مقدمه
و در آن چند فصل است
فصل اوّل
بدان که چنانچه از برای انسان مقامات و مدارجی است که به اعتباری او را دارای دو مقام دانند: یکی مقام دنیا و شهادت؛ و دیگر مقام آخرت و غیب؛ که یکی ظلّ رحمٰن، و دیگر ظلّ رحیم است. و به حسب این اعتبار در ظلّ و مربوبْ جمیع اسمای ذی ظلّ، و ربّ در حیطۀ دو اسم «رحمن» و «رحیم» واقع است؛ چنانچه جمع فرموده در آیۀ شریفۀ: بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیم. و عرفا گویند: ظَهَرَ الوُجُودُ بسم الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم. و این دو مقام در انسانِ کامل از ظهور مشیت مطلقه از مکامن غیب احدی تا مُقبض هیولی یا مقبض ارض
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 3 سابع، که حجاب انسانیّت است، به طریقۀ عرفای شامخین ـ و این یکی از دو قوس وجود است ـ و از مقبض تراکم فیض تا منتهی النّهایۀ غیب مشیّت و اطلاق وجود ـ و این قوس دوم است ـ می باشد. پس انسان کامل به حسب این دو مقام، یعنی مقام شهادت و ظهور به رحمانیّت، و مقام غیب و ظهور به رحیمیّت، تمام دایرۀ وجود است: ثُمَّ دَنیٰ فَتَدَلّیٰ فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنیٰ. و یکی از این دو حقیقت لیلة القدر و سرّ آن است؛ چه که شمس حقیقت در حجاب تعیّنات است. و دیگر حقیقت یوم القیمة است؛ چه که بروز و طلوع آن است از حجاب آنها. و این، شبانه روز الوهی است.
و به اعتباری دارای سه مقام است: یکی مقام مُلک و دنیا، دوم مقام برزخ، سوم مقام عقل و آخرت. و در انسان کامل این سه مقام یکی مقام تعیّنات مظاهر است؛ و یکی مقام مشیّت مطلقه، که برزخ البرازخ است و به اعتباری مقام عما است؛ و یکی مقام احدیّت جمع اسما است. و در آیۀ شریفۀ بسم الله اشاره به این سه مقام تواند بود: الله ، که مقام احدیّت جمع است؛ و اسم که مقام برزخیّت کبری است؛ و تعیّنات رحمانی و رحیمی مشیّت.
و به اعتباری دارای چهار مقام است: ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت.
و به اعتباری دارای پنج مقام است: شهادت مطلقه، و غیب مطلق، و شهادت مضافه، و غیب مضاف، و مقام کون جامع؛ مطابق حضرات خمس متداول در لسان عرفا.
وبه اعتباری دارای هفت مقام،معروف به هفت شهر عشق وهفت اقلیم وجود،درالسنه عرفا است.
و به اعتباری تفصیلی دارای صد منزل یا هزار منزل است، که تفصیل آن از حوصلۀ این مختصر خارج است.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 4 همین طور از برای نماز، که در بین عبادات و مناسک الهیّه سِمت جامعیّت و عمودیّت دارد، این مقامات طابَقَ النَّعْلُ بِالنَّعْل هست؛ زیرا که جمیع مقامات معنویّۀ انسانیّه به حسب سفر معنوی اوست از منتهی النّزول عالم مُلکی، که بیت مظلمۀ نفس است، تا غایة القصوای معراج حقیقی روحانی، که وصول به فناءالله است.
و بُراق سیر و رَفرَف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوبْ نماز است؛ و هر کس از اهل سیر و سلوک الی الله را نمازی مختصّ به خود او و حظّ و نصیبی است از آن، حسب مقام خود؛ چنانچه سایر مناسک از قبیل روزه و حج نیز همین طور است، گرچه به جامعیّت نماز نیستند: اَلطُّرُقُ اِلَی الله بِعَدَدِ اَنْفاسِ الْخَلاٰئِق. و دیگران که به آن مقام نرسیده اند از برای آنها حظّی از نماز آنها نیست؛ بلکه صاحب هر نشئه و مقامی اگر از مرکب عصبیّت و انانیّت فرود نیاید، انکار سایر مراتب کند و غیر از آنکه خود به آن متحقّق است مقامات دیگر را باطل و حشو شمارد؛ چنانچه مراتب و مقامات انسانیّه را نیز کسی که به آن نرسیده و از حجاب انانیّت خارج نشده، انکار کند و معارج و مدارج اهل معرفت و اولیا را ناچیز شمارد. و این خود، یکی از بزرگترین عوائق سیر إلی الله وبالاترین موانع ترقیّات روحیّه ومقامات روحانیّه است که نفس امّاره بواسطۀ حبّ به خود و زخارف دنیا در حجاب ظلمانی باقی مانده و وساوس شیطانیّه نیز به او کمک کرده تا اخلاد به ارض پیدا کند. حتی گاهی کار به آنجا انجامد که صلاة و صیام اولیای کُمَّل را مثل نماز خود پندارد. یا اگر امتیازی قائل شود فقط در آداب ظاهریّه، از قبیل قرائت و طول رکوع و سجود و غیر آن که صورت نماز است، نماز آنها را ممتاز داند. و اگر قدری از این مقدار نیز تجاوز کند، غایت امتیاز را به اقبال قلب در وقت نماز و تفکّر در معانی و مفاهیم عرفیّۀ آن داند؛ بدون آنکه از حضور قلب و مراتب آن و اسرار آن و کیفیّت تحصیل آن خبری داشته باشد؛ یا آنکه در صدد باشد که لااقلّ حضور
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 5 قلب را به همان اندازه که خودش تراشیده تحصیل کند و موانع آن را برطرف و مقتضیات آن را تحصیل کند.
با آنکه نماز اولیا علیهم السلام به اوهام ما درست نیاید، اوّل مرتبۀ عبادت آنها، که مقام شایع معمولی آنها است، عبادت احرار است. و از برای آنها مقامات و مدارج دیگری است در این سیر معنوی الی الله ، که ما به بعض از آنها پس از این اشاره می کنیم.
بالجمله، از برای نماز مقامات و مراتبی است که در هر مرتبه ای که مصلّی است نمازش با مرتبۀ دیگر بسیار فرق دارد؛ چنانچه مقامش با مقامات دیگر خیلی فرق دارد. پس مادامی که انسان صورت انسان و انسان صوری است، نماز او نیز نماز صوری و صورت نماز است. و فائدۀ آن نماز فقط صحّت و اِجزاء صوری فقهی است در صورتی که قیام به جمیع اجزاء و شرایط صحّت آن کند؛ ولی مقبول درگاه و پسند خاطر نیست. و اگر از مرتبۀ ظاهر به باطن و از صورت به معنی پی برد، تا هر مرتبه که متحقّق شد نماز او نیز حقیقت پیدا می کند. بلکه بنابر آنکه قبلا اشاره به آن شد که نماز مَرکب سلوک و براق سیر الی الله است، مطلب منعکس شود. پس مادامی که نماز انسان صورت نماز است و به مرتبۀ باطن و سرّ آن انسان متحقّق نشده، انسان نیز صورت انسان است و به حقیقت آن متحقّق نگردیده. پس، میزان در کمال انسانیّت و حقیقت آن، عروج به معراج حقیقی و (صعود به اوج کمال و وصول به باب الله با مرقات نماز است. پس بر مؤمن به حقّ و حقیقت و سالک الی الله به قدمِ معرفت، لازم است خود را برای این سفر معنوی و معراج ایمانی مهیّا کند و آنچه عِدّه و عُدّه و مؤونة و معونة لازم است همراه بردارد و عوائق و موانع سیر و سفر را از خود دور کند و با جنود الهی و مصاحب و موافقْ این راه را طی کند که از شیطان و جنود او، که قُطّاع طریق راه وصولند، مصون و محفوظ ماند. و ما پس از این، بیان مصاحبت و صاحب و بیان جنود الهی را می کنیم در اسرار اذان و اقامه.
و محصّل مقصود ما از این فصل آن است که نماز، بلکه جمیع
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 6 عبادات، را غیر از این صورت و قشر و مجازْ باطن و لُبّ و حقیقتی است. و این از طریق عقل معلوم است و از طریق نقل شواهد کثیره دارد، که ذکر جمیع آن از حوصلۀ این اوراق خارج است و ما به ذکر بعض از آن این اوراق را متبرّک می کنیم:
از آن جمله، حدیث مشهور اَلصَّلٰوةُ مِعْرٰاجُ الْمُؤْمِن است که از تفکّر و تدبّر در این حدیث شریف فتح ابوابی برای اهلش می شود، که ما از اکثر آن محجوب و محروم هستیم؛ و تمام بیانات سابقه از این حدیث شریف استفاده شود.
و از آن جمله، حدیث شریف کافی است: بِاِسْنٰادِهِ عَنْ اَبی عَبْدِالله عَلَیْهِ السَّلاٰمُ، قٰالَ: اَلْعِبادَةُ ثَلاٰثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا الله عَزَّوَجَلَّ خَوْفاً، فَتِلْکَ عِبٰادَةُ الْعَبیدِ؛ وَ قَومٌ عَبَدُواالله تَبٰارَکَ وَ تَعٰالیٰ طَلَبَ الثَّوٰابِ، فَتِلْکَ عِبٰادَةُ الاُجَرٰاءِ؛ وَ قَوْمٌ عَبَدُواالله عَزَّ وَجَلَّ حُبّاً لَهُ، فَتِلْکَ عِبٰادَةُ الَأحْرٰارِ؛ وَ هِیَ اَفْضَلُ الْعِبٰادَة.
در وسائل از علل و مجالس و خصال شیخ صدوق رضوان الله علیه سند به حضرت صادق سلام الله علیه رساند که فرمود: «مردم عبادت خدای عزّو جلّ را بر سه گونه کنند: یک طبقه عبادت کنند برای رغبت ثواب، پس این عبادت حریصان است و این طمع است؛ و یک طایفه دیگر عبادت می کنند برای ترس از آتش، و این عبادت بندگان است و این ترس است؛ ولکن من عبادت او را می کنم برای حبّ به او و این عبادت کریمان است؛ و این امن است برای فرموده خدای عزّوجلّ: «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونْ». و لقوله
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 7 عزّوجلّ: «قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ الله و یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم» «فَمَنْ اَحَبَ الله عَزَّوَجَلَّ اَحَبَّهُ الله تَعٰالیٰ، وَ مَنْ اَحَبَّهُ الله کٰانَ مِنَ الاْمِنین.»
و در نهج البلاغة نیز قریب به این مضامین وارد است؛ و از آن جمله قول رسول اکرم است: اُعْبُدِالله کَاَنَّکَ تَرٰاهُ، فَاِنْ لَمْ تَکُنْ تَرٰاهُ فَاِنَّهُ یَریٰک. و این اشاره به دو مقام از حضور قلب در معبود است، چنانچه پس از این بیاید. و هم از آن حضرت حدیث شده: «همانا دو نفر مرد از امّت من می ایستند به نماز، و رکوع و سجودشان یکی است و حال آنکه مابین نماز آنها مثل مابین زمین و آسمان است.» و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث است که: «خوشا به حال آن کس که خالص کند برای خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلب او به آنچه که می بیند چشم او و نسیان نکند ذکر خدا را به آنچه که گوشش می شنود و محزون نشود به آنچه که به غیر او عطا شود». و ما ذکر اخلاص را پس از این می نماییم.
پس، از تدبّر در این احادیث شریفه و تفکر در حال ائمّۀ هدی سلام الله علیهم، که در وقت اداء این امانت الهیّه رنگ بعض از آنها متغیّر می شد و پشت بعض می لرزید و بعضی از آنها از خود بی خود می شدند که از ماسوی الله بکلّی غافل می شدند، حتی از ملک بدن و مملکت وجود خود غفلت
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 8 می کردند، معلوم شود که حقیقت این عبادت الهی و نسخۀ جامعه، که برای خلاص این طائرهای قدسی از قفس تنگنای طبیعت به کشف تامّ محمّدی صلی الله علیه و آله ترتیب داده شده و به قلب مقدّسش نازل گردیده، همین صورت دنیاوی و هیئت ظاهرۀ مُلکیّه نیست؛ چه که این صورت را هر عالم مسئله دان، یا عامی ابجد خوان می تواند به شرائط صحّت و کمال صوری آن قیام کند و از عهده به خوبی برآید، دیگر این قدر تغیّرِ الوان و ارتعادِ فرائص و خوف و خشیت از قصور و تقصیر معنی ندارد.
و با این، فصل را ختم می کنیم به ذکر یک حدیث، و آن کفایت کند برای کسی که لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید.
عَنْ کِتٰابِ فَلاٰحِ السّائِلِ لِلْعٰارِفْ السّالِکِ الْمُجٰاهِدِ ابِن طٰاوُسَ رَضِیَ الله عَنْهُ قالَ: جٰاءَ الحَدیثُ اَنَّ رِزٰامَ، مَوْلیٰ خٰالِدِ بْن عَبْدِالله ، الَّذی کانَ مِنَ الاَشْقِیٰاءِ، سَئَلَ الاِمٰامَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِماالسَّلاٰمُ بِحَضْرَةِ اَبی جَعْفَرِ الْمَنْصُور عَنِ الصَّلوٰةِ وَ حُدودِهٰا؛ فَقٰالَ عَلَیْهِ السَّلاٰمُ: لِلصَّلوٰةِ اَرْبَعَةُ آلاٰفِ حَدٍّ لَسْتَ تَفی بِوٰاحِدٍ مِنْهٰا. فَقٰالَ: اَخْبِرْنی بِمٰا لاٰ یَحِلُّ تَرْکُهُ وَ لاٰ یَتِمُّ الصَّلوٰةُ اِلاّ بِهِ. فَقٰالَ عَلَیْهِ السَّلاٰمُ: لاٰ یَتِمُّ الصَّلوٰةُ اِلاّ ِذی طُهْرٍ سٰابغٍ وَ تَمٰامٍ بٰالِغٍ غَیْرِ نٰازِغٍ وَ لاٰزٰائِغٍ، عَرَفَ فَاَخْبَتَ فَثَبَتَ وَ هُوَ وٰاقِفٌ بَیْنَ الْیَأسِ وَ الطَّمَعِ وَ الصَّبْرِ وَ الْجَزَعِ کَاَنَّ الْوَعْدَ لَهُ صُنِعَ وَالْوَعیدَ بِهِ وَقَعَ، بَذَلَ عَرَضَهُ وَ تَمَثَّلَ غَرَضَهُ وَ بَذَلَ فِی الله الْمُهْجَةَ وَ تَنَکَّبَ اِلَیْهِ الْمَحَجَّةَ غَیْرِ مُرْتَغِمٍ بِارْتِغٰامٍ، یَقْطَعُ عَلاٰئِقَ الاِهتِمٰامِ بِغَیْرِ مَنْ لَهُ قَصَدَ وَ اِلَیْهِ وَفَدَ وَ مِنْهُ اسْتَرْفَدَ؛ فَاِذٰا اَتیٰ بِذٰلِکَ کٰانَتْ هِیَ الَّتی تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنَکَر... الحدیث.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 9 و بیان این حدیث شریف به مسلک اهل معرفت و تطبیق آن با ارکان و مقامات نماز به طول انجامد. و ما شاید در بعض از مقامات اشاره ای به بعض فقرات آن بکنیم. و اگر این چهار هزار حدّ که جناب صادق علیه السلام فرمودند از حدود ظاهریّه و آداب صوریّه بود، نمی فرمودند تو یکی از آنها را اداء نمی کنی و وفا نمی نمائی، زیرا که معلوم است که همه کس می تواند به آداب صوریّۀ نماز قیام کند. آری، قطع علاقه از غیر حقّ نمودن و وفود به حضرت او نمودن و بذل مُهجه در راه او کردن و ترک غیر و غیریّت یکسره نمودن، از اموری است که برای هرکس میسّر نشود جز اهل معارف الهیّه و اولیای کُمَّل و محبّین و مجذوبین.
فطُوبٰی لَهُمْ ثُمَّ طوبیٰ لَهُمْ ـ و ـ هَنیئاً لاِرَبٰابِ النَّعیمِ نَعیمُهُم.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 10