فصل نهم در اسرار وقت است
و آن در مسلک اهل عرفان و مشرب اصحاب ایقان، از اول استوای شمسِ حقیقت است در غایت ظهور آن به احدیّت جمع اسما که آن، وقت صلوة ظهر است؛ که صلوة رب است؛ و صلوة رسول الله صلی الله علیه و آله
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 60 در معراج است که مظهر استوای نور احدی و جمع احمدی است که خودْ عرش استوای رحمان است: اَلرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَویٰ؛ و از اینجا سرّ وقوع آن در معراج معلوم شود، با آنکه معراج در شب واقع شده، تا اول طلوع شمس مالکیت از افق یوم القیمه که یوم اتیان یقین است: وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّیٰ یَاْتِیَکَ الْیَقین. پس، از اول زوالِ استوای ظهور، که رو به احتجاب شمس احدیّت در افق تعینات و امتداد اظلال است: اَلَمْ تَرَ الیٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلّ، تا آنجا که در تحت آفاق اجسام غروب کند، وقت نماز مقربین و اهل سابقۀ حُسنٰی است: اِذٰا زٰالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتٰان. و آن، وقت ظهر و عصر است که افضل صلواتند، و صلوة وُسطی از آن دو خارج نیست؛ گرچه اقرب در نظر فقاهت آن است که آن، نماز ظهر است؛ و در مسلک عرفان، هر دو صلوة است به طریق ظاهریت و مظهریت و اولیت و آخریت: اِنَّمٰا هِیَ اَرْبَعٌ مَکٰانَ اَرْبَع؛ و در اخبار از هر دو به صلوة وسطی تعبیر شده.
و وقت صلوة عصر، هنگام خطیئۀ آدم علیه السلام به ورود در حجاب تعین و میل به شجرۀ طبیعت است.
و اما صلوة عشائین، در اوقات ظلمت دیجور طبیعت واحتجاب تامّ شمس حقیقت است، برای خروج از این ظلمت به توبۀ صحیحه از خطای غریزی ابوالبشر علیه السلام به صلوة مغرب؛ و خروج از ظلمات قبر و صراط و قیامت، که بقایای ظلمت طبیعت است، به طریق مشایعت؛ چنانچه در حدیث اهل بیت عصمت و طهارت است که مغرب وقتی است که آدم توبه کرد، پس سه رکعت نماز خواند، یکی برای خطیئۀ خود، و یکی برای خطیئۀ حواء
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 61 ـ علیها السلام ـ و یکی برای توبۀ خود؛ و نماز عشا برای آن است که قبر و قیامت را ظلمتی است که به آن نماز رفع شود، و صراط برای آنها نورانی گردد.
و اما صلوة فجر از اولِ بروزِ آثارِ یوم الجمع است تا طلوع آفتاب حقیقت از افق یوم القیٰمة؛ و وقتی طلوع حاصل شد، تکلیف منقطع شود و بساط لیل برچیده شود و سرّ «مٰالِکِ یَوْمِ الدّین» واضح گردد.
و به بیان دیگر، به لسان اهل معرفت، از اوّلِ زوالِ نورِ حقیقت از مرتبۀ استواییه، و غروب آن در تحت اَستار خلقیه، که مبدأ لیلة القدر است، تا منتهای احتجاب آن به حجب تعینات، که نصف شب و آخر قوس نزولی و منتهای لیلة القدر است، وقت چهار نماز است که مختلط از جنبۀ حقی و خَلقی است که فرض الله و فرض النّبی است: اَقِمِ الصَّلوٰةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلیٰ غَسَقِ اللَّیْل.
و از ابتدای انحدار نجوم، که وقت رجوع شمس از حجب تعینات به سوی افق اعلاست، که مبدأ یوم القیمة است، تا طلوع آفتاب از افق یوم القیٰمة، وقت نوافل لیلیّه است تا حکم لیل غالب است؛ و وقت فریضۀ صبح، که فرض الله صِرف است، می باشد آنگاه که حکم نهار غالب شد: اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کٰانَ مَشْهُودٰا؛ و پس از طلوع شمس اَتٰاکَ الْیَقینُ وَ انْقَطَعَ السُّلُوک. پس، تمام دایرۀ وجودْ یک شب قدر محمدی است، اگر قدر بدانی؛ و یک یوم القیٰمۀ احمدی است، اگر قیام به خدمت کنی.
[ در بیان مراقبت از وقت]
بدانکه مراقبت اوقات صلوات، که میقات حضور رب و میعاد جناب
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 62 ربوبیت است، از مهمات نزد اهل مراقبه است؛ که اهل مناجات و سلوک انتظار آن را می کشیدند و خود و قلوب خود را مستعد برای دخول آن می کردند، و با حال طهارت ظاهر و باطن از آن استقبال می نمودند، و از اشتغالات دیگر یکسره کناره می کردند، و قلب را بکلی منقطع از غیر و متوجه به میعادگاه حقّ می کردند.
و از بعض زوجات رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که «آن بزرگوار با ما مشغول صحبت بود و ما هم با او مکالمه می کردیم، همینکه وقت نماز داخل می شد، گویی ما را نمی شناخت و ما او را نمی شناختیم و از هر چیز اشتغال خود را صرف می کرد و به حقّ مشغول می شد.»
و جناب مولی الموحدین علیه الصلوة و السلام وقتی که وقت نماز می شد به خود می پیچید و متزلزل می شد. از آن حضرت سؤال شد: «چه می شود تو را یا امیرالمؤمنین؟» می فرمود: «آمد وقت امانتی که حقّ تعالی عرضه داشت بر آسمانها و زمین و آنها ابا کردند از حمل آن و برحذر شدند از آن.» و جناب علی بن الحسین علیهماالسلام وقتی مهیای برای وضو می شد، رنگ مبارکش زرد می شد. سببْ سؤال شد. فرمود: «آیا نمی دانید در حضور کی ایستادم؟» و در احادیث است که «نشستن در مسجد برای انتظار نماز، عبادت است.»
بالجمله، آنها که عبادت حقّ و مناجات محبوب مطلق و مکالمۀ با مالک الملوک را تکلیف نمی دانستند و سربار خود نمی پنداشتند، اگر از اهل حب و عشق بودند، لذت مناجات حقّ و اشتیاق ملاقات محبوب را با ملک هستی بدل نمی کردند و با حقّ و عبادت او عشقبازی می نمودند؛ و اگر از اهل ایمان
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 63 بودند، می دانستند که حیات عالم آخرت و سرمایۀ زندگانی آن نشئه به عبادت حقّ است، و بهشت جسمانی و حور و قصور آن، صور اعمال انسانی است: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَه.
پس از آنکه انسان ایمان به نتایج اعمال و اهمیت آن آورد، البته از اوقات آن مراقبت می کند؛ و ما پیش از این بیان کردیم که یکی از اسرار بزرگ عبادات، آن است که هر یک را در قلب تأثیر و صورتی است که آن را نورانی کند، و جنبۀ ملک را خاضع پیش حضرت ملکوت نماید، و حالت انقیاد کامل از برای جنود نفس نسبت به روحانیت پیدا شود، و ارادۀ نفس مستقل گردد؛ و هر یک این امور از مهمات است که در عوالم غیبیه تأثیرها دارد؛ و صورت غیبی بعض از آنها بهشت صفات است که از بهشت اعمال بالاتر است؛ و این نتایج بر اعمال و خصوصاً بر نماز، که خیر اعمال است، مترتب نشود مگر آنکه انسان آنها را از روی تفکر و تدبر و حضور قلب آورد.
و از اموری که انسان را اعانت کامل کند بر تحصیل حضور قلب، مراقبۀ از وقت است که عهد معهود و میعاد موعود حقّ است؛ و شخص سالک الی الله و مجاهد فی سبیل الله اگر نتوانست تمام اوقات خود را به حقّ دهد، لااقل این پنج وقت را که حقّ تعالی به او وقت داده و دعوت برای ملاقات فرموده، باید مراقبت کند و از حقّ تعالی به جان و دل تشکر کند که او را اجازۀ ورود در مناجات داده، و بار خدمت در مجلس انس و محفل قدس داده. پس، از آن غفلت نکند و از وعده گاه حقّ تخلف نورزد، شاید مواظبت بر اوقات و مراقبت از میعاد ملاقات، که در اول امر بی مغز و صوری است، به توفیق حقّ و دستگیری آن ذات مقدس ـ جل شأنه ـ حقیقت پیدا کند و با مغز شود؛ آن وقت به لذت مناجات و انس با محبوب نایل شود و سرّ حقیقی عبادت را دریابد و فتح ابواب عبادت روح و قلب بر او گردد و رفته رفته جنود الهیّه را در مملکت وجود خود قائم به عبادت حقّ بیند، و کشف نمونه ای از سبحات جمال و جلال
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 64 بر قلب او شود، و به اول جلوۀ توحید افعالی نایل گردد، و پس از آن برای او راه سلوک الی الله مفتوح شود، و لیاقت ورود در صلوة حقیقی پیدا کند، باذن الله تعالی.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 65