مجله کودک 30 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 30 صفحه 30

زندگی امام همسایه ها اولین روزهایی که امام خمینی در نوفل لوشاتو ساکن شدند، بسیاری از همسایه­های فرانسوی ایشان، نگران و ناراحت بودند؛ اما رفتار امام و همراهان ایشان، همه چیز را تغییر داد. همزمان با شب تولد حضرت عیسی مسیح(ع) امام خمینی، پیام تبریکی به همۀ مسیحیان جهان دادند که این پیام از طریق خبرگزاری­ها انتشار یافت. سپس ایشان دستور دادند مقدار زیادی گز و آجیل و شیرینی ایرانی به عنوان هدیه بین همسایه­ها تقسیم شود. در کنار هر بستۀ هدیه، یک شاخه گل هم گذاشته شده بود. یکی از همراهان امام که مسوول تقسیم هدایا بود، تعریف می­کند که: «وقتی زنگ در یکی از خانه­هایی را که برای دادن هدیه به آنجا رفته بودم زدم، خانمی در را باز کرد و پس از آن که من هدیۀ امام را به او دادم، چنان هیجان­زده شد که بی­اختیار اشک ریخت.» برخوردها و رفتار امام در همسایه­ها چنان تاثیر گذاشت که روزی، تعدادی از اهالی محل، با شاخه­های گل به دیدار امام آمدند و با استقبال گرم و چهرۀ مهربان ایشان رو به رو شدند. خبر محبوبیت امام در میان فرانسوی­ها برای شاه و عوامل او خبر خوشی نبود؛ به همین دلیل هم از همان روزهای اول، عده­ای از طرف سفارت ایران مامور شدند تا در محل زندگی امام شلوغ کنند و نظم و امنیت را برهم بزنند. هدف آنها این بود که با آزار و اذیت مردم، باعث شوند آنان از حضور امام خمینی در همسایگی خود ابراز نارضایتی و شکایت کنند. چندین روز پی در پی به این شکل گذشت و مردم با صبر و شکیبایی همه چیز را تحمل کردند تا این که یک شب اتفاق پیش بینی نشده­ای افتاد. یکی از ماموران سفارت پس از درگیر شدن با همسایۀ فرانسوی امام سیلی محکمی به گوش او زد و در حالی که با چهره­ای خشمگین دیوانه­وار فریاد می­زد، سکوت و آرامش شب را بر هم زد و همه را دور خود جمع کرد. اتفاقاً پلیس هم از راه رسید. همراهان امام از پلیس خواستند تا مرد را دستگیر کنند، اما پلیس فرانسه اظهار داشت که وقتی کسی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 30صفحه 30