مجله نوجوان 62 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 62 صفحه 10

طنز از مزایای سفر های نوروزی البته با خانواده مریم شکرانی مهمترین نشانۀ نگون بختی و فلک زدگی در طول عید زیبای نوروز آن است که پدر جان های ما شب بخوابند و صبح ما را بردارند ببرند مسافرت نوروزی آن هم کجا ، یک جای بی در و پیکر و غریب و بی فک و فامیل و دوست و آشنا . . . نوجوان های بدبخت تر را معمولاً یک مادربزرگ غرغرو و عزیزدردانه همراهی می کنند . مادربزرگی که اگر آدم جهنم هم بخواهد برود آن قدر نق می زند و اولاد و اولادزاده را به فحش و بدوبیراه می گیرد و از بی وفایی دهر و دنیای پر خدعه و نیرنگ و دستی که باید قلم بشود چون یک مولکول کلرید سدیم ندارد و از شیری که همیشه سر حلال و حرام کردنش مامان ها با آدم بحث می کنند و از غیره و ذالک می گوید و می گوید که مجبور می شوی چهار روز زودتر از حرکت دو دستی بغلشان کنی و ببری بگذاری شان توی ماشین تا خیال خودش و همه راحت بشود . علاوه بر مادر بزرگ جان ، دور از جان و بلانسبت ایشان زنگولۀ پای تابوت ، یک الف خواهر فسقلی نیز برای همسفری با نوجوان های ته بدبختی وجود دارد . از بارزترین ویژگی های این موجودات کوچک امّا خارق العاده خاصیّت دق مرگ کنندگی شان است . اکنون تصور کنید بخواهید چندین و چند ساعت اندر جادّ های بی آب و علف ( که آدمیزاد در آن پر نمی زند ) این دو عزیز دل خانواده را تحمل کنید . اینجاست که اگر حقیقتاً خداوند به انسان سعۀ صدر و صبری گرانبار عنایت نفرماید بی بروبرگرد باید فاتحه خودتان را بخوانید . چی خیال کردید ؟ ! . . . فکر کردید 8-7 ساعت سیخ و صاف نشستن کنار این مادربزرگ معرکه آسان است ؟ ! مادربزرگی که سعی عجیبی دارد تا خودش را قراضه ترین آدم کرۀ زمین نشان بدهد ؟ ! کافی است یک کش و قوس نیم درجه به ستون فقراتتان بدهید تا ببینید چه جور هوار این مادربزرگ توی کوه و در و دشت طنین می اندازد که قلب و بدن و ریه و کلیه اش له شد ! تازه اگر موفق شدید تا آخر راه همان یک سانتی متر مکعب حجم اختصاصی تان را بی کم و کاست حفظ کنید ، بروید یکی از کلیه هایتان را نذر خیریه کنید . مادربزرگ من که محال است توی ماشین بنشیند و روش کاملاً بی آزارش را برای جلوگیری از قفل کردن زانوهایش اجرا نفرماید . با اجازه دوستان تا خود مقصد یک جفت کف پای مادربزرگ می چسبد به بنا گوشتان . جرأت هم داری دندان از روی جگرت بردار و نطقی مختصر ایراد بکن- خدا روز بد ندهد- آن چنان الم شنگه ای راه می افتد و فشار خون مادربزرگ بالا می زند که فقط باید خودت را بکشی تا آرامش مجدد را لمس کنی همین ! خلاصه می گفتم طی این سفر آهنگ و موسیقی بی آهنگ و موسیقی . بزرگترین دلیلش هم باز همان مادربزرگ مهربان با اخلاق فوق العادع حسنه است . چرا امکان دارم یک دریم دارامی این 8-7 ساعت شکنجه را قابل تحمل تر کند امّا این دریم و دارام باید کاملاً خاطره ساز باشد البته نه برای ما ، ما کجا از صد سال پیش خاطره داریم ؟ ! اگر دوست دارید می توانید سی دی پلیری ، واکمنی ، ای پی تری پلیری چیزی با خودتان بیاورید و هدفونش را بچپانید توی گوشتان و بی خیال . ولی اگر عصای همین مادربزرگ جان محکم خورد توی گردنتان چون حواستان به تعاریف ایام جوانی اش نبوده یا اینکه چشمتان چسبیده به شیشۀ ماشین و کنترل خوراکی های خوشمزه بین راهی را از دست دادید ( یکی از شاخه های مهم علوم اجتماعی که در هیچ کتابی آورده نشده است این است که هیچ بنی بشری برای اهدای چیز های خوشمزه و خوب منّت کسی را نمی کشد ! ) بدانید قضیه از کجا آب می خورد . به فکر اینکه توی راه گُرگُر استعداد طنز هدر بدهید نباشید چون این مادربزرگ از بچه های وراج و جوانک های غیرمتین و جلف ( متضاد سنگین ) به هیچ وجه خوشش نمی آید . القصّه خودتان باید بهتر ابعاد فاجعه را درک کنید و بفهمید که در مسافتی دراز و چندین و چند ساعته چه به روزگارتان می آید . این نکته را هم به تصورات قبل از سفرتان اضافه کنید که در طول راه امکان 99 درصد وجود دارد که چندین و چند بار وسط بیابان از ماشین پیاده تان کنند تا کلیه خرت و پرت های درون صندوق عقب را یک دور روی زمین بچینید و جمع کنید . چرا ؟ ! چون خواهر نازنیتان هوس می کند با وسایلی نظیر گل سر و دمپایی بنفش و هاله و ژاله اش ( این ها هم اسم عروسک های در به در شده و سر به نیست شده اش است . ) ارتباط لمسی برقرار کند . آهان یک چیز دیگر یادم آمد ! توقع و انتظارات بزرگترها بچسب ! هیچکس فکر نمی کند که شما نه رکورد دار گینس هستید و نه انیشتن و نه هیچ سوپرمن دیگری . چرا که در طول این سفر مدام از شما تقاضا می شود 8-7 ساعت پشت سر هم خلاقیت تولید کنی مبادا این فسقلی خسته بشود و بهانه بگیرد . تفاوت مهم این سفر با اردو های مدرسه ای این است که علی رغم همراهی مسئولان شبه مادربزرگ در طول راه یک عالمه متحد هم سن و سال دارید که دقیقاً شمای یک نخ چوب کبریت را به یک دسته چوب غیرقابل شکستن تبدیل می کند ( قصّه اتحاد را که از کتاب های مدرسه

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 62صفحه 10