خدا و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ تحویل داده شده ‏‎ ‎‏است و به وسیلۀ آن‌ها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر، تفسیر شده ‏‎ ‎‏است.‏‎[30]‎

محرومیت از تفسیر کامل

‏امام خمینی معتقد است که تفسیر، شرح مقاصد کتاب خداست و مفسر واقعی کتاب ‏‎ ‎‏خدا کسی است که مخاطب وحی خدا بوده است؛ یعنی نبی اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و کسانی که این ‏‎ ‎‏مقاصد را از مخاطب وحی فرا گرفته باشند، یعنی امامان اهل بیت‏‏(علیهم السلام)‏‏؛ ولی متأسفانه ‏‎ ‎‏امامان اهل بیت کسانی را نیافتند که مقاصد قرآن را برای آن‌ها شرح بدهند. امام دربارۀ ‏‎ ‎‏زبان قرآن می‌گوید: زبان قرآن زبان رمز است که بسیاری از این رموز برای ما قابل فهم ‏‎ ‎‏نیست:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 80

‏قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می‌کند و همۀ مطالب را دارد، منتها ‏‎ ‎‏بسیارش در رمز است که ما نمی‌توانیم بفهمیم.‏‎[31]‎

‏این رموز باید توسط حاملان وحی تبیین می‌شد؛ اما افسوس که علم امامان که از ‏‎ ‎‏تعلیم پیامبر بود، به ما نرسید، چون حاملانی برای این علوم نبود و امامان معصوم ‏‎ ‎‏کسانی را برای تعلیم این علوم نیافتند:‏

‏در آن وقت حَمَله‌ای که آن‌ها می‌خواستند نبود و آن علوم با خود آن‌ها به ملأ ‏‎ ‎‏اعلی رفت، و ما باید تا آخر دنیا تأسف از این بخوریم که از آن هیچ بهره ‏‎ ‎‏نداریم... آن‌که مورد تأسف خود ائمه ـ علیهم السلام ـ بوده است که پیدا ‏‎ ‎‏نکردند کسانی را که به آن‌ها تعلیم بدهند، آن علوم را، و قرآن که مخزن همۀ ‏‎ ‎‏علوم است، نشد که آن‌ها تفسیر کنند، و آن معارفی که در قرآن هست آن‌ها بیان ‏‎ ‎‏کنند برای ما. این‌ها از تأسف‌هایی است که ما باید در گور ببریم... ما باید در ‏‎ ‎‏این امور متأسف باشیم که از قرآن دستمان کوتاه است. این تفسیرهایی که بر ‏‎ ‎‏قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، این‌ها تفسیر قرآن نیستند، این‌ها البته یک ‏‎ ‎‏ترجمه‌هایی، یک بویی از قرآن بعضی‌شان دارند، و الا تفسیر این نیست.‏‎[32]‎

جمع‌بندی آرای امام دربارۀ حقیقت تفسیر قرآن 

‏امام خمینی دربارۀ حقیقت تفسیر، به صورت موضوعی نوشته‌ای ندارد و به‌طور ‏‎ ‎‏پراکنده، استطرادی و گذرا، این مباحث را مطرح کرده است. ایشان بیش‌تر در سه کتاب ‏‎ ‎‏تفسیر سوره حمد‏‏، و ‏‏آداب الصلوة‏‏ ‏‏و ‏‏شرح دعاء السحر‏‏ ‏‏و سخنرانی‌های عمومی خود، ‏‎ ‎‏مطالبی را در این باره بیان کرده است. جمع‌بندی سخنان ایشان دربارۀ چیستی تفسیر را ‏‎ ‎‏می‌توان به‌طور خلاصه این‌گونه بیان کرد:‏

‏1. از دیدگاه امام خمینی، قرآن ظاهری دارد که در دسترس ما است و این همان ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 81

‏قرآنی است که بر قلب پیامبر نازل شده است؛ لیکن این قرآن برای همۀ طبقات است و ‏‎ ‎‏هر کس به اندازۀ توان خود، می‌تواند در این قرآن تدبّر و تفکر کند. همچنان‌که خود ‏‎ ‎‏قرآن همۀ انسان‌ها را به تفکر و تدبّر در خویش دعوت می‌کند.‏

‏2. این پندار که نباید جز آنچه مفسران گفته‌اند و فهمیده‌اند، درباره آیات قرآن ‏‎ ‎‏گفت، از نظر امام خمینی مردود است و یکی از عوامل مهجوریت قرآن.‏

‏3. این پندار که تفکر و تدبر در قرآن، تفسیر به رأی است، باطل است و تفکر و ‏‎ ‎‏تدبر در معارف حقه، ملک طلق عقول است.‏

‏4. با این‌که هیچ کس نمی‌تواند بگوید که آنچه می‌گویم، قرآن است و آنچه را خود ‏‎ ‎‏فهمیده است، نمی‌تواند با جزم به قرآن نسبت بدهد.‏

‏5. چون تفسیر، توضیح مراد صاحب کتاب است، توضیح کامل مراد خداوند از ‏‎ ‎‏آیات قرآن، برای مفسران ممکن نیست ، بنابراین ما تفسیر کاملی نداریم.‏

‏6. تفسیر صحیح، یقینی و کامل کتاب خدا پیش امامان معصوم بود؛ ولی ائمه کسانی ‏‎ ‎‏را نیافتند تا این معارف را به آن‌ها تعلیم دهند؛ بنابراین، ما تفسیر کاملی از قرآن ‏‎ ‎‏نخواهیم داشت.‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 82

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏1‏‏. ‏‏آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1384.‏

‏2. ‏‏تاج العروس‏‏، السید محمد مرتضی الزبیدی، مکتبة الحیاة، بیروت، بی‌تا.‏

‏3. ‏‏تفسیر سوره حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.‏

‏4. ‏‏شرح دعاء السحر‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1380.‏

‏5. ‏‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.‏

‏6. ‏‏القاموس المحیط‏‏، محمد بن یعقوب الفیروزآبادی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1407ق.‏

‏7. ‏‏قرآن کتاب هدایت‏‏ (تبیان، دفتر سیزدهم)، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ‏‎ ‎‏خمینی، 1375.‏

‏8. ‏‏لسان العرب‏‏، ابن منظور، نشر أدب الحوزه، 1405ق.‏

‏9. ‏‏مجمع البحرین‏‏، فخرالدین طریحی، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1365.‏

‏10. ‏‏المفردات فی غریب القرآن‏‏، حسین بن محمد الراغب الأصفهانی، انتشارات ذوی ‏‎ ‎‏القربی، قم، 1423ق.‏

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 83

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 84

  • . صحیفه امام، ج 19، ص 285.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 139 ـ 140.
  • . صحیفه امام، ج 14، ص 386 ـ 387.
  • . قرآن کتاب هدایت (تبیان، دفتر سیزدهم)، ص 10.
  • . شرح دعاء السحر، ص 38.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 136.
  • . آداب الصلوة، ص 181 ـ 182.
  • . صحیفه امام، ج 18، ص 422 ـ 423.
  • . القاموس المحیط، ج 2، ص 110.
  • . منتهی الإرب، ذیل مادة «فسر».
  • . لسان العرب، ج 5، ص 55؛ تاج العروس، ج 3، ص 470؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 110.
  • . الصحاح، ج 2، ص 781؛ لسان العرب، ج 5، ص 55، مجمع البحرین، ج 3، ص 401.
  • . منتهی الإرب، ذیل مادة «فسر».
  • . مجمع البحرین، ج 3، ص 401.
  • . تاج العروس، ج 3، ص 470.
  • . المفردات فی غریب القرآن، ص 380.
  • . فرقان (25): 33.
  • . آداب الصلوة، ص 192 ـ 193.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 459.
  • . همان، ج 17، ص 430 ـ 432.
  • . همان، ج 20، ص 409 ـ 410.
  • . همان، ج 14، ص 387.
  • . آداب الصلوة، ص 199.
  • . همان، ص 200.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 93 ـ 94.
  • . همان، ص 96.
  • . صحیفه امام، ج 8، ص 529 ـ 531.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 192.
  • . صحیفه امام، ج 17، ص 432.
  • . همان، ص 430 ـ 432.
  • . همان، ج 20، ص 409 ـ 410.
  • . همان، ج 19، ص 7 ـ 8.