مجله نوجوان 62 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 62 صفحه 19

خبر ! خبر ! ترکیدگی بی موقع محمد تورنگ ، رئیس مرکز اطلاع رسانی نیروی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد که یک آقایی به اسم منصور امینی که 15 کیلو اکلیل سرنج حمل می کرده به علّت کمی بدشانسی و زمین خوردن بی موقع دچار ترکیدگی مفرط شده و یک پای خود را در جا از دست داده است . ضمن عرض تسلیت به مناسبت این ترکیدگی بی موقع از کسانی که اکلیل سرنج حمل می کنند عاجزانه تقاضامندیم در صورت امکان بروند کمی آن طرف تر بترکند . پای صحبت سردار طلایی بچه ها ! سردار طلایی را که حتماً می شناسید . ایشان فرماندۀ نیروی انتظامی تهران بزرگ هستند و موقع آتش بازی کردن شما ممکن است سر برسد و گوش شما را بکشد . البته شوخی می کنم . سردار طلایی مهربان تر از این حرفهاست که گوش کسی را بکشد ولی اگر من جای ایشان بودم شاید گوش شما را می کشیدم پس حسابی حواستان را جمع کنید ببینید چه می گویم . سردار طلایی در چهارشنبه سوری سال گذشته گفتند : «ما در سال های گذشته چهارشنبۀ آخر سال را از سطح امنیتی به انتظامی و از سطح انتظامی به سطح اجتماعی کشانده و امسال نیز مسأله چهارشنبۀ آخر سال را از سطح اجتماعی به سطح فرهنگی کشاندیم . » حالا اگر این جمله ها به نظر شما ( که می دانم مثل خودم درسهایتان را درست و حسابی نمی خوانید و درست و حسابی مشق نمی نویسید و سوادتان نم کشیده است ) کمی قلمبه سلمبه می آید ، اشکالی ندارد . خودم برایتان شرح می دهم . سردار طلایی در این جمله ها با زبان رسمی و رسانه ای خواسته اند بگویند که شما که بچه های با شعور و با فرهنگی هستید و حرف حسابی سرتان می شود . خوب خودتان از این کارهای خطرناک نکنید تا پلیس مجبور نشود برخورد بدی با شما بکند ! خوب راست هم می گوید . حتماً باید زور بالای سرتان باشد . به هر حال فراموش نکنید که نیروهای پلیس در این جشن به خاطر شادی کردن ما مجبور می شوند که خیلی از زحمتها و مزاحمتها را به دوش بکشند . پس بیایید با هم از اینجا به همۀ پلیس های زحمت کش یک خسته نباشید حسابی بگوییم . آقای آتش نشان ! شرمنده ایم ! آقای آتش نشان ! ما را ببخش که به خاطر تفریحات مسخرۀ مان شما را به زحمت انداخته ایم . آقای آتش نشان ! ما را ببخش که به خاطر شنیدن صدای ترقّه که هیچ کیفی هم ندارد شما را مجبور کرده ایم که به خاطر جان بی ارزش ما جان خودتان را به خطر بیاندازید . آقای آتش نشان ! ما را ببخش که برای خنده چند تا لوده یواشکی شلنگ آب شما را پاره کردیم . چه کار کنیم . بچه ایم دیگر ! عقل درست و حسابی هم که نداریم . انشاء الله بزرگ می شویم ، همه چیز درست می شود .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 62صفحه 19