سخنرانی
نقش دودمان پهلوی در انحطاط فکری و اخلاقی ایران ـ رسالت مقدس مادری
سخنرانی در جمع پرسنل مخابرات (نقش پهلوی در انحطاط فکری ـ رسالت مادری)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 2 خ‍رداد ‭1358

زمان (قمری) : 26 جمادی الثانی ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 441

موضوع : نقش دودمان پهلوی در انحطاط فکری و اخلاقی ایران ـ رسالت مقدس مادری

زبان اثر : فارسی

حضار : کارمندان قسمت بی‌سیم مخابرات

سخنرانی در جمع پرسنل مخابرات (نقش پهلوی در انحطاط فکری ـ رسالت مادری)

سخنرانی

‏زمان: 2 خرداد 1358 / 26 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: نقش دودمان پهلوی در انحطاط فکری و اخلاقی ایران ـ رسالت مقدس مادری‏

‏حضار: کارمندان قسمت بی سیم مخابرات ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

کارمندان مخابرات در خدمت انقلاب

‏     من قبلاً باید از شما خانمها، خواهرها و آقایان، برادرها، که در شرکت مخابرات‏‎ ‎‏بودید و هستید تشکر کنم. ما در پاریس که بودیم تنها کسانی که مستقیماً به ما کمک‏‎ ‎‏می کردند ـ و کمک مؤثر ـ شماها بودید که صدای ما را به ایران و سایر جاها، تا آنجایی که‏‎ ‎‏می توانستید، می رساندید. و این موجب این شد که مسائلی که ما طرح می کردیم یا‏‎ ‎‏می نوشتیم فوراً در ایران منتشر می شد. و این در همان حال بود که اعتصاب بود، لکن شما‏‎ ‎‏به نفع نهضت عمل می کردید و این موجب تشکر من است. و من امیدوار هستم که‏‎ ‎‏خداوند به شماها توفیق و سلامت عنایت کند. و از این به بعد هم به کارهای مفید‏‎ ‎‏ان شاءالله کارهایی که برای مملکت و برای اسلام مفید است، شما اشتغال داشته باشید.‏

‏     آن نکته ای که لازم است من تذکر دهم این است که یکی از بزرگترین جنایاتی که‏‎ ‎‏رژیم سابق به کشور ما کرد ـ و این روی دستوری بود که از طرف بزرگترها و از طرف‏‎ ‎‏اجانب می رسید ـ این بود که با اسم فریبنده، خواهرهای ما را طوری کردند که از آن‏‎ ‎‏معنایی که باید در آنها باشد، از آن شرافتی که طبقۀ نسوان دارند، از آن فضیلتی که در این‏‎ ‎‏قشر از امت هست، اینها را از آن فضیلت منحط کردند. نه خانمها را، برادرها هم همین‏‎ ‎‏طور.‏

مراکز فساد بیش از مراکز تعلیم و تعلم

‏     اینها با اسمهای فریبنده ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏، از زمان رضا شاه، از همان اوایل، یعنی بعد از اینکه‏

‏مستقر شد دیگر حکومت و سلطه پیدا کرد، به واسطۀ دستوراتی که کارشناسها، می دادند‏‎ ‎‏به او، آنها کارهایی در ایران انجام دادند به صورت ‏‏[‏‏مترقی‏‏]‏‏. تبلیغات می کردند؛ و خیلی‏‎ ‎‏به نظر مردم می آورند که خدمتی دارند به جامعه می کنند، و در واقع می خواستند که این‏‎ ‎‏جامعه را نگذارند فضایل انسانی پیدا کنند. جوانهای ما را با اسمهای مختلف از یک‏‎ ‎‏طرف نمی گذاشتند که تحصیلاتشان یک تحصیلات مفیدی برای جامعه باشد. و از یک‏‎ ‎‏طرف، مراکز فحشا اینقدر درست می کردند و تشویق می کردند که جوانهای ما را به آن‏‎ ‎‏مراکز می کشاندند، و نیروی جوانی آنها را به باد می دادند. نیرویی که باید صرف بشود‏‎ ‎‏برای پیشرفت کشور، این نیرو را مهمل می کردند؛ فاسد می کردند. به طوری که در تهران‏‎ ‎‏مراکز فحشا خیلی بیشتر از مراکز تعلیم و تعلم بود. مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی‏‎ ‎‏می گفتند بود! مراکزی که به ما گفتند، و شاید شماها بهتر اطلاع داشته باشید، در جامعه‏‎ ‎‏هستید، مراکزی که در خصوص تهران، که باید مرکز فضیلت باشد، باید مرکز آدم سازی‏‎ ‎‏باشد، بیشتر عنایت این بود که در تهران این مراکز زیاد باشد. اطراف تهران، بین تهران و‏‎ ‎‏کرج، بین تهران و شمیران، در اطراف شمیران، مراکز زیاد ـ به طوری که گفته شده است ـ‏‎ ‎‏مراکز فاسد کننده ‏‏[‏‏وجود داشت‏‏]‏‏. مراکزی که هرکس وارد می شد در آنجا، چه زن و چه‏‎ ‎‏مرد، بعد از چند وقت دیگر یک انسان نبود؛ یک فاسد بود.‏

ترس استعمار از زنان و مردان با فضلیت

‏     اینها برنامه بود که اینطور عمل بشود. چرا؟ برای اینکه خارجیها از مردان و زنان‏‎ ‎‏بافضیلت می ترسند. آنکه خدمتی می کند به آنها شخصی است که فضیلت انسانی‏‎ ‎‏خودشان را از دست داده است. آدمی که به دین خودش، به کشور خودش، به ملت‏‎ ‎‏خودش، خیانت می کند، این دیگر فضیلت انسان به هیچ وجه ندارد. آنها یک همچو‏‎ ‎‏اشخاصی می خواستند. یک اشخاصی می خواستند که از فضایل انسانی منحط باشند تا به‏‎ ‎‏درد آنها بخورند و برای آنها خدمت بکنند. یک انسان فضیلت دار، یک انسان متعهد،‏‎ ‎‏یک انسانی که به خودش احترام قائل است، به مذهب خودش احترام قائل است، به درد‏

‏آنها نمی خورد؛ مخالف با مسیر آنهاست. اینها می خواهند انسان در این شرق نباشد. اینها‏‎ ‎‏می خواهند که زنهای بافضیلت در شرق نباشد. یک دسته زنهایی باشند مطابق میل آنها‏‎ ‎‏عمل بکنند. و اینها نمی توانند با فضیلت باشند. اینها می خواهند مرد بافضیلت در ایران‏‎ ‎‏نباشد. می دانند که اگر چنانچه فضیلت در یک ملتی بود، یک قومی فضیلت داشتند، یک‏‎ ‎‏قومی به دیانت و کشور و ملت احترام قائل شد، اینها خیانت نمی کنند. آنها خائن‏‎ ‎‏می خواستند.‏

محو فضائل انسانی، هدف رژیم طاغوت 

‏     در این پنجاه و چند سال اینها کوشش کردند که خائن درست کنند. و زیاد درست‏‎ ‎‏کردند همینهایی که همراه خود او فرار کردند؛ و در رأسش خود رضاخان و‏‎ ‎‏محمدرضاخان بود. رضاخان یکجور خیانت کرد؛ محمدرضاخان بدتر از او. اینها از آدم‏‎ ‎‏می ترسند. یک آدم ممکن است که مسیر اینها را تغییر بدهد. از این جهت می خواهند که‏‎ ‎‏آدم پیدا نشود. در مقابل اینها، انبیا آمدند آدم درست کنند. اصل شغل انبیا غیر از این‏‎ ‎‏نیست که آدم سازی است. تمام نبوتها، تمام کتابهای آسمانی، برای این آمده است که‏‎ ‎‏آدم درست کند؛ انسان درست کند؛ انسان با فضیلت. در مقابل انبیا، این دستگاههای‏‎ ‎‏مادیگری است که می خواهند که انسان را نگذارند انسان بشود؛ نگذارند بافضیلت بشود.‏‎ ‎‏به همان حد حیوانی، که سایر حیوانات هم با او مشترکند، به همان حد باشد. ولو خیلی‏‎ ‎‏صنعتگر باشد، ولو خیلی متخصص باشد، لکن فضایل نداشته باشد. ممکن است که یک‏‎ ‎‏کسی فانتوم درست کند، لکن فضیلت انسانی نداشته باشد؛ خائن باشد. ممکن است که‏‎ ‎‏یک کسی طبیب بسیار خوبی باشد که خیلی هم مبرز، لکن فضیلت انسانی نداشته باشد،‏‎ ‎‏آنها از طبیب نمی ترسند؛ از صنعتگر نمی ترسند؛ آنها از آدم می ترسند. اگر آدم در یک‏‎ ‎‏کشوری پیدا بشود، دست آنها را کوتاه می کند. اگر یک دانشگاه فضیلت ایجاد کند در‏‎ ‎‏جوانها، اگر یک مدرسه جوانها را متعهد بار بیاورد، متدین بار بیاورد، این با آن چیزی که‏‎ ‎‏آنها می خواهند مخالف است. و لهذا کوشش کردند به اینکه اسلام را در نظر جامعۀ ما‏

‏منحط کنند. کوشش کردند که روحانیت را ساقط کنند. کوشش کردند که جدا کنند بین‏‎ ‎‏روحانیت و دانشگاهها. کوشش کردند که در دانشگاهها درس فضیلت نباشد. همه اش‏‎ ‎‏راجع به مادیات باشد. اگر در کنار این تحصیل در باب امور مادی و طبیعی معنویات بود،‏‎ ‎‏دانشگاههای ما غیر از حالا بود. انسانهایی که از دانشگاه بیرون می آمد غیر از حالا بود.‏‎ ‎‏این از خیانتهایی بود که با اسم اینکه ما می خواهیم زنها را «آزاد» کنیم، نیمی از این ملت‏‎ ‎‏را از «قید اسارت» بیرون بیاوریم، با این حرفی که به ظاهر خیلی فریبنده است، قشر بانوان‏‎ ‎‏را، آنچه آنها به نظرشان بود که به دردشان می خورد، اینها را از فضایل منحط کردند.‏‎ ‎‏همین مادیت به چیز دیگری اینهایی که آنها تربیت کردند فکر نمی کنند. آنی که آنها‏‎ ‎‏می خواستند، انسان مادی، اینطور است که دلش می خواهد اتومبیل داشته باشد! حالا این‏‎ ‎‏اتومبیل از دزدی پیدا بشود برای او فرقی نمی کند، یک کسی به او بدهد، فرق نمی کند، از‏‎ ‎‏هر راهی باشد، آن اتومبیل می خواهد، چه کار دارد که این اتومبیل از کجا پیدا شده. انسان‏‎ ‎‏بافضیلت نگاه می کند که این از کجا آمد. اتومبیل دزدی را انسان بافضیلت قبول نمی کند.‏‎ ‎‏آنها دزد می خواهند. آنها خائن می خواهند. دستگاهها کوشش کردند که خائن درست‏‎ ‎‏کنند. دستگاهها کوشش کردند که بانوان ما را نگذارند فضیلت پیدا بکنند.‏

رسالت مقدس مادری

‏     فضیلت بانوان در درجۀ اول از اهمیت است؛ برای اینکه فضیلت بانوان به این‏‎ ‎‏بچه هایی که در دامن نشانده اند سرایت می کند. آن مقداری که فضیلت از بانوان سرایت‏‎ ‎‏به اطفال و بچه ها می کند، آن مقدار در مدارس حاصل نمی شود. بچه ها آن علاقه ای که‏‎ ‎‏به مادر دارند به هیچ کس ندارند. آن چیزی که از دهان مادر و از زبان مادر می شنوند در‏‎ ‎‏قلبشان ثابت می ماند. در جاهای دیگر به اینطور ثبوت ندارد؛ نقش نمی بندد. اگر مادرها‏‎ ‎‏مادرهای بافضیلت باشند، اولادهای بافضیلت تحویل می دهند. اولاد بافضیلت کشور را‏‎ ‎‏درست می کند. درست شدن کشورها مرهون شماهاست. مرهون شما مادرهاست.‏‎ ‎‏خرابی و آبادی کشورها تابع شماهاست. اگر شما به ملت تحویل دادید، بچه های‏

‏بافضیلت بچه هایی که از اول در دامن شما خوب بار آمده اند، کشور شما آباد می شود؛ از‏‎ ‎‏دست اجانب نجات خواهد پیدا کرد.‏

‏     و اگر در دامن شما نگذاشتند بچه هایتان بمانند؛ شما را کشاندند به ادارات؛ بچه هایتان‏‎ ‎‏را به جاهایی که بچه نگهداری می کنند، بچه ها را از خود که جدا کردید، این عقده در او‏‎ ‎‏پیدا خواهد شد. بچه ای که تحت تربیت مادر نباشد، محبت مادر را نچشد، عقده پیدا‏‎ ‎‏خواهد کرد. این عقده ها منشأ همۀ مفاسد است. دزدیها از این عقده ها پیدا می شود؛‏‎ ‎‏آدمکشیها از این عقده ها پیدا می شود؛ خیانتها از این عقده ها پیدا می شود. این عقده ها از‏‎ ‎‏این پیدا می شود که این بچۀ لطیف ظریفِ زود متأثرِ محتاج به محبت مادر از مادر گرفته‏‎ ‎‏بشود، در یک جایی دیگر، پیش یک اشخاصی که اجنبی هستند از این بچه، و معقول‏‎ ‎‏نیست که یک نفر اجنبی با این بچه محبتش مثل محبت مادر باشد، آنجا تربیت بشود.‏‎ ‎‏اینها عقده پیدا می کنند. تمام مفاسدی که برای یک مملکت پیدا می شود، یا اکثر مفاسد،‏‎ ‎‏از این عقده ها پیدا می شود. کوشش کردند به اینکه این مسئله را ... عملی اش کنند.‏‎ ‎‏بچه های لطیف و ظریف را از دامن محبت مادر جدا کنند و در یک جایی تربیت کنند.‏‎ ‎‏تربیتهایی که خودشان می خواهند. اینکه خانمها را بازی می دهند می گویند که خیر، چرا‏‎ ‎‏ما بنشینیم تو خانه تربیت بچه بکنیم، ما هم باید برویم در جامعه وارد بشویم، ما هم برویم‏‎ ‎‏در چه بشویم، این اگر نظر صحیح داشتند، خیلی اشکال نداشت؛ لکن نظر اینها نظر فاسد‏‎ ‎‏بود.‏

«اصلاحات ارضی» و فرایند آن

‏     اینها نمی خواستند که یک نصف جامعه را وارد کنند در فعالیت. اینها آن نصف فعال‏‎ ‎‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم فلج کردند! چطور فلج کردند؟ «اصلاحات ارضی» کردند با بوق و سرنا!‏‎ ‎‏اصلاحات ارضی برای ما چه کرد؟ برای ما این زاغه های اطراف تهران و این‏‎ ‎‏چپرنشینهای اطراف تهران و این حصیرنشینهای اطراف تهران را درست کرد. برای ما این‏‎ ‎‏را درست کرد که دستمان را دراز کردیم پیش ممالک دیگر. هر چیزی خوراکی از ‏

‏آنها می خواهیم؛ پوشیدنی از آنها می خواهیم. همه چیز را از آنها می خواهیم کشاورزی‏‎ ‎‏ما را بکلی فاسد کردند، به اسم اینکه می خواهیم از حالا به بعد دیگر رعیت و اربابی‏‎ ‎‏نباشد! دهقانند اینها! این حرفهایی بود که برای فریب می گفتند. دیگر دهقانان هستند‏‎ ‎‏اینها! در صورتی که بعد از عمل ما دیدیم که فوج فوج مردم از آنجا به واسطۀ فقر و‏‎ ‎‏فلاکت حرکت کردند به اطراف شهرستانها. هم فساد ایجاد شد؛ هم بیچارگی و فقر ایجاد‏‎ ‎‏شد؛ و هم زراعت از بین رفت؛ و هم بازار برای امریکا درست شد. اینها مأمورند که برای‏‎ ‎‏امریکا کار بکنند، یا برای سایر ممالک.‏

مسئولیت مادری شریفترین مسئولیتها

‏     از اول بنابراین بود که نگذارند انسان درست بشود، که نبادا اینها منافعشان از دستشان‏‎ ‎‏برود. آنکه می تواند منافع را از دست اینها ببرد انسان است. انسانی که می تواند منافع اینها‏‎ ‎‏را به باد فنا بدهد آن در دامن فضیلت مادرها تربیت می شود. از اینجا شروع می شود. مادر‏‎ ‎‏و مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگترین خدمتی است که انسان به انسان می کند. این را‏‎ ‎‏کوچکش کردند. این را منحطش کردند. این خیانت را به جامعۀ ما کردند. مادر بودن را‏‎ ‎‏در نظر مادرها منحط کردند. در صورتی که اشرف کارها در عالم مادربودن است و‏‎ ‎‏تربیت اولاد. همۀ منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین می شود. و اینها نمی خواستند‏‎ ‎‏بشود. بعد هم که بچه ها را از دامن شما بردند، که نمی خواستند باشد در دامن شما، ‏‏[‏‏بردند‏‎ ‎‏به‏‏]‏‏ آنجایی که بچه ها را تربیت می کنند. از آنجا به مدرسه ها بردند. مدرسه ها را هم‏‎ ‎‏طوری کردند که اینها را در آنجا هم فاسد کنند. بالاتر هم که بردند بالاتر هم وضع را‏‎ ‎‏جوری کردند که فضایل انسانی در آن نباشد، اصلش انسان فاضل تربیت نشود در‏‎ ‎‏مملکت.‏

‏     الآن شما باید توجه داشته باشید که دست آنها بحمدالله کوتاه شده. و امیدوارم که‏‎ ‎‏دیگر دست آنها باز نشود با همت شماها. با همت شما زنانی که نهضت را پیش بردید.‏‎ ‎‏آنهایی که آنها تربیت کردند کار به این مسائل نداشتند. اگر کارشکنی نمی کردند، کار هم‏

‏نداشتند. آنکه آن نهضت را پیش برد شما بودید که ... خدمت کردید، در هر وقتی به‏‎ ‎‏نهضت خدمت کردید. این تظاهراتی که در ایران پیدا شد از شما جمعیت بود، نه از آن‏‎ ‎‏بالاییها که فقط برای اینکه شغلی داشته باشند و اداره ای را اداره بکنند کار می کنند.‏‎ ‎‏شمایی که دلتان برای کشور سوخته، دلتان برای ملت سوخته، شمایی که تابع اسلام‏‎ ‎‏هستید، شماها پیش بردید این نهضت را. شماها هستید که می توانید مملکت را نجات‏‎ ‎‏بدهید با تربیت اولاد. تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین‏‎ ‎‏چیزی است که در همۀ جوامع از همۀ شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری‏‎ ‎‏نیست. و اینها منحط کردند این را. این خیانت بزرگی است که به ما کردند، و به ملت ما‏‎ ‎‏کردند. مادرها را منصرف کردند از بچه داری .... بچه داری را یک چیز منحطی حساب‏‎ ‎‏کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا می شود. از دامن همین‏‎ ‎‏مادرها حسین بن علی پیدا می شود. از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می شوند‏‎ ‎‏که یک ملت را نجات می دهند. اینها این را منحطش کردند. شما را به یک صورتی‏‎ ‎‏می خواهند حفظ کنند. مادرها را ‏‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ بتوانند به صورت عروسک در آورند. عروسک!‏‎ ‎‏که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش. هیچ کاری به این نداشته باشد که‏‎ ‎‏سرنوشت این ملت باید چه بشود، و من چه نقشی دارم در سرنوشت این ملت.‏

تلاش برای قطع ریشۀ فساد

‏     جوانهای ما را هم می خواهند یک دسته شارب الخمر قمارباز، هروئینی! تربیت‏‎ ‎‏بکنند: اینطور می خواستند تربیت بکنند! مُهملشان کنند. اصلاً تهی کنند؛ محتوا را بگیرند‏‎ ‎‏از آنها. حالا ما باید بیدار بشویم. باید توجه کنیم که تا حالا شد آنچه که شد؛ خیانت شد‏‎ ‎‏آنقدر که شد؛ و الحمدلله دست خائنها تا آن اندازه ای که باید کوتاه بشود شد، و‏‎ ‎‏مابقی شان هم می شود ان شاءالله ؛ اما ما باید حالا بیدار بشویم، گول نخوریم. دوباره گول‏‎ ‎‏این تبلیغات را نخوریم که می خواهند ما را دوباره به عقب برگردانند. الآن ریشه های اینها‏‎ ‎‏در ایران هست. این ریشه های فاسد را اگر ما جلویش را نگیریم، همه مان با هم، همه با‏

‏هم. اگر جلو این را نگیریم، این ریشه های فاسد کم کم رشد می کنند. افراد هم را پیدا‏‎ ‎‏می کنند، باهم مجتمع می شوند. اگر ما جلو اینها را نگیریم، شما مادرها جلو نگیرید، شما‏‎ ‎‏خواهرها جلو نگیرید، شما برادرها جلو نگیرید، رشد می کنند آنها. و رشد کردن آنها‏‎ ‎‏موجب این می شود که باز زندگی ما تباه بشود؛ باز مملکت ما به تباهی کشیده بشود. الآن‏‎ ‎‏ما همه موظفیم، شما موظفید؛ من موظفم. من یک طلبۀ موظف و دعاگو به شما؛ شما یک‏‎ ‎‏بانوی محترمۀ موظف؛ آقا یک آقای محترم موظف؛ همه موظفیم که توجه داشته باشیم‏‎ ‎‏که این نهضت را همان طور که تا حالا آوردیم حفظ کنیم و نگذاریم که اخلال در آن‏‎ ‎‏بشود.‏

‏     از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همۀ شما را می خواهم. خداوند همه تان را‏‎ ‎‏تأیید کند. باز تکرار می کنم این را که من تشکر می کنم از شما که در موقعی که ما گرفتار‏‎ ‎‏بودیم شما خدمت کردید.‏

‎ ‎