مقدمه
بررسی دیدگاههای امام دربارۀ چیستی تفسیر، از دو جهت، بسیار مهم است:
نخست اینکه نظریات امام(رحمةالله) دربارۀ ماهیت و کیفیت تفسیر، آرای بدیعی است که ناشی از تفکر عمیق ایشان است. دقت در آرای امام خمینی دربارۀ تفسیر، نشان میدهد که ایشان با در نظر داشتن مهمترین چالشها و موضوعات مطرح دربارۀ تفسیر قرآن، همچون حقیقت قرآن، انحصار تفسیر قرآن برای «من خوطب به» یا امکان تفسیر قرآن برای همه، تفسیر به رأی و مقصود از آن، ارزش و اعتبار تفاسیر عقلی و عرفانی، بطن یا بطون قرآن، انحراف مباحث از مسیر اصلی، یک جانبهنگری در تفسیر قرآن و ارزش تفاسیر موجود، نظریات عمیق و دقیقی را ارائه کرده است و بیشتر این نظریات آرای بدیعی است که برای رفع چالشهای موجود در موضوعات تفسیری ارائه شده است.
دوم اینکه سخنان امام خمینی، هم دربارۀ حقیقت قرآن و هم دربارۀ تفسیر قرآن، بر مبانی خاصی استوار است که این مبانی، بیانگر «چیستی تفسیر قرآن» از دیدگاه امام خمینی است. حقیقت قرآن و تفسیر در نظر ایشان، از تصور عمومی دربارۀ حقیقت قرآن و حقیقت تفسیر آن کاملاً متمایز است؛ بیدرک مبانی ایشان و نیز تفاوت آن با تصور عمومی، نمیتوان به عمق نظریات امام خمینی(رحمةالله) در چیستی تفسیر و حقیقت قرآن و تحلیل آرای ایشان توفیق یافت؛ از این رو برای اینکه تصویری روشن از
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 62 چیستی تفسیر، از دیدگاه امام خمینی، همراه با مقایسۀ اجمالی با دیدگاه دیگران داشته باشیم، نخست دو واژۀ اصلی این بحث، یعنی واژۀ «قرآن» و واژه «تفسیر» را از نظر لغوی و در اصطلاح مفسران و از دیدگاه امام خمینی بررسی میکنیم.
حقیقت قرآن از دیدگاه امام خمینی
در نظر عرف و مفسران، مراد از قرآن، همین الفاظ و متن موجود قرآن است. بیتردید این معنا صحیح است، چون همین الفاظ بر قلب مطهر پیامبر نازل شد. بسیاری تعاریفی که برای تفسیر شده است، به این معنا از قرآن نظر دارد. امام خمینی این معنا را نازلترین مرتبۀ قرآن و چهرهای از آن میداند؛ نه حقیقت قرآن که تا حدودی برای همه قابل فهم است.
در نظر امام خمینی، حقیقت قرآن، نه این الفاظ و نه معانی این الفاظ، بلکه حقایقی است که این الفاظ و معانی و مفاهیم حاکی از آن است؛ حقایقی که خدا اراده کرده است، پیامبر او و بشر از طریق پیامبر، به آنها آگاهی یابد. بنابر این معنا، الفاظ، معانی، مفاهیم و حتی رسالت پیامبر، وسیلهای برای رسیدن به هدفی است که همانا حقیقت قرآن است؛ همچنان که لفظ خود به خود ارزشی ندارد و فقط وسیلهای برای رسیدن به معانی و مفاهیمی است که ورای این الفاظ است. معانی، مفاهیم، قصص، استدلال و احکام موجود در قرآن، همه وسیله است تا انسان به هدف و مقصدی که قرآن برای آن فرستاده شده است، دست یابد. قرآن واقعی حقایقی است که این معانی از آن حقایق حکایت میکند. امام خمینی در عبارات و در موارد متعدد به این مطلب تصریح کرده است که این الفاظ قرآن نیست. در جایی میفرماید:
قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست، قرآن سرّی است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 63 قرآن که از مقولۀ سمع و بصر نیست، از مقولۀ الفاظ نیست، از مقولۀ اعراض نیست؛ لکن متنزلش کردند.
قرآن آیات الهی است و انگیزه بعثت، آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیۀ عظیم الهی است. گرچه همۀ عالم آیات حق تعالی هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایی ]است[ که در بعثت باید انجام بگیرد.
مرحوم سید مصطفی خمینی درباره تفسیر قرآن از نظر امام خمینی میگوید:
پدر محقق و آشنای به رموز قرآن و برخی اسرار آن میفرمایند: «همانا تفسیر قرآن برای کسی جز خداوند تعالی میسور نیست؛ زیرا قرآن علم حق است که پایین آمده و احاطۀ بر آن در امکان ]کسی[ نیست.
البته این سخنان، به معنای این نیست که امام خمینی این قرآن مکتوب را قرآن نمیداند. ایشان برای قرآن مراحل و مراتبی قائل است که نازلترین مرتبهاش همان قرآن ملفوظ است. در این باره میگوید:
برای قرآن منازل و مراحل و ظواهر و باطنهایی است که پایینترین مرحلۀ آن، در پوسته الفاظ و گورهای تعینات قرار دارد، چنانچه در حدیث آمده است: «همانا برای قرآن ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی است».
قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است؛ از این بطون تنزل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما میخواهد، صحبت کند.
از نظر امام خمینی، این کتاب ملفوظ، چهرهای از قرآن است. حقیقت قرآن از دسترس افراد عادی دور است و تنها «مطهّرون» به حقیقت آن دسترسی دارند. ایشان در
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 64 این زمینه در کتاب سرّ الصلوة آورده است:
حقیقت قرآن شریف الهی، قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه، از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیت است. و آن حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیه است و این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیّه، و نه به معارف قلبیّه و نه به مکاشفه غیبیّه، مگر به مکاشفۀ تامّۀ الهیّه برای ذات مبارک نبیّ ختمی صلی الله علیه وآله در محفل انس «قاب قوسین»، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «او ادنی» و دست آمال عائلۀ بشریّه از آن کوتاه است. مگر خُلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویّه و حقایق الهیّه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطۀ تبعیّت تامّه فانی در آن حضرت شدند که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند، به قلوب آنها منعکس شود، بدون تنزل به منازل و تطوّر به اطوار و آن قرآن بیتحریف و تغییر است و از کتاب وحی الهی کسی که تحمل این قرآن را میتواند کند، وجود شریف ولی الله مطلق علی بن ابی طالب، علیه السلام ]است[ و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند؛ مگر با تنزل از مقام غیب به موطن شهادت و تطور به اطوار ملکیه و تکسّی به کسوة الفاظ و حروف دنیاویّه و این یکی از معانی تحریف است که در جمیع کتاب الهی و قرآن شریف واقع شده و تمام آیات شریفه با تحریف، بلکه تحریفات بسیار به حسب منازل و مراحلی که از حضرت اسماء تا اخیره عوالم شهادت و ملک طی نموده در دسترس بشر گذاشته شده و عدد مراتب تحریف مطابق با عدد مراتب بطون قرآن است: «طابق النعل بالنعل»؛ الا آنکه تحریف تنزلّ از غیب مطلق به شهادت مطلقه است به حسب مراتب عوالم و بطون رجوع از شهادت مطلقه به غیب مطلق است... و سالک الی الله، به هر مرتبه از مراتب بطون که نایل شد، از یک مرتبۀ تحریف تخلص پیدا کند تا به بطون مطلق که بطن سابع است، به حسب مراتب کلیّه که رسید از تحریف مطلقاً متخلّص شود، پس ممکن است قرآن
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 65 شریف برای کسی محرّف به جمیع انواع تحریف باشد و برای کسی به بعض مراتب و برای کسی محرّف نباشد... و چنانچه دانستی، فهم عظمت قرآن خارج از طوق ادراک است؛ لکن اشارۀ اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزّل که در دسترس همۀ بشر است، موجب فواید کثیره است.
با توجه به اینکه امام خمینی به مراتب و منازل در قرآن معتقد است، تحریف قرآن در این بیان ایشان، غیر از معنای تحریفی است که متداول است. تحریف قرآن، به معنای متعارف در عرف امروز، دستبرد به صورت کاستن یا افزودن یا جابجا کردن الفاظ و عبارات همین قرآن ملفوظ، پس از رحلت پیامبر است. امام خمینی به شدت منکر چنین تحریفی در قرآن است و معتقد است که حتی یک حرف از قرآن موجود کم یا زیاد نشده است:
این قرآن کریم که در بین ید مسلمین هست و از صدر اول تا حالا، یک کلمه، یک حرف در او زیاد و کم نشده است... ولی بحمد الله قرآن ماند بین مسلمین و نتوانستند قرآن را تحریف کنند و بردارند، اگر میتوانستند، میکردند.
مقصود از تحریف در این سخن امام که در آداب الصلوة آمده است، تنزل قرآن است که این تنزل نیز توسط خدا و پیش از نزول قرآن بر قلب پیامبر و برای اینکه برای بشر قابل فهم شود، انجام شده است. به نظر امام خمینی، قرآن مراتبی دارد که با تنزل از مراتب بالا به پایین متنزل شده است؛ یعنی از صورتی که فوق فهم و ادراک بشر بوده است، به صورتی در آمده که برای بشر قابل ادراک باشد. امام این تنزل را تحریف نامیده است؛ هرچند این نامگذاری و تعبیر دقیق نیست. یعنی قرآن موجود، نازلترین مرتبۀ قرآن است و این متن موجود، همان متنی است که خداوند بر پیامبرش نازل کرد و در این متن، هیچ کم و زیادی صورت نگرفته است؛ البته چنانکه گفتیم متن موجود، چهرهای از قرآن است. بنابراین از دیدگاه امام خمینی، باید بین دو چیز تفاوت قائل شد:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 66 1. قرآن متنزل، یعنی همین قرآن فعلی که در آن هیچ تحریفی صورت نگرفته است.
2. حقیقت قرآن که برای همگان مکشوف نیست: لا یَمَسُّهُ إلا الْمُطَهَّرُونَ؛ چه رسد به اینکه قابل تفسیر باشد. سخنان امام دربارۀ قابل تفسیر بودن قرآن مثل این است که قرآن برای همگان نازل شده است یا اینکه از یکجانبهنگری در تفسیر یا تفسیر به رأی باید خودداری کرد، به قرآن موجود و متنزل مربوط است؛ اما سخنانی که در آنها تفسیر قرآن، مخصوص «من خوطب به» دانسته شده و تفاسیر موجود تخطئه شده است، به حقیقت قرآن نظر دارد.
این مطلب، یعنی تفاوت متن قرآن با حقیقت آن، در سخنان دیگر مفسران، به گونههای دیگری بیان شده است. برخی از حقیقت قرآن، به بطن آن تعبیر کردهاند و برخی حقیقت قرآن را تأویل خواندهاند. نظر امام دربارۀ حقیقت قرآن و قرآن متنزل، نظر ابداعی خود ایشان است و در اندیشههای عرفانیشان ریشه دارد و بر مبانی عمیق عرفان نظری استوار است؛ شاید همین مطلب هم موجب شده است که کمتر به آن توجه شود. دربارۀ تفسیر هم ایشان بیاناتی دارد که بیآشنایی با مبانی ایشان، نمیتوان به عمق نظر ایشان در این باره پی برد.
چیستی تفسیر
تفسیر از ماده «فَسر» است. فَسر، آشکار کردن معنای یک لفظ است. در کتب لغت، برای تفسیر معانیای چون «توضیح دادن چیزی»، «جدا کردن»، «پیدا کردن مخفی و پوشیده»، «بیان»، «بیان کردن سخن»، «کشف معنای لفظ و اظهار آن و کشف مراد از
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 67 لفظ مشکل»، «کشف معنای معقول»، «ظاهر کردن معنای معقول» و... گفته شده است. دقت در این معانی، روشن میکند که در همۀ این معانی، اصل و محور، توضیح، بیان و آشکار کردن هدف از چیزی است و قیدها و اضافاتی که در بعضی تعریفات است، در حقیقت برای تعیین حدود موضوع بیان، توضیح و آشکار کردن است. بنابراین میتوان گفت، تفسیر در لغت، توضیح، بیان و آشکار ساختن مراد و مقصود متکلّم است.
سطوح تفسیر قرآن
دربارۀ توضیح و تفسیر معانی قرآن، باید سه سطح را در نظر گرفت:
1. سطح اول لفظشناسی است که بر سه پایۀ حفظ قرآن، خط قرآن، اجتهاد و فهم ادبی استوار است. علم قرائت حاصل رویکرد این سطح است. تردیدی نیست که قرائتهای مختلف قرآن، تفاسیر مختلفی را در پی دارد و خود این قرائتها در حقیقت، نوعی فهم و تفسیر قرآن است. به نظر میرسد که این سطح از تفسیر، از عهد صحابه آغاز شده است و تا زمان حصر قرائتها ادامه داشته است. این سطح از تفسیر، قدیمیترین و نخستین گونۀ آن بوده است. این سطح را میتوان فهم و تفسیر قرآن از طریق آواشناسی نامید.
2. سطح دوم، معناشناسی است. در این سطح، با توجه به فرهنگ زبان عرب و معانی واژهها در این زبان، به فهم معانی الفاظ آیات قرآن توجه میشود. در حقیقت در این سطح، معانی و مفاهیم آیات، از صافی فرهنگ لغت عرب، و فهم عرفی و عقلایی معنای واژهها عبور میکند. حاصل این رویکرد را میتوان در «غریب القرآن» یا مفردات قرآن و نیز در «مجازات القرآن» و بحثهای ادبی قرآنی نشان داد. این سطح را میتوان سطح واژه و جملهشناسی نامید که از طریق بحث در واژهها و
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 68 عبارات قرآن، به فهم و توضیح قرآن همت میشود.
این سطح تفسیر نیز به عهد صحابه بازمیگردد. روایاتی بر اینکه ابوبکر معنای «کلاله» را نمیدانست یا عمر معنای «اباً» را نمیدانست، یا اینکه ابن عباس هم معنای «فطر» را نمیدانست و از عربی که فطر را در مورد حفر چاه به کار برد، به معنای این کلمه پی برد، وجود دارد. بخش عمدۀ تفاسیر صحابه، خصوصاً ابن عباس، از این سطح است.
3. سطح سوم، مراد و هدفشناسی است. در این سطح، هدف فراتر از لفظ است و به هدفی که در ورای آیه و آیاتی یا سورهای از قرآن وجود دارد، پرداخته میشود و از استدلالهای فلسفی، کلامی، عرفانی یا حتی قرآنی، حدیثی یا تاریخی بهره گرفته میشود؛ برای مثال در اینکه مراد از نعمت در صِراطَ الّذِینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ چیست؟ این مقصود را نه از راه آواشناسی و لفظشناسی میتوان به دست آورد، نه از طریق معناشناسی، نه خط قرآن و نه فرهنگ زبان عرب، در عین اینکه لفظ نعمت، همان لفظ عربی است و همان معنای عرفی؛ اما مقصود از این نعمت با آنچه در عرف بر آن نعمت اطلاق میشود، تفاوت دارد. در منطق قرآن، این نعمت، نعمت هدایت است. از نظر عرفی کاملاً صحیح است که به هدایت نعمت بگوییم؛ ولی در عین حال، ما نمیتوانیم از طریق عرف، این مطلب را که مقصود قرآن از نعمت، هدایت است، دریابیم.
این سطح از تفسیر قرآن، از زمان رسول الله آغاز شد. احکام و فروعات بسیاری که توسط رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است، مصداق این سطح از تفسیر است. تشریح نماز، حج، صوم، روزه، زکات، جهاد و همۀ مسائلی که از رسول اکرم رسیده است، در سطح سوم تفسیر است. روایاتی که از امامان معصوم(علیهم السلام) رسیده است نیز در همین سطح و بر همین سطح است و به روش تفسیر رسول الله است. حداقل میتوان گفت که توجه امامان معصوم(علیهم السلام) در تفسیر قرآن، به این سطح بوده است و این مطلب، با رجوع به روایاتی که از امامان(علیهم السلام) رسیده است، واضح است.
در عصر پیامبر، سطح اول تفسیر، قطعاً موجود نبود، چون خود پیامبر و کاتبان وحی
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 69 زنده بودند و دربارۀ لفظ و قرائت مشکلی نبود، سطح دوم هم چندان مطرح نبوده است، چون قرآن به زبان عرب همان روز نازل میشد. بنابراین، در معنای آن هم مشکلی نبود. به هر حال ما در زمان رسول الله سؤالی از وی، دربارۀ لفظ و نحوۀ قرائت یا معنای لفظ و واژهای نداریم؛ یعنی اینکه این سطح تفسیر، در عصر رسالت نبوده است.
میتوان گفت که تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر قرآن به روایات و تفسیر عقلی، عرفانی، اشاری، رمزی و تفسیر باطنی، از اقسام سطح سوم تفسیر است و این سطح از تفسیر، هم در سخن و هم در فعل و هم در خواب وجود دارد. خواب یوسف یک لفظ، یک معنا و یک مقصود داشت. عمل همسفر موسی(ع) نیز یک عمل بود و یک معنا داشت (حرمت و قبح فعل) و در عین حال یک هدف هم داشت که معنا را توجیه میکرد.
در قرآن و روایات هم، تفسیر به معنای سطح سوم، یعنی آشکار کردن مقصود آمده است. در قرآن کریم واژه تفسیر و کلاً ماده «فسر» یک بار استعمال شده است وَلا یَأتُونَکَ بِمَثَل إلا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أحْسَنَ تَفْسِیراً. در روایات نیز شاید کلمۀ تفسیر، نخستین بار به تفسیر به رأی اطلاق شده است و به شدت از آن نهی شده است. در استعمال واژۀ تفسیر در این آیه، دو نکته اساسی میتوان یافت: نخست اینکه: تفسیر مراتب دارد. وقتی تفسیر احسن داریم، به ناچار تفسیر حسن و غیرحسن هم خواهیم داشت. دوم اینکه: چون تفسیر در اینجا وصف برای مَثَل آمده است، نشانگر آن است که تفسیر، بیان هدف و مراد از یک چیز است، نه بیان مدلول و معنای آن، چون تفسیر مثل توضیح هدف و مراد از آوردن آن، مثل در موقعیت مذکور است؛ نه توضیح مدلول الفاظ مَثَل و نیز کاربرد تفسیر در روایات تفسیر به رأی این نکته را روشن میکند که تفسیر در حقیقت توضیح هدف و مراد از یک چیز است که در تفسیر به رأی از آن نهی شده است.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 70 چیستی تفسیر از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)
امام خمینی دو سطح اول را مقدمات تفسیر و سطح سوم را تفسیر واقعی میداند. از نظر امام خمینی، تفسیر، شرح مقاصد یک کتاب است؛ نه شرح معانی الفاظ و آرای مفسران درباره معانی لفظ. بنابراین، توضیح لفظ، اسباب نزول، شرح قصه، بحثهای لغوی، ادبی، تاریخی، اختلاف قرائتها و طرح آرای دیگران، تفسیر نیست. ممکن است مقدمۀ تفسیر یا دلیل برای آن باشد؛ ولی خود این امور تفسیر نیست. تفسیر توضیح و بیان هدفی است که در ورای متن نهفته است. امام خمینی معتقد است که تعلیم و تعلّم قرآن هم، از جهات ادبی، بلاغی، تاریخی، سبب نزول، و اختلاف قرائتها و بیان اختلاف آراء مفسران، نه تنها تفسیر قرآن نیست، بلکه حجاب فهم قرآن و غفلت از ذکر الهی است. بر همین اساس، ایشان معتقد است که آنچه تا حال به عنوان تفسیر انجام شده است، کامل نیست:
بلکه مفسرین بزرگ ما نیز عمدۀ همّ خود را صرف در یکی از این جهات یا بیشتر کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکردهاند. به عقیدۀ نویسنده، تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده. بهطور کلی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیت است. باید مفسر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند، مفسر است؛ نه «سبب» نزول به آنطور که در تفاسیر وارد است. در همین قصۀ آدم و حوا و قضایای آنها با ابلیس از اول خلقت آنها تا ورود آنها در ارض که حق تعالی مکرر در کتاب خود ذکر فرموده، چقدر معارف و مواعظ مذکور و مرموز است و ما را به چقدر از معایب
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 71 نفس و اخلاق ابلیسی و کمالات آن و معارف آدمی آشنا میکند و ما از آن غافل هستیم.
امام خمینی کار مفسران را بیشتر در سطح اول و دوم که مقدمات است، ارزیابی میکند و به نظر میرسد، تفاسیر عرفانی را تا اندازهای در سطح سوم دانسته است؛ هرچند از یکجانبهنگری عرفا به شدت انتقاد میکند؛ ولی با این تذکر که هر چند مفسران کوششهایی کردهاند؛ ولی این تفسیرها کامل نیست، چون تفسیر کامل قرآن تنها برای کسانی که مخاطب قرآن بودهاند مقدور است. اهداف کامل و مرادهای واقعی آیات قرآن تنها برای کسی که مخاطب قرآن بوده است، یعنی رسول اکرم و کسانی که این اهداف را از این مخاطب واقعی گرفتهاند، یعنی امامان معصوم، روشن است. امام در این باره میگوید:
مسأله بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفههای خشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود. قرآن در این بُعدش برای کسی تا کنون منکشف نشده است، مگر «من خوطب به» و در بعض ابعادش حتی برای «من خوطب به» هم منکشف نشده است و فقط برای ذات ذوالجلال جلّت عظمته معلوم است... قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولیاش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود. بعد از آنکه اتصال پیدا کرد مقام مقدس نبوی ولی اعظم با مبدأ فیض به آن اندازهای که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزّلاً کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاری شد.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 72 قرآنی که الآن در دست ماست، نازله هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است؛ و همین نازله هفتم آن چنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به وجود آورد که اهل معرفت، شمّهای از آن را میدانند و بشر از همه ابعاد او، یعنی جمیع ابعاد او برای بشر، باز معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود. آیاتی در قرآن کریم که باز از برکات بعث است مشاهده میشود که این آیات را در عین حالی که انسان گمان میکند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون کشف نشده است: هُوَ اْلأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ... وَهُوَ مَعَکُمْ. اللهُ نُورُ السَّمَواتِ وَاْلأرْضِ اینها آیاتی است که نه مفسر میتواند بفهمد، نه فیلسوف و نه عارف. هر کس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته است. قرآن را «إنّما یعرف القرآن من خوطب به»، به وسیلۀ «من خوطب به»، به یک عده معدودی از اولیای خدا و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ تحویل داده شده است و به وسیلۀ آنها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر تفسیر شده است.
در جای دیگر نیز میگوید: زبان قرآن زبان رمز است که بسیاری از این رموز برای ما قابل فهم نیست:
قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت میکند و همۀ مطالب را دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمیتوانیم بفهمیم.
این سخن امام که تفسیر شرح مراد و مقاصد متکلّم است؛ نه شرح معانی لفظ و اسباب نزول نکتۀ دقیقی است که بر بسیاری مفسران پوشیده مانده است و میبینیم که کتب تفاسیر مملو از مباحث ادبی، عقلی، فلسفی، تاریخی و بسیاری علوم دیگر است. در حقیقت کتب تفاسیر، کشکولی از همۀ مطالب است و امام در این تعریف به نکتۀ دقیقی اشاره دارد. روایات تفسیری امامان معصوم(علیهم السلام) نیز بر همین اساس است و
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 73 مقاصد و مراد خدای متعال را از آیات شرح کرده است، بیاینکه به مباحث دیگر بپردازد.
اینکه امام خمینی(رحمةالله) درک حقیقت قرآن را مخصوص «من خوطب به» میداند و قرآن حاوی را رموزی میداند که برای ما قابل فهم نیست، هرگز به معنای این نیست که راه فهم و تفسیر برای ما مسدود و ممنوع باشد و تفکر و تدبّر در قرآن و تفسیر آن برای مردم جایز نباشد، بلکه منظور ایشان این است که درک کامل و یقینی برای افراد عادی میسر نیست؛ ولی تفکر و تدبّر در قرآن و امکان فهم ظاهر بیشتر آیات قرآن کاملاً ممکن است. باید دانست که مقصود از قرآن، در دیدگاه امام خمینی، حقیقتی است که بر قلب پیامبر نازل شد و این حقیقت تا به قلب پیامبر نازل شد، مراتبی را طی کرد که طی آنها برای حقیقت قرآن تنزل به شمار میآید تا اینکه در قالب مفاهیم و معانی در آمد و این معانی و مفاهیم در قالب الفاظ گنجانده شد.
بنابراین، حقیقت قرآن به مراتب تنزل یافت تا به صورت فعلی درآمد. بنابراین قرآنی که در دسترس بشر است، ظاهر قرآن است؛ نه باطن آن. دربارۀ تفسیر ظاهر قرآن، یعنی همین قرآن موجود، امام خمینی معتقد است که این قرآن برای همۀ طبقات نازل شده است و هر کس به اندازۀ استعداد خود، از آن استفاده میکند؛ البته در عین حال، در همین ظاهر قرآن هم مسائلی است که کسی جز اولیای خدا نمیتواند ادراک کند:
قرآن کریم یک سفرهای است که خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ پیغمبر اکرم در بین بشر گسترده است که تمام بشر از آن هر یک به مقدار استعداد خودش استفاده کند. این کتاب و این سفرۀ گسترده در شرق و غرب و از زمان وحی تا قیامت کتابی است که تمام بشر؛ عامی، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او استفاده میکنند؛ یعنی، کتابی است که در عین حال که نازل شده است. از مرحلۀ غیب به مرحله شهود و گسترده شده است پیش ما جمعیتی که در عالم طبیعت هستیم، در عین حالی که متنزّل شده است از آن مقام و رسیده است به جایی که استفاده بتوانیم از او بکنیم، در عین حال، مسائلی در او هست که همۀ مردم،
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 74 عامی و عارف و عالم و غیر عالم، از او استفاده میکنند و مسائلی در او هست که مختص به علمای بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفای بزرگ است و انبیا و اولیاست. بعض مسائل او را غیر از اولیای خدای تبارک و تعالی کسی نمیتواند ادراک کند؛ مگر با تفسیری که از آنان وارد میشود.
لزوم تفکر و تدبّر در تفسیر قرآن
امام خمینی فهم ظاهر قرآن را، نه تنها برای همگان میسر میداند، بلکه این اعتقاد را که جز آنچه مفسران نوشته یا فهمیدهاند، کسی دیگر حق تفکر و تدبّر را در آیات قرآن ندارد، از حجابهای قرآن که موجب مهجوریت آن شده است، میداند:
یکی دیگر از حُجُب که مانع از استفاده از این صحیفۀ نورانیه است، اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیدهاند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی که ممنوع است، اشتباه نمودهاند و به واسطۀ این رأی فاسد و عقیدۀ باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نمودهاند؛ در صورتیکه استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی، به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد.
در ادامۀ همین سخنان، تفکر و تدبّر در قرآن و استفاده از علوم عقلی، عرفان و برهان را در تفسیر قرآن، نه تنها تفسیر به رأی نمیشمارد، بلکه تفکر و تدبّر در معارف حقه را حق عقل میشمارد:
علاوه بر آنکه در تفسیر به رأی نیز کلامی است که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیه که موافق موازین برهانیه است و آیات اخلاقیه که عقل را در آن مدخلیت است، باشد، زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 75 اعتبارات واضحه عقلیه است که اگر ظاهری بر خلاف آنها باشد، لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود؛ مثلاً در کریمۀ شریفه وَجاءَ رَبُّکَ و الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی که فهم عرفی مخالف با برهان است رد این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود، پس محتمل است، بلکه مظنون است که تفسیر به رأی راجع به آیات احکام باشد که دست آراء و عقول از آن کوتاه است و به صرف تعبد و انقیاد از خزّان وحی و مهابط ملائکة الله، باید اخذ کرد، چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب، در مقابل فقهاء عامه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات میخواستند بفهمند، وارد شده است و اینکه در بعضی روایات شریفه است که «لیس شیء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن» و همچنین روایت شریفه که میفرماید: «دین الله لا یصاب بالعقول» شهادت دهد بر اینکه مقصود از دین الله، احکام تعبدیه دین است و الا باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوت، بلکه مطلق معارف، حق طلق عقول و از مختصات آن است.
تفسیر احتمالی و نه جزمی
امام خمینی در عین اینکه قرآن را سفرهای برای همگان میداند و حق میدهد که هر کس به اندازۀ استعداد خود، از قرآن استفاده کند و تفکر و تدبّر در قرآن و استفاده از برهان عقلی و عرفانی را در فهم قرآن، تفسیر به رأی نمیشمارد، معتقد است که فهم و تفسیر هیچ مفسری عین قرآن نیست:
تفسیر قرآن، یک مسئلهای نیست که امثال ما بتوانند از عهدۀ آن برآیند، بلکه علمای طراز اول هم که در طول تاریخ اسلام، چه از عامه و چه از خاصه، در این باب کتابهای زیاد نوشتهاند ـ البته مساعی آنان مشکور است ـ لکن هر کدام روی آن تخصص و فنی که داشته است، یک پردهای از پردههای قرآن
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 76 کریم را تفسیر کرده است، آن هم بهطور کامل معلوم نیست بوده ]باشد[، مثلاً عرفایی که در طول این چندین قرن آمدهاند و تفسیر کردهاند، نظیر محییالدین در بعضی از کتابهایش، عبدالرزاق کاشانی در تأویلات، ملا سلطان علی در تفسیر، اینهایی که طریقهشان طریقۀ معارف بوده است، بعضیشان در آن فنی که داشتهاند، خوب نوشتهاند؛ لکن قرآن عبارت از آن نیست که آنها نوشتهاند، آن بعضی از اوراق قرآن و پردههای قرآن است.
امام خمینی معتقد است که هیچ کس حق ندارد، فهم خود را به عنوان قرآن معرفی کند و به جزم بگوید، اینکه میگویم، نظر قرآن است و این کار را تفسیر به رأی میشمارد که کسی درک خود را عین قرآن بداند:
از چیزهایی که ممنوع است در اسلام، «تفسیر به رأی» است که هر کسی آرای خودش را تطبیق کند بر آیاتی از قرآن و قرآن را به آن رأی خودش تفسیر و تأویل کند و یک کسی مثلاً اهل معانی روحیه است، هرچه از قرآن ]به[ دستش میآید تأویل کند و برگرداند به آن چیزی که رأی اوست. ما باید همۀ این جهات احتراز کنیم. و لهذا دست ما در باب قرآن بسته است. میدان چنان باز نیست که انسان هرچه به نظرش آمد، بخواهد نسبت بدهد که قرآن این است، این را میگوید و اگر چنانچه من چند کلمهای راجع به بعضی آیات قرآن کریم عرض کردم نسبت نمیدهم که مقصود این است. من بهطور احتمال صحبت میکنم؛ نه بهطور جزم. نخواهم گفت که خیر، مقصود این است و غیر از این نیست.
لزوم نگرش به همۀ ابعاد قرآن در تفسیر
امام خمینی معتقد است که در تفسیر قرآن، باید به همۀ جهات آن توجه شود و از یکجانبهنگری در تفسیر دوری شود. ایشان یکجانبهنگری را آفت تفسیر و از
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 77 موجبات مهجوریت قرآن میداند:
مع الأسف، ما همیشه ـ یعنی اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدنها؛ همیشه مبتلا بوده. اینکه در روایت است که اسلام غریب است، از اول غریب بوده و الآن هم غریب است، برای اینکه غریب آن است که نمیشناسند او را. در یک جامعهای هست او، اما نمیشناسند، نمیشناسند اسلام را... یک مدت زیادی گرفتار عرفا ما بودیم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که همه چیز را برمیگردانند به آن ور. هر آیهای دستشان میآمد میرفت آن طرف... یک وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته دیگری که همۀ معنویات را برمیگردانند به این، اصلاً به معنویات کار ندارند؛ کأنه اسلام آمده برای اینکه ]دنیا را بگیرد[ اسلام هم طریقهاش مثل هیتلر که او آمد که دنیاگیری کند و کشورگشایی کند، اسلام هم آمده است کشورگشایی کند... اسلام آمده انسان درست کند... یکی میآید چهار تا جنگ اسلام را بررسی میکند، بعد میشود اسلامشناس. خوب، تو جنگشناسی، از اسلام بگو من این ورقش را میشناسم. فقیه حق ندارد بگوید که من اسلامشناسم. فقیه باید بگوید من فقهشناسم، من فقه اسلام را میشناسم؛ آنی که از همه بهتر میداند همان است که فقه اسلام را میداند. فیلسوف حق ندارد بگوید من اسلامشناسم، این بگوید من یک قسمتی از مثلاً معقولات اسلام را ادراک کردم. آن هم که حکومت اسلامی را بررسی کرده و اطلاع پیدا کرده که وضع حکومت چه بوده او حق ندارد بگوید من اسلامشناسم، بگو من حکومت اسلامشناسم. ادعای اسلامشناسی جز برای آنکه همۀ جهات اسلام را بداند چه جوری است و همۀ مراتب معنویت اسلام و مادیت اسلام را بداند آن میتواند بگوید من اسلامشناسم. علی ابن ابی طالب اسلامشناس بود، در عملش هم آن طور بود که عملش هم اعجاز است، یک موجود]ی[ یک معجزهای بود.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 78 نبود یک تفسیر کامل
به نظر امام خمینی تفسیر، شرح منظور و مقصود صاحب کتاب است و آگاهی از تمام مقصودها و مرادهای خدای متعال در قرآن، برای کسی غیر آنکه مخاطب قرآن بوده است یا توسط مخاطب قرآن تعلیم دیده است، مقدور نیست. ایشان معتقد است که تا کنون تفسیر کامل و صحیحی برای قرآن نوشته نشده است. امام خمینی معتقد است که مفسران زحمت کشیدهاند؛ ولی به مطالب قرآن دست نیافتهاند؛ به دو دلیل: نخست اینکه مشغول مقدمات شدند و از توجه به پیام، هدف و مقصود صاحب کتاب غافل ماندند. دوم اینکه رسیدن به حقیقت قرآن بهطور کامل، برای مفسران نیز ممکن نیست:
مفسرین در عین حالی که زحمتهای زیاد کشیدهاند، لکن دستشان از لطایف قرآن کوتاه است؛ نه از باب آنکه آنها تقصیری کردهاند، از باب اینکه عظمت قرآن بیشتر از این مسائل است.
مسأله بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفههای خشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود. قرآن در این بُعدش برای کسی تا کنون منکشف نشده است مگر «من خوطب به» و در بعض ابعادش حتی برای «من خوطب به» هم منکشف نشده است و فقط برای ذات ذو الجلال جلّت عظمته معلوم است... قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوۀ نزولیاش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود. بعد از آنکه اتصال پیدا کرد مقام مقدس نبوی ولی اعظم با مبدأ فیض به
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 79 آن اندازهای که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزّلاً کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاری شد. قرآنی که الآن در دست ماست، نازلۀ هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است؛ همین نازلۀ هفتم آن چنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به وجود آورد که اهل معرفت شمّهای از آن را میدانند و بشر از همۀ ابعاد او، یعنی جمیع ابعاد او برای بشر باز، معلوم نشده است و معلوم نیست، معلوم شود. آیاتی در قرآن کریم که باز از برکات بعث است، مشاهده میشود که این آیات را در عین حالی که انسان گمان میکند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون کشف نشده است: هُوَ اْلأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ... وَهُوَ مَعَکُمْ، اللهُ نُورُ السَّمَواتِ وَاْلأرْضِ اینها آیاتی است که نه مفسر میتواند بفهمد، نه فیلسوف و نه عارف. هر کس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته است. قرآن را «إنّما یعرف القرآن من خوطب به» به وسیله «من خوطب به» به یک عدۀ معدودی از اولیای خدا و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ تحویل داده شده است و به وسیلۀ آنها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر، تفسیر شده است.
محرومیت از تفسیر کامل
امام خمینی معتقد است که تفسیر، شرح مقاصد کتاب خداست و مفسر واقعی کتاب خدا کسی است که مخاطب وحی خدا بوده است؛ یعنی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و کسانی که این مقاصد را از مخاطب وحی فرا گرفته باشند، یعنی امامان اهل بیت(علیهم السلام)؛ ولی متأسفانه امامان اهل بیت کسانی را نیافتند که مقاصد قرآن را برای آنها شرح بدهند. امام دربارۀ زبان قرآن میگوید: زبان قرآن زبان رمز است که بسیاری از این رموز برای ما قابل فهم نیست:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 80 قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت میکند و همۀ مطالب را دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمیتوانیم بفهمیم.
این رموز باید توسط حاملان وحی تبیین میشد؛ اما افسوس که علم امامان که از تعلیم پیامبر بود، به ما نرسید، چون حاملانی برای این علوم نبود و امامان معصوم کسانی را برای تعلیم این علوم نیافتند:
در آن وقت حَمَلهای که آنها میخواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملأ اعلی رفت، و ما باید تا آخر دنیا تأسف از این بخوریم که از آن هیچ بهره نداریم... آنکه مورد تأسف خود ائمه ـ علیهم السلام ـ بوده است که پیدا نکردند کسانی را که به آنها تعلیم بدهند، آن علوم را، و قرآن که مخزن همۀ علوم است، نشد که آنها تفسیر کنند، و آن معارفی که در قرآن هست آنها بیان کنند برای ما. اینها از تأسفهایی است که ما باید در گور ببریم... ما باید در این امور متأسف باشیم که از قرآن دستمان کوتاه است. این تفسیرهایی که بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اینها تفسیر قرآن نیستند، اینها البته یک ترجمههایی، یک بویی از قرآن بعضیشان دارند، و الا تفسیر این نیست.
جمعبندی آرای امام دربارۀ حقیقت تفسیر قرآن
امام خمینی دربارۀ حقیقت تفسیر، به صورت موضوعی نوشتهای ندارد و بهطور پراکنده، استطرادی و گذرا، این مباحث را مطرح کرده است. ایشان بیشتر در سه کتاب تفسیر سوره حمد، و آداب الصلوة و شرح دعاء السحر و سخنرانیهای عمومی خود، مطالبی را در این باره بیان کرده است. جمعبندی سخنان ایشان دربارۀ چیستی تفسیر را میتوان بهطور خلاصه اینگونه بیان کرد:
1. از دیدگاه امام خمینی، قرآن ظاهری دارد که در دسترس ما است و این همان
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 81 قرآنی است که بر قلب پیامبر نازل شده است؛ لیکن این قرآن برای همۀ طبقات است و هر کس به اندازۀ توان خود، میتواند در این قرآن تدبّر و تفکر کند. همچنانکه خود قرآن همۀ انسانها را به تفکر و تدبّر در خویش دعوت میکند.
2. این پندار که نباید جز آنچه مفسران گفتهاند و فهمیدهاند، درباره آیات قرآن گفت، از نظر امام خمینی مردود است و یکی از عوامل مهجوریت قرآن.
3. این پندار که تفکر و تدبر در قرآن، تفسیر به رأی است، باطل است و تفکر و تدبر در معارف حقه، ملک طلق عقول است.
4. با اینکه هیچ کس نمیتواند بگوید که آنچه میگویم، قرآن است و آنچه را خود فهمیده است، نمیتواند با جزم به قرآن نسبت بدهد.
5. چون تفسیر، توضیح مراد صاحب کتاب است، توضیح کامل مراد خداوند از آیات قرآن، برای مفسران ممکن نیست ، بنابراین ما تفسیر کاملی نداریم.
6. تفسیر صحیح، یقینی و کامل کتاب خدا پیش امامان معصوم بود؛ ولی ائمه کسانی را نیافتند تا این معارف را به آنها تعلیم دهند؛ بنابراین، ما تفسیر کاملی از قرآن نخواهیم داشت.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 82
کتابنامه
1. آداب الصلوة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1384.
2. تاج العروس، السید محمد مرتضی الزبیدی، مکتبة الحیاة، بیروت، بیتا.
3. تفسیر سوره حمد، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.
4. شرح دعاء السحر، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1380.
5. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.
6. القاموس المحیط، محمد بن یعقوب الفیروزآبادی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1407ق.
7. قرآن کتاب هدایت (تبیان، دفتر سیزدهم)، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.
8. لسان العرب، ابن منظور، نشر أدب الحوزه، 1405ق.
9. مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1365.
10. المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد الراغب الأصفهانی، انتشارات ذوی القربی، قم، 1423ق.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 83
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 84