طریقۀ کسب توکل
زدودن شرک خفی
بدان ای عزیز که چون بندۀ سالک در طریق معرفت تمام محامد و مدایح را مختص به ذات مقدّس حق دانست و قبض و بسط وجود را از او دانست و ازمّۀ امور را در اول و آخر و مبدأ و منتهی به ید مالکیّت او دانست و توحید ذات و افعال در قلبش تجلّی نمود، حصر عبادت و استعانت را به حق کند و جمیع دار تحقّق را طوعاً و کرهاً خاضع ذات مقدّس بیند و در دار تحقّق قادری نبیند تا اعانت را به او نسبت دهد. و این که بعضی از اهل ظاهر گفته اند حصر عبادتْ حقیقی است و حصر استعانت حقیقی نیست ـ زیرا که
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 684 استعانت به غیر حق نیز می شود و در قرآن شریف نیز فرماید: تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقْوی و می فرماید: اِسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوة و نیز معلوم است بالضّرورة که سیرۀ نبیّ اکرم و ائمّۀ هدی علیهم السلام و اصحاب آنها و مسلمین بر استعانت از غیر حق بوده در غالب امور مباحه، مثل استعانت به دابّه و خادم و زوجه و رفیق و رسول و اجیر و غیر ذلک ـ کلامی است با اسلوب اهل ظاهر. و اما کسی که از توحید فعلی حق تعالی اطلاع دارد و نظام وجود را صورت فاعلیّت حق تعالی می بیند و لا مُؤَثِّرَ فی الوُجُود را یا برهاناً یا عیاناً یافته، با چشم بصیرت و قلب نورانی حصر استعانت را نیز حصر حقیقی داند و اعانت دیگر موجودات را صورت اعانت حق داند. و بنا به گفتۀ اینها، اختصاص محامد به حق تعالی نیز وجهی ندارد، زیرا که برای دیگر موجودات ـ بنابراین مسلک ـ تصرّفات و اختیارات و جمال و کمالی است که لایق مدح و حمدند؛ بلکه احیاء و اماته و رزق و خلقْ دیگر امور مشترک بین حقّ و خلق است. و این امور در نظر اهل الله شرک، و در روایات از این امور به شرک خفی تعبیر شده؛ چنانچه ادارۀ انگشتری برای یادماندن چیزی، از شرک خفی محسوب شده است.
بالجمله، اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین از متفرّعات الحمدلله است، که اشاره به توحید حقیقی است. و کسی که حقیقت توحید در قلب او جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده، ایّاک نَعْبد او حقیقت ندارد، و حصر عبادت و استعانت را به حق نتواند نمود، و خدا بین و خدا خواه نخواهد بود. و چون توحید در قلب جلوه نمود، به اندازۀ جلوۀ آن، از موجودات منصرف و به عزّ قدس حقّ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 685
متعلّق شود.(695)
* * *
رساندن قدرت حق به قلب
ناصیۀ بندگان به دست حق تعالی است، و قدرت بر تنفّس و نگاه کردن ندارند مگر با قدرت و مشیّت حق تعالی، و آنها عاجزند از تصرف در مملکت حق به جمیع انحاء تصرّفات، گر چه تصرّف ناچیزی باشد، مگر با اذن و ارادۀ آن ذات مقدّس؛ چنانچه حق فرماید: «خدای تعالی فقط خلق می کند هر چه بخواهد و اختیار فرماید هر چه اراده کند؛ کسی را در امر خود اختیاری نیست یعنی استقلالاً منزه است خدای تعالی از شریک در تصرف در مملکت وجود.» و چون این لطیفه را به قلب رساندی، شکرت از حق حقیقت پیدا کند؛ و شکر در اعضاء و اعمالت سرایت کند؛ و چنانچه در عبودیّت زبان و قلب باید همقدم باشند، در این توحید فعلی نیز باید صدق لسان به صفاء سرّ قلب موصول باشد؛ زیرا که حق جل و علا خالق است و مؤثّری جز او نیست، و تمام اراده ها و مشیّتها ظلّ اراده و مشیّت ازلی سابق اوست.(696)
* * *
جایگزینی توحید فعلی در قلب
«توحید فعلی. را، که اول درجۀ توحید است در قلب، با هر وسیله ای است جایگزین کن، و قلب را مؤمن و مسلِم نما به این کلمۀ مبارکه و مهر شریف «لااله الاالله » را بر قلب بزن، و صورت قلب را صورت کلمۀ توحید کن و به مقام «اطمینان» برسان؛ و به او بفهمان که مردم نفع و ضرر نمی توانند برسانند؛ نافع و ضارّ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 686
خداست. این کوری و نابینایی را از چشم خود برطرف کن که بیم آن است مشمول رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی اَعْمی. گردی، و در روزِ بُروز سرایر کور محشور گردی. ارادۀ حق تعالی قاهر به همۀ ارادات است؛ اگر قلبت به این کلمۀ مبارکه اطمینان حاصل کرد و او را تسلیم این عقیده نمودی، امید است کارت به انجام رسد و ریشۀ شرک و ریا و کفر و نفاق از قلبت قطع شود. و بدان که این عقیدۀ حقه مطابق با عقل و شرع است و توهّم جبر در این نیست. ممکن است بعضیها که از مبادی و مقدمات آن بی اطلاع اند و گوش آنها آشنای به بعضی مطالب نیست این را رمی به جبر کنند، با اینکه مربوط به جبر نیست. این توحید است، جبر شرک است؛ این هدایت است؛ جبر ضلالت است. این جا مناسب بیان جبر و قدر نیست، ولی پیش اهلش مطلب روشن است، و غیر آن را حق ورود در این مطالب نیست؛ بلکه صاحب شریعت نهی فرموده است از دخول به این مطالب.(697)
* * *
ورود کلمه لااله الاالله به قلب
تا لا إلهَ إلاّ الله با قلم عقل بر لوح صافی قلب نگاشته نشود، انسان مؤمن به وحدت خدا نیست. و وقتی این کلمۀ طیبۀ الهیه در قلب وارد شد. سلطنت قلب با خودِ حقّ تعالی می شود، و دیگر انسان کس دیگر را مؤثر در مملکت حق نمی داند.(698)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 687
باورکردن عنایت حق تعالی
ملت ما باید این مطلب را باور کند که اگر یک آن، عنایات حق تعالی از عالم منصرف بشود، معدوم می شود عالم. عالم هست، به پشتوانۀ ارادۀ حق تعالی. یک آن عنایت منصرف بشود، تمام ملک و ملکوت معدوم می شود. دائماً ارادۀ حق است که حفظ کرده است، منتها ما جاهل هستیم؛ نمی دانیم مطلب را و عمده آن است که تمام رنجهایی که بر بشر وارد می شود، از این جهل است؛ این جهل اگر مرتفع بشود، رنجها مرتفع می شود. اگر ببیند انسان که همۀ کار از اوست، دیگر رنجی در کار نیست. و این یک مرتبۀ نازلۀ از اولیاست و آنها مراتب دیگری دارند که اسم و رسمی ندارد.(699)
21 / 11 / 66
* * *
ایجاد اعتقاد قلبی به اراده حق
بدانیم این معنا را که سر و کار با خداست، سر و کار ما با خدای تبارک و تعالی است، و امور در دست اوست، همه چیز به دست او اجرا می شود. این معنا را در قلب خودمان وارد کنیم؛ و تلقین کنیم به خودمان که غیر از ارادۀ او چیز دیگری نمی تواند کارگر باشد، و ارادۀ او بود که ما را به پیروزی نیمه کاره رساند.(700)
8 / 7 / 58
* * *
ادراک فاعلیت حق تعالی
عمده این است که ما بفهمیم که سرچشمۀ همۀ امور حق تعالی است.(701)
21 / 11 / 66
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 688
کسی که بخواهد به مقام توکّل و تفویض و ثقه و تسلیم و دیگر از قسم معاملات ـ به حسب اصطلاح اهل معرفت ـ رسد، باید از مرتبه علم به مرتبه ایمان تجاوز کند، و به علوم صرفۀ رسمیه قانع نشود، و ارکان و مقدمات حصول این حقایق را به قلب برساند تا این احوال حاصل شود. و طریق تحصیل این معارف و رساندن آنها را به لوح قلب، ما پیش از این به طور اجمال ذکر کردیم. اکنون نیز به طور اجمال مذکور می داریم.
روش کسب ادراک قلبی
باید دانست که پس از آن که عقل به طور علم برهانی، ارکان باب توکّل را مثلاً دریافت، سالک باید همّت بگمارد که آن حقایقی را که عقل ادراک نموده، به قلب برساند. و آن حاصل نشود، مگر آن که انتخاب کند شخص مجاهد از برای خود در هر شب و روزی، یک ساعتی را که نفس اشتغالش به عالم طبیعت و کثرت کم است و قلب فارغ البال است، پس در آن ساعت فراغت نفس، مشغول ذکر حق شود با حضور قلب و تفکّر در اذکار و اوراد وارده.
طریق ایجاد ایمان به ارکان توکل
مثلاً ذکر شریف لا إلهَ إلاّ الله را ـ که بزرگترین اذکار و شریفترین اوراد است ـ در این وقت فراغت قلب، با اقبال تامّ به قلب بخواند به قصد آن که قلب را تعلیم کند، و تکرار کند این ذکر شریف را، و به قلب به طور طمأنینه و تفکّر بخواند، و قلب را با این ذکر شریف بیدار کند تا آن جا که قلب را حالت تذکّر و رقّت پیدا شود. پس به واسطۀ مدد غیبی، قلب به ذکر شریف غیبی گویا شود، و زبان تابع قلب شود.
و چه بسا که اگر مدتی این عمل شریف با شرایط و آداب ظاهریّه و باطنیّه انجام گیرد در اوقات فراغت، خود قلب متذکّر شود و زبان تَبَع آن شود (و گاه شود که انسان در خواب است و زبانش به ذکر شریف گویا است) تا آن جا که نفس با اشتغال به
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 689 کثرت و طبیعت نیز متذکر توحید و تفرید است.
و چه بسا که اگر شدّت اشتغال با طهارت نفس و خلوص نیّت توأم شود، هیچ اشتغالی او را از ذکر باز ندارد، و نورانیّت توحید بر همۀ امور غلبه کند.
و همین طور سعۀ رحمت و لطف و شفقت حق تعالی را به قلب خود با تذکر شدید و تفکر در رحمتهای حق تعالی ـ که از قبل از پیدایش او تا آخر ابد متوجه به او شده ـ برساند، کم کم قلب نمونه محبت الهی را درک کند، و هر چه تذکر شدیدتر شود ـ خصوصاً در اوقات فراغت قلب ـ محبت افزون شود تا آن جا که حق تعالی را از هر موجودی به خود رحیم تر و رؤف تر بیند، و حقیقت «أرْحَمُ الرّاحِمِیْنَ» را به نور بصیرت قلبی ببیند.
و همین طور ارکان دیگر توکل را به قلب خود برساند با شدت تذکر و ارتیاض قلب تا آن که قلب مأنوس با آن حقایق شود. پس در این حال لوازم این معارف در باطن قلب جلوه کند، و نور توکل و تفویض و ثقه و امثال آن در ملکوت نفس پیدا شود، و طفل تازه رَسِ قلب از پستان طبیعت که امّ رضاعی او بود، مُنْفَصِم و بریده شود، و لایق اغذیّۀ روحیّۀ غیر طبیعیه شود. پس، از منزل معاملات ـ که توکّل نیز از آن است ـ ترقّی به منازل دیگر کند و انقطاع از طبیعت و منزل دنیا روز افزون شود، و اتصال به حقیقت و سر منزل انس و قدس و عقبی زیادت گردد، و نور توحید فعلی اوّلاً و نمونه ای از توحید اسمائی و صفاتی پس از آن در قلب تجلّی کند. و هر چه جلوۀ این نور زیاد شود، جبل خودخواهی و خودبینی و انانیّت و انیّت بیشتر مندکّ و از هم ریخته تر شود تا آن جا که به جلوۀ تامّ ربّ الانسان، جبلْ به کلّی مندکّ شود، و صَعْق کلّی
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 690 حاصل آید: فَلَمّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقاً.
افسوس که نویسندۀ متشبث به شاخ و برگ شجرۀ خبیثه و متدلّی به چاه ظلمانی طبیعت از همه مقامات معنوی و مدارج کمال انسانی قناعت به چند کلمه اصطلاحات بی سر و پا نموده، و در پیچ و خم مفاهیم بی مغزِ پوچ، عمر عزیز خود را ضایع نموده و از دست داده. اهل یقظه و مردم بیدار رخت از جهان و آنچه در اوست درکشیده و گلیم خود از آب بیرون بردند، و به زندگانی انسانی؛ نه بلکه حیوة الهی نایل شدند، و از غل و زنجیر طبیعت رستگار گردیدند قَدْ أفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. این رستگاری مطلق، رستگاری از زندان طبیعت نیز از مراتب آن است، و لهذا یکی از اوصاف آنها را فرماید: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ و حیاة دنیا لغو است و لَهْو وَ مَا الْحَیوةُ الدُّنْیا إلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ. و ما بیچاره ها چون کرم ابریشم از تار و پود آمال و آرزو و حرص و طمع و محبت دنیا و زخارف آن دائماً بر خود می تنیم، و خود را در این محفظه به هلاکت می رسانیم.
بار الها! مگر فیض تو از ما دستگیری فرماید، و رحمت واسعۀ ذات مقدّست شامل حال ما افتادگان شود، و به هدایت و توفیق تو راه هدایت و رستگاری از برای ما باز شود إنَّکَ رَؤُوفٌ رَحِیْمٌ.(702)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 691