سخنرانی
خیانت های دوران رضاخان ـ توطئه های امریکا و ابر قدرت ها
سخنرانی در جمع عشایر و ستاد نیروی هوایی (خیانت رضاخان ـ توطئه امریکا)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 29 اردی‍ب‍ه‍ش‍ت‌ ‭1358

زمان (قمری) : 22 جمادی الثانی ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 353

موضوع : خیانت های دوران رضاخان ـ توطئه های امریکا و ابر قدرت ها

زبان اثر : فارسی

حضار : نمایندگان عشایر ـ اهالی نیریز فارس ـ نمایندگان ستاد نیروی هوایی

سخنرانی در جمع عشایر و ستاد نیروی هوایی (خیانت رضاخان ـ توطئه امریکا)

سخنرانی

‏زمان: 29 اردیبهشت 1358 / 22 جمادی الثانی 1399‏‎[1]‎

‏مکان: قم‏

‏موضوع: خیانتهای دوران رضاخان ـ توطئه های امریکا و ابرقدرتها‏

‏حضار: نمایندگان عشایر ـ اهالی نیریز فارس ـ نمایندگان ستاد نیروی هوایی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مأموریتهای رضاخان در ایران

‏     این عشایر ایران یکی از بهترین خزائن ملت است؛ رضاشاه، به امر اجانب مأمور شد‏‎ ‎‏عشایر را در هر جا که هست سرکوبی کند. برای اینکه اجانب مطالعاتی که کرده بودند‏‎ ‎‏یکی از چیزهایی که ممکن بود جلوی اجانب را بگیرد و نگذارد که اینها در ایران رخنه‏‎ ‎‏بکنند، عشایر بود. آنها با هر احتمالی یک سدی درست می کردند که جلوی آن محتمل‏‎ ‎‏را بگیرند، ‏‏[‏‏چون‏‏]‏‏ احتمال می دادند روحانیون از مقاصد آنها جلوگیری کنند، رضاخان را‏‎ ‎‏واداشتند به اینکه با روحانیون ... و آنطور که دیدید. یعنی شاید شماها اکثراً یادتان نباشد،‏‎ ‎‏ولیکن من یادم است، و پیرمردها یادشان است، دیدید که با روحانیین چه کردند. به‏‎ ‎‏طوری که در همین مدرسۀ فیضیه نمی توانستند طلبه ها روز توی حجره های خودشان‏‎ ‎‏بمانند. اینها مجبور بودند که قبل از آفتاب بروند به باغات، و آخر شب برگردند! برای‏‎ ‎‏اینکه اگر در مدرسه بودند، می آمدند پاسبانها می ریختند مدرسه و می بردند اینها را یا‏‎ ‎‏خلع لباس می کردند؛ یا حبس می کردند؛ و از این با بزرگان از روحانیین هم مخالفتهای‏‎ ‎‏زیاد شد. گرفتاریهای زیاد آنها داشتند. خیلی به حبس رفتند؛ ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ بعضی را کشتند. روی‏‎ ‎‏همین احتمال که روحانیون یک سدی باشند در مقابل اجانب.‏

‏     عشایر هم یک سد دیگر بود. اینها خیال این را می کردند که عشایر اگر در ایران باشد‏‎ ‎‏ـ همین طور هم بود ـ قدرت عشایر باشد، از باب اینکه اینها توجه به اسلام دارند، ممکن‏

‏است که جلوی مقاصد آنها را بگیرند؛ از این جهت، عشایر را یکی پس از دیگری خلع‏‎ ‎‏سلاح کردند؛ و از محالّ خودشان بیرون کردند، و به قول خودشان تخته قاپو کردند‏‎[2]‎‏ و‏‎ ‎‏این مسائلی که برای همۀ عشایر پیش آوردند. هر چه توانسته اند این ذخایر ملت ما را، این‏‎ ‎‏ذخایر انسانی را، هر چه توانستند این ذخایر را چپاول کردند؛ از بین بردند. می دیدند که‏‎ ‎‏مجالس، مجالسی که در ایران تشکیل می شد، مجالس وعظ و خطابه، مجالس روضه،‏‎ ‎‏احتمال داشت که برای اینها ضرر داشته باشد، جلوی آن را گرفتند. ما یکوقت دیدیم که‏‎ ‎‏در تمام ایران دیگر مجلس روضه ای نبود. در قم بعضی از آقایان، آقای صدوقی‏‎ ‎‏یزدی‏‎[3]‎‏ مجلس روضه ای قبل از اذان صبح داشت که اول اذان دیگر ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ تمام شده‏‎ ‎‏باشد. مجالس را بکلی از بین بردند. مساجد و ائمۀ مساجد و مراجع و هر چه بود، اینها از‏‎ ‎‏بین بردند. یعنی نگذاشتند دیگر این قوۀ فعاله قوه داشته باشد. مع الأسف آن روز ملت را‏‎ ‎‏هم جوری بار آوردند، تبلیغاتشان طوری در ملت تأثیر کرد، که ملت هم بسیاری از آنها ـ‏‎ ‎‏البته نه همه ـ بسیاری از قشرهای ملت هم مخالف شدند با روحانیت. تبلیغات آنها تأثیر‏‎ ‎‏کرد ‏‏[‏‏و روحانیون ‏‏]‏‏ را معرفی کردند به اینکه اینها انگلیسی هستند! همان خود انگلیسها‏‎ ‎‏اینها را این جور معرفی می کردند!‏

‏     یعنی عمال انگلیسی توی مردم می افتادند که این آخوندها انگلیسی اند! این آخوندها‏‎ ‎‏کذا هستند. درباریند! انگلیسی هستند، که مردم را از اینها جدا بکنند. در هر صورت، همۀ‏‎ ‎‏اقشار ملت را اینها از هم جدا کردند با اسمای مختلف: عشایر از اشرار هستند و باید‏‎ ‎‏سرکوب بشوند و باید چه بشوند، اینها چه، دزدند اینها! عشایر مردم محترم. فرض کنید‏‎ ‎‏در هر جایی چهار تا هم ‏‏[‏‏خلافکار‏‏]‏‏ هست. لکن اینها غرضشان این حرفها نبود. غرض‏‎ ‎‏این بود که کاری که می کنند و عشایر را خلع سلاح می کنند، این را در نظر ملت یک چیز‏‎ ‎‏صحیحی جلوه بدهند چنانچه عمامۀ اهل علم را که برمی داشتند، در نظر ملت یک کار‏‎ ‎‏صحیحی جلوه بدهند: اینها انگلیسی هستند، باید بروند سراغ کارشان! اینها کردند این‏

‏کارها را، و همۀ اقشار را از هم جدا کردند. قشر روحانیین را از دانشگاهها جدا کردند. به‏‎ ‎‏روحانیون می گفتند که دانشگاهیها یک مردم بی دینی هستند؛ یک دسته فکلی بی دین‏‎ ‎‏مضر! به ‏‏[‏‏دانشگاهی‏‏]‏‏ می گفتند آخوندها درباریند؛ یک دسته مردم درباری هستند که‏‎ ‎‏همیشه کار می کنند برای دیگران! و اینها را از هم جدا می کردند.‏

ایجاد نارضایتی بواسطۀ تبلیغات سوء

‏     والحمدلله اخیراً این انفصالها کم شد. و امید است که تمام بشود، اگر بگذارند. در این‏‎ ‎‏نهضت که ملت ما پیروز شد، برای این بود که این اختلافات یک قدری منسی شد،‏‎[4]‎‎ ‎‏همه توجه به یک مطلب پیدا کردند که باید یک جمهوری اسلامی یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی باشد. قشر روشنفکر و قشر متقدم و متجدد و بازاری و سایر اقشار همه با هم‏‎ ‎‏دست برادری دادند تا این کار را انجام دادند. همه هم با هم توجه به اسلام بود. لکن الآن‏‎ ‎‏ما احتیاجمان به این وحدت کلمه بیشتر از آن وقتهاست. آن وقت یک نارضایتیهایی از‏‎ ‎‏دستگاه بود که مردم را مجتمع کرد. حتی آنهایی هم که خیلی علاقه به اسلام نداشتند‏‎ ‎‏لکن نارضایتی داشتند از دستگاه، آنها هم با آنهایی که علاقه داشتند با هم دست به هم‏‎ ‎‏دادند. و چون همۀ اقشار ناراضی بودند، آن نارضایتی اسباب این شد که یکوقتی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‎ ‎‏صدایی بلند شد همه جمع شدند. و الآن احتیاج به این وحدت کلمه بیشتر است؛ برای‏‎ ‎‏اینکه آن نارضایتیهایی که از دستگاه بود، خوب، دستگاهی الآن نیست؛ حالا دیگر هر‏‎ ‎‏چه باشد آن فروکش کرد‏‏[‏‏ه‏‏]‏‏ حالا به واسطۀ تبلیغات سوئی که باز شروع شده است، همان‏‎ ‎‏دستگاههایی که سابقاً شروع می کرد‏‎[5]‎‏، حالا نارضایتیها را آوردند روی دولت فعلی. آن‏‎ ‎‏نارضایتیها که پیشتر داشتند و آنهمه مردم زجر کشیدند. دیگر حساب این را نمی کنند که‏‎ ‎‏آن زجرها تمام شد، این حبسهایی که ابرار را می گرفتند و حبس می کردند تمام شد؛ آن‏‎ ‎‏گرفتاریها الآن نیست؛ حالا آمدند اطراف دوره می گردند می خواهند نارضایتی ایجاد‏

‏کنند از این نهضت، خوب، «این نهضت چه کرد! یکی از حرفهایش ...‏‏[‏‏عملی‏‏]‏‏ شد؟!‏‎ ‎‏خوب، این دولت چه کرد برای شما؟ چه می کند برای شما؟ این هم دولت اسلامی! باز‏‎ ‎‏هم شما همان وضع سابق را دارید!» نه اینکه اینها ندانند مسئله را، می دانند مسئله را،‏‎ ‎‏غرض دارند. می خواهند نشود مطلب می دانند که تا حالا چه شده. این چیزی که شده‏‎ ‎‏است ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ دنیا سابقه نداشته است. قدرتی را شکست داده اند که امکانش پیش مردم،‏‎ ‎‏پیش دولتهای خارج، پیش متفکرین خارج ‏‏[‏‏نبود‏‏]‏‏ برایشان تصورش نمی شد که همچو‏‎ ‎‏چیزی بشود؛ همه غیرممکن می دانستند.‏

‏     می دانند که آن دستگاه ظلم که همه جا، در اعماق مملکت ما اینهمه دستشان دراز‏‎ ‎‏بوده و همه ظلم می کردند. می دانند این را که آن ظلمها تمام شد؛ الآن کسی نیست که به‏‎ ‎‏مردم ظلم بکند. آنکه هست این است که ظالمها را می گیرند، آنهایی که ظلم کرده اند‏‎ ‎‏می گیرند، محاکمه می کنند. اما کسان دیگر را الآن کاری ندارند. آزادند. ما الآن در این‏‎ ‎‏مجلس آزاد نشسته ایم با هم صحبت می کنیم، در صورتی که قبلاً امکان نداشت. یک‏‎ ‎‏همچو مجلسی هیچ امکان نداشت. اینها می دانند که خیلی کار شده، لکن نمی خواهند‏‎ ‎‏بعدها بشود. متأسفند از اینکه شده است. تأسفشان برای این است که دست اربابها کوتاه‏‎ ‎‏شده است.‏

توقع بیجا از امریکا

‏     در یکی ـ دو روز پیش از این، در روزنامه بود که سنای امریکا به اتفاق آرا این‏‎ ‎‏اعدامهایی که در ایران شده است محکوم کردند. آن هم که طرح داده یکی از دوستان‏‎ ‎‏اسرائیل است و خودش هم از صهیونیستهاست!‏‎[6]‎‏ خوب، معلوم است که سنای امریکا‏‎ ‎‏باید محکوم کند ما را؛ شکی ندارد! ما می دانیم که اینها ما را محکوم می کنند. دولت‏‎ ‎‏امریکا هم ما را محکوم می کند، منتها حرفش را نمی زند. مجالس امریکا هم ما را محکوم‏

‏می کنند. برای اینکه آن داغی که به دل امریکا وارد شده است به واسطۀ این نهضت به دل‏‎ ‎‏هیچ کس وارد نشده است! هیچ کدام از ممالک به اندازۀ این استفاده نمی کرد. باید ما‏‎ ‎‏محکوم باشیم! توقع اینکه سنای امریکا موافق با ما باشد، این توقع بیجایی است. توقع‏‎ ‎‏اینکه خیر، اعدامهای ما را محکوم نکنند، این توقع بیجاست. ما همچو توقعی از امریکا‏‎ ‎‏نداریم. خصوصاً که خوب، دولت ایران از اسرائیل نفت را قطع کرده و تا آخر هم به آن‏‎ ‎‏دیگر؛ نمی دهد آن هم از دوستان نزدیک امریکاست و سنای امریکا. ما توقع نداریم.‏

در آرزوی قطع رابطه با امریکا

‏     دولت امریکا ما را ‏‏[‏‏تهدید‏‏]‏‏ کرده بود که اگر چنانچه این اعدامها ادامه پیدا بکند، در‏‎ ‎‏روابط ایران با امریکا یک قدری خطر می افتد، ای الهی که به خطر بیفتد! ما روابط با‏‎ ‎‏امریکا را می خواهیم چه بکنیم. روابط ما با امریکا روابط یک مظلوم با یک ظالم است؛‏‎ ‎‏روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما می خواهیم چه کنیم. آنها میل دارند که با‏‎ ‎‏ما روابط آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند؛ ما چه احتیاجی به امریکا داریم.‏‎ ‎‏امریکا آن طرف دنیاست. آنها می خواهند که بازار داشته باشند اینجا. آنها باز طمع دارند‏‎ ‎‏که نفت ما را بخورند. ما که، اسلام که، بنا ندارد که ظلم به دیگری بکند، مظلوم هم‏‎ ‎‏نخواهد شد. البته سنای امریکا ما را محکوم می کند. مجالس انگلستان هم ما را محکوم‏‎ ‎‏می کنند. مجالس شوروی هم ما را محکوم می کنند. ما محکوم همۀ ‏‏[‏‏قدرتها‏‏]‏‏ هستیم. آن‏‎ ‎‏کاری که در ایران واقع شد کاری است که همۀ قشرهای ظالم و مستکبر با آن مخالفند. ما‏‎ ‎‏هیچ توقع نداریم که دولت امریکا یا سایر دوَل ابرقدرت، آنهایی که می خواهند منافع ما‏‎ ‎‏را ببرند، حالا که ما دست آنها را کوتاه کرده ایم بیایند تشکر هم بکنند! البته نباید هم‏‎ ‎‏بکنند. خیلی هم اظهار تأسف باید بکنند. اگر از کشتن هویدا امریکا اظهار تأسف نکند‏‎ ‎‏خوب، این از یک نوکر پانزده سال یا بیشترِ خودش که از دستش رفته است اظهار تأسف‏‎ ‎‏[‏‏نکند‏‏]‏‏، این بیوفایی است به نوکر! اگر از اینکه شاه را می خواهیم محاکمه کنیم،‏‎ ‎‏می خواهیم محکوم کنیم یا اعدامش کنیم، اینها اظهار تأسف نکنند و اظهار تأثر نکنند، از‏

‏یک نوکرشان قدردانی نکرده اند. قدردانی از یک نوکری که همۀ ذخایر ما را تقدیم‏‎ ‎‏امریکا کرده این است که اظهار تأسف بکنند.‏

ملتهای جهان در کنار انقلاب ایران

‏     باید دید که مظلومها چه می گویند. باید ببینیم که ملت امریکا چه می گویند. دولت‏‎ ‎‏امریکا معلوم است: شکست خورده و زخمی است، مار زخمی است و شکست خورده،‏‎ ‎‏سنای امریکا شکست خورده، آن اظهار تأسف می کند؛ باید دید که خود ملت امریکا چه‏‎ ‎‏می گویند. آنها هم همین منطق را دارند؟ آنها ندارند این منطق را. ملتها این جور نیستند.‏‎ ‎‏باید دید که ملتهای مظلوم چه می گویند نظر ملت مظلوم نسبت به اشخاصی که اعدام شده‏‎ ‎‏چه است. ‏‏[‏‏برای‏‏]‏‏ سنای امریکا که تا حالا قتل و غارتی واقع نشده بود، همه اش نفع بود،‏‎ ‎‏در مقابل اینکه همه اش برای او نفع بود و حالا آنهایی که نفع رسان هستند و از بین رفته اند‏‎ ‎‏البته ‏‏[‏‏جای‏‏]‏‏ تأسف است؛ اما باید دید که آنهایی که تحت ظلم واقع شده اند، ملتهایی که‏‎ ‎‏تحت ظلم و ستم واقع شده اند، یا از ناحیۀ امریکا یا از ناحیۀ شوروی یا از ناحیۀ انگلستان‏‎ ‎‏و یا از ناحیۀ حکومتهای خودشان که دست نشاندۀ آنهاست، اینها در این مسائل چه‏‎ ‎‏می گویند. باید دید مظلوم در این مسائل چه می گوید، نه ظالم. ظالم همیشه می خواهد که‏‎ ‎‏ظلم بکند؛ عمالش ظلم بکنند. مظلومهای عالم یا آنهایی که انسانند چه می گویند. آن‏‎ ‎‏دست نشانده های آنها ـ البته اقشار مختلفۀ دست نشانده هست: سنا از یک طرف هست؛‏‎ ‎‏و نمی دانم، آن جمعیات حقوق بشر از یک طرف هست؛ و این جمعیتهایی که خودشان‏‎ ‎‏درست کرده اند برای بازی دادن مردم آنها همه متأسفند. ما می دانیم که همه متأسفند.‏‎ ‎‏آنها باید عزا بگیرند برای اینکه می دانند چه از دست داده اند. نوکرها را از دست داده اند،‏‎ ‎‏چه نوکرهایی! در کشتن هویدا اظهار تأسف زیاد بود. باید دید که کی اظهار تأسف کرده.‏‎ ‎‏آنهایی که اظهار تأسف کردند با چه منطق اظهار تأسف زیاد کرده اند. یک کسی که‏‎ ‎‏سیزده سال نخست وزیر ایران بود و همۀ کارها با امر نخست وزیر باید بشود، و همۀ این‏‎ ‎‏کشتار با امر نخست وزیر شده است، آن وقت یک ملت مظلوم دستش به این آدم رسیده‏

‏و یک نفر آدم فاسد ‏‏[‏‏به جبران‏‏]‏‏ چند صد نفر، چندین هزار نفر اشخاص صحیح، کشته‏‎ ‎‏شده است، باز هم آنها البته باید اظهار تأسف کنند.‏

ملتها قربانیان قدرتها 

‏     آنهایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که اینها کشتند اصلاً به حساب نمی آورند! برای اینکه یک ملتی است،‏‎ ‎‏بگذار کشته بشود تا ما نفتش را ببریم! آنها کشتاری که اینها کردند به حساب نمی آورند.‏‎ ‎‏حساب نمی کنند که یک بشری کشته شده است؛ می گویند یک عده ای که مانع از‏‎ ‎‏استفاده های ماست بگذار کشته بشود. انسان را در مقابل منافع خودشان هیچ می دانند. در‏‎ ‎‏یک جایی که من بودم راجع به اوضاع ایران ‏‏[‏‏صحبت‏‏]‏‏ می شد که اوضاع ایران چطور‏‎ ‎‏است، و سفارتخانه ها ممکن است که آن وقت چه بشود یکی که صاحب یک‏‎ ‎‏سفارتخانه ای بود می گفت که ما به اینکه سفیر یا اشخاصی کشته بشود اهمیتی‏‎ ‎‏نمی گذاریم، ولی مبلهای ما خیلی اهمیت دارد! این مبلهایی که ما آنجا داریم آنها اهمیت‏‎ ‎‏دارد! یک نفر آدم رسمی، یک نفر آدم رسمی، این حرف را زد که ما اهمیت نمی دهیم؛‏‎ ‎‏مبلهایمان بیاید! وضعشان این است دیگر، آدم مادی جز به مادیگری فکر نمی تواند‏‎ ‎‏بکند، نمی تواند فکر بکند. اصلاً شرف را اینها نمی توانند بفهمند یعنی چه! همۀ شرف را‏‎ ‎‏به این می دانند که مبلشان خیلی خوب باشد! شرافت را، به این می دانند که چندین‏‎ ‎‏دستگاه مثلاً عمارت داشته باشند. عمارت چه جوری باشد. انسانیت اصلاً فکرش را‏‎ ‎‏نمی کنند؛ تو خط این نیستند. اگر اینها در خط این مسائل بودند، خوب، اینهمه آدم از‏‎ ‎‏ایران کشته شد، اینهمه متفکرین، روحانیین، اَبریا، مظلومها، زن و بچه، کوچک و بزرگ،‏‎ ‎‏توی این خیابانها خونشان ریخته شد، این اهمیتی نداشت! هیچ وقت تأسفی ‏‏[‏‏نبود‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏تأسف ندارد اینکه! خوب، یک دسته را کشتند ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ اینها مانع از استفاده های ما بودند. اما‏‎ ‎‏هویدا وقتی کشته می شود صدایشان درمی آید؛ تأسف می خورند!‏

ملت ایران ادب اسلامی دارد

‏     اینهایی که کشته شده اند، بیایند مطالعه کنند اینها چه کسانی هستند که کشته شده اند.‏

‏ببینند اینها چه کسانی هستند. اینها هر کدام چند نفر را کشته اند؛ هر کدام وادار کردند به‏‎ ‎‏قتل چند نفر آدم. چه بیچارگی برای این ملت درست کردند اینها. ملت ما نجیب است،‏‎ ‎‏ملت ما اسلامی است؛ والاّ همان روز اول همۀ اینها را با هر چه بود غارت کرده بودند و از‏‎ ‎‏بین برده بودند. ولی ملت ما ملتی است که ادب اسلامی دارد. آنهایی هم که همۀ خیانتها‏‎ ‎‏را کردند باز با آنها آن خشونتهایی که آنها با بشر می کنند اینها نکردند. وقتی آمدند‏‎ ‎‏حبسهای ایران را دیدند، رفتند گفتند حبسها خوب است؛ مطابق با تمدن است؛ مطابق با‏‎ ‎‏[‏‏جوامع‏‏]‏‏ دمکراتیک است. برای اینکه منطق، منطق انسانی است. یک منطق انسانی،‏‎ ‎‏یک منطق اسلامی، نمی تواند غیر از این باشد. اگر آنها غلبه کرده بودند بر ما، هیچ یک ما‏‎ ‎‏الآن نبودیم! اگر هویدا به ما غلبه کرده بود، دیگر ما اینجا ننشسته بودیم؛ شما هم نبودید.‏

بیخبری مادیگراها از معنویت و انسانیت

‏     اینها فکر نمی کنند که در دنیا یک معنویاتی هم موجود است. چیز دیگری هم ما‏‎ ‎‏داریم، غیر از عمارت و غیر از اتومبیل و غیر از این مسائل. غیر از این قدرت حیوانی یک‏‎ ‎‏چیزهای دیگری هم در عالم مطرح است. اصلاً فکر این مسئله در ذهن امثال کارتر‏‎ ‎‏نمی آید. فکر نمی تواند بکند. این سناتوری که اعتراض کرده است به این اعدامها اصلاً‏‎ ‎‏نمی تواند ادراک کند این معنا را که غیر از این حیوانیت یک چیز دیگری هم در عالم‏‎ ‎‏هست. اگر انسان فکر بکند که یک مسائل دیگری هم در دنیا مطرح است، اینهمه نظرش‏‎ ‎‏را به این نمی کند که حالا که این به ما نفت را به رایگان داده است، به ما خدمت کرده‏‎ ‎‏است و آدمکشی اش هم خدمت به ما بوده است، این مطلب همین است ما چون منفعت‏‎ ‎‏باید ببریم. اصلاً مطرح نیست ‏‏[‏‏چنین‏‏]‏‏ چیزی در اسلام. همچو مسائل اصلاً مطرح نیست.‏‎ ‎‏مسئلۀ مادیت به این معنایی که اینها می گویند مطرح نیست. اسلام مادیت را تبع معنویت‏‎ ‎‏می کند. می خواهد مادیت را مهار کند، صورت معنوی به آن بدهد. لشکر اسلام قبل از‏‎ ‎‏اینکه توجه به مادیات بکنند، به معنویات توجه می کردند؛ روی معنویات شمشیر‏‎ ‎‏می کشیدند؛ اشخاص فاسد را جلویش را می گرفتند. جنگهای اسلام را ببینید که با چه‏

‏اشخاصی، با چه قشرهایی بوده است. برای منفعت بوده؟ آن وقتی هم که در جنگ حنین‏‎ ‎‏بود، یا یکی دیگر از جنگها، وقتی هم که غلبه کردند، هر چه بود حضرت رسول دادند به‏‎ ‎‏خود همان مشرکین. این هم مال شما. اصلاً مادیت مطرح نیست در اسلام. خوب، زندگی‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام را، زندگی امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ را مطالعه کنند، ببینند اینها چه جور‏‎ ‎‏زندگی کردند. حکومت هم که کردند چه جور حکومت کردند؛ چه وضعی داشته‏‎ ‎‏حکومتشان. ‏‏[‏‏توجهی‏‏]‏‏ که اسلام به مادیت ‏‏[‏‏دارد‏‏]‏‏ توجه تبعی است. همۀ توجه، معنویات‏‎ ‎‏است. در روایت هست که ‏إنّ الله َ تَعَالَی مَانَظَرَ ... إلَی عَالَم الطبیعة ـ ‏یا: إلَی الجِسمِ‏ ـ مُنذُ خَلَقَهُ نَظَرَ لُطفٍ.‎ ‎‏معنویات را میزان گرفته اند.‏

محکوم بودن انسانیت در امریکا 

‏     البته آنهایی که نمی فهمند، فقط همان چشم حیوانی دارند، همۀ ادراک، ادراک‏‎ ‎‏حیوانی است، چشم، چشم حیوانی است، ادراک، ادراک حیوانی است، نمی تواند‏‎ ‎‏ادراک این مطلب را بکند که هویدا را کشتن تأسف ندارد. این، همه چیزش روی همین‏‎ ‎‏مسائل حیوانی چرخ می زند. طعمه است! این ممالک باید طعمۀ امریکا باشد! هر که بهتر‏‎ ‎‏این صید را می کند، در نظر سنای امریکا نشان می گیرد. هر که جلوگیری می کند از این‏‎ ‎‏طعمه، در سنای امریکا محکوم است. غیر از این نمی توانند ادراک بکنند. اینجوری از‏‎ ‎‏اول تربیت شده اند. آنها هم که حقوق بشر را طرح می کنند، آنها هم همین است. آنها هم‏‎ ‎‏غیر از همین طبیعت و غیر از همین مادیت ادراک ندارند. نمی توانند بفهمند. معنویات را‏‎ ‎‏اصلاً نمی توانند بفهمند. البته آنهایی که معنویات دارند در نظر آنها محکومند. آنهایی که‏‎ ‎‏دفاع از مملکتشان می کنند، آنهایی که جانیها را کشتند ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ آن هم هیچ زجر نبوده است؛‏‎ ‎‏فقط یک قصاص بوده است. این هویدا در آنجا که بود روزنامه هم می خواند! به من‏‎ ‎‏اطلاع می دادند که خیلی حالش خوب است. اگر یکی از ماها در حبس هویدا بودیم، آن‏‎ ‎‏عمل را می کردند که با همۀ حبسیها می کردند؛ آن زجرها را می دادند که به همۀ حبسیها‏‎ ‎‏زجر می دادند، لکن وقتی مسلمان همین آدم جانی را می گیرد و حبس می کند، به دستور‏

‏اسلام نباید زجرش بکند. محاکمه اش می کنند، جانی هست می کشندش. ما یک آدم‏‎ ‎‏بَری‏‎[7]‎‏ را، اسلام یک آدم بَری را نمی کشد. یک آن حبس قائل نیست اسلام برای کسی‏‎ ‎‏که گناه ندارد؛ یک ساعت حبس قائل نیست. آنها هم که گناهکارند، یک فحش نباید به‏‎ ‎‏آنها بدهند؛ یک سیلی نباید به آنها بزنند.‏

ایستادگی ملت ایران در برابر امریکا

‏     تبلیغات الآن زیاد است در خارج. در روزنامه هایشان، در مجله هایشان نوشته اند که‏‎ ‎‏خمینی همۀ زنها را گفته است سینه هایشان را ببرند! این فقط سه مورد اتفاق افتاد، بعد‏‎ ‎‏مردم مخالفت کردند! این تبلیغات. البته آنکه خمینی را مخالف با منافع خودش می داند‏‎ ‎‏باید او را خردش کند در خارج. این حرفها را می زنند. حالا فرض کنید من هم خرد‏‎ ‎‏بشوم، دیگران هستند. همچو نیست که ملت ایران حالا احتیاج به خمینی داشته باشد.‏‎ ‎‏احتیاج به هیچ کس ندارد. خودش است. خودش الآن ایستادۀ قائم است خودش، بیخود‏‎ ‎‏آنها خیال می کنند که اگر ما هم از بین برویم، بکشند یا منحط کنند، مسئله خوابیده است و‏‎ ‎‏دوباره آنها برمی گردند و نفت ما را می برند و همۀ خزائن ما را غارت می کنند. نخیر،‏‎ ‎‏دیگر گذشته است این مطلب. نمی توانند این کار را بکنند. هر جا هر ‏‏[‏‏صنف‏‏]‏‏ هم که در‏‎ ‎‏این ایران هستش، الآن ایستاده مقابل اینها. دانشگاهی ایستاده؛ روحانی ایستاده، بازاری‏‎ ‎‏ایستاده؛ کاسب ایستاده ـ عرض می کنم که ـ دهقان ایستاده؛ کارگر هم ایستاده. اگر حال‏‎ ‎‏یک اختلافی هم بین اینها پیدا بشود، همین از شیطنت این قشری است که منفعتش از‏‎ ‎‏دست رفته است.‏

بانگ بیدارباش

‏     و من حالا به شما آقایان عرض می کنم که الآن تکلیف برای ما زیادتر است تا تکلیف‏‎ ‎‏سابق، سابق تکلیف این بود که همه بزنیم این سد را بشکنیم. تکلیف حالا این است که‏‎ ‎‏این قشرهایی که با شیطنت ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ حالا یکوقت با سر نیزه آمده بودند، سرنیزه را مردم‏

‏جلویش را گرفتند. اینها الآن با شیطنت پیش آمده اند. می خواهند با شیطنت قشرها را از‏‎ ‎‏هم جدا کنند. این متفقها را، اینهایی که با هم اتفاق کردند و اینها را شکستند و از بین‏‎ ‎‏بردند، اینها را از هم جدا کنند. ما مکلفیم الآن به اینکه قشرها را با هم جوش بدهیم.‏‎ ‎‏دانشگاهی و روحانی با هم باشند. بازاری و دهقان و کارگر همه با هم باشند. اگر این‏‎ ‎‏وحدت کلمه از بین برود و این توجه به خدای تبارک و تعالی از بین برود، خدای‏‎ ‎‏نخواسته شکست است. و شکست آن شکستی است که دیگر برگشت ندارد. همۀ ما‏‎ ‎‏مکلفیم. منِ طلبه که اینجا نشسته ام، آقا که آقا هستند اینجا، آقا که آقا هستند، شما آقایان‏‎ ‎‏که آقا هستید، آن آقایان عشایر، آن آقایان ترک، عرب، فارس ـ هر که در ایران نفس‏‎ ‎‏می کشد الآن مسئول است. پیش خدا مسئول است. هیچ کس نباید بگوید من نمی توانم. به‏‎ ‎‏اندازۀ خودت می توانی. هر کسی به اندازۀ خودش. یکی بخواهد از زیر بار شانه اش را‏‎ ‎‏خالی کند و بگوید که از من کاری نمی آید، این خلاف مسئولیت کرده است. مسئول‏‎ ‎‏است. از همۀ آنها کار می آید. عشایر همه باید با هم مجتمع بشوند بایستند در مقابل اینها.‏‎ ‎‏اینها اگر سلطه پیدا کنند، همان طوری که سابق نقطه نظر به عشایر بود و به روحانیت. اگر‏‎ ‎‏اینها ثانیاً باز ‏‏[‏‏قدرت پیدا‏‎ ‎‏]‏‏بکنند، همان مطلب است که نقطۀ اصلی عشایر است، که‏‎ ‎‏خزائن این مملکت است، و قشر روحانی و قشر دانشگاهی. اینها باید چشمهایشان را باز‏‎ ‎‏کنند؛ و همه با هم برادروار، بدون اختلاف کلمه، همه با هم به پیش بروند، و این نهضت‏‎ ‎‏را به آخر برسانند. وقتی که به آخر برسانند و حکومت عدل اسلامی پیدا شد، آن وقت‏‎ ‎‏مشغول بشوند به ساختن یک ایرانی با آزادی، استقلال؛ خودشان مشغول بشوند به‏‎ ‎‏ساختن ایران. خداوند ان شاءالله همۀ عشایر را حفظ کند؛ همۀ اهل خرم آباد ـ که آقا و‏‎ ‎‏آقایان هم از آنجا هستند و آقا ـ همه، همه شان را حفظ کند. موفق باشند. ما خدمتگزار‏‎ ‎‏همۀ آقایان هستیم. خداوند به همه شان سلامتی عنایت کند.‏

‎ ‎

  • ـ در صحیفۀ نور، تاریخ سخنرانی 2 / 2 / 58 درج شده است.
  • ـ در یک نقطه اسکان دادند و از کوچ سنتی آنان جلوگیری کردند.
  • ـ آقای محمد صدوقی نمایندۀ امام در یزد وی به دست منافقین به شهادت رسید.
  • ـ فراموش شده، به نسیان سپرده شده.
  • ـ اصل: شد.
  • ـ یاکوب جاویتس (سناتور صهیونیست امریکایی)، وی طرح محکومیت ایران را به سنای امریکا تسلیم کرد و برای تصویب آن تلاش گسترده ای به عمل آورد.
  • ـ بیگناه.