مجله نوجوان 89 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 89 صفحه 14

به زور می خواهند خودشان را به رشته های نظری بچسبانند می توانند بروند رشته انسانی ثبت نام کنند . ما به تنبل منبل های تجدیدی هم که اصلاً کاری نداریم بروند هنودوستان شاید آنجا راهشان دادند/ . راستی آن هایی که یک دانه تجدیدی آورده اند می توانند تک ماده بزنند محض اطلاع گفتیم که هی کارنامه های درخشانتان را برندارید بیایید اینجا حوصله ی ما را سر ببرید . انتختاب رشته هم کاری ندارد . به همان ترتیبی که در بالا خدمتتان ذکر شد ، بروید رشته تان را انتخاب کنید و هی گیر ندهید که حوصله نداریم لطفاً مزاحم نشوید ! مراجعه شود به اطلاعیه بعدی . ـ اطلاعیه مشاوره ی خانوادگی : دانش آموزان عزیز دقت بفرمایید که اگر بچه ی طلاق هستید یا مورد حملات و کتک کاری پدر و مادر و خواهر و برادر بزرگتر قرار می گیرد و یا با عمه و عمو و خاله و دایی مشکل دارید و مشکلات خانوادگی دیگری که بنده حوصله ندارم به دانه دانه خدمتتان ذکر کنم ، بنده یک نصیحت نامه برای بزرگترانتان نوشتم و دادم به مش قنبر ، پدر گرامی مدرسه که از رویش کپی بگیرند که ایشان این کار را کرده اند و قیمت تمام شده هر چه نصیحت نامه با کاغذ کپی و جوهر استنسیل و حق الزحمه ی مش قنبر و حق کمک به مدرسه و حق مشاوره بنده ، جمعاً دانه ای هزار و ششصد و پنجاه و پنج ریال و دو زار می افتد که دانش آموزان مشکل خانوادگی دار می توانند آن را از بوفه ی مدرسه و از شخص آقای مش ممد خریداری کرده و به خانه برده و تحویل بزرگتران ناسازگارشان بددهند تا انشاء الله مشکل حل شود . لطفاً مزاحم نشوید ! مراجعه شود به اطلاعیه بعدی . اطلاعیه مشاوره ای پیرامون مشکلات مدرسه ای دانش آموزان عزیز توجه بفرمایید که اهمیشه حق با اولیای مدرسه است چرا که ما هیچ وقت بد شما را نمی خواهیم .اگر بیخ گوشتان خواباندیم ، بدانید که صلاح شما را می خواهیم . اگر با کمربند جلوی همکلاسیهایتان سیاهتان کردیم ، بدانید که می خواهیم برای خودتان و بقیه عبرت و درس زندگانی بشوید . اگر فحشی چیزی از دهانمان پرید ، بدانید اعصابمان خرد است و بد شما را نمی خواهیم . شما باید ما را درک کنید که با چندر غاز حقوق و صد ساعت پشت سر هم درس دادن و گچ و تخته و پاک کن توی حلقمان رفتن و ترافیک و مصائب زندگی و گرانی و مشکلات عدیده ی نظام آموزشی و دعوا و مرافعه شب قبل با اهل و عیال و زن و بچه به دلیل اینکه به هر حال ما هم آدمیم و غیره و غیره ، دیگر اعصابی برای ما نمی ماند که بیاییم و مثل مامان و بابایتان ماچ و ناز و نوازشتان کنیم . پس تا حرف زدیم ، باید بگویید چشم چون ما به هیچ وجه من الوجوه بد شما را نمی خواهیم/ . اتفاقاً دلمان هم برای شما هم مدرسه می سوزد . حتی از بچه خودمان هم بیشتر ! اگر هم مدرسه امکانات ندارد ، ما چکار کنیم ؟ اداره آموزش و پرورش بودجه ندارد . ما هم هرچی به والدین شما می گوییم به مدرسه کمک کنند دست توی جیب مبارکشان نمی کنند . بروید به مامان و بابای عزیزتان غُر بزنید . ما هم مثل شما دلمان می خواهد یک مدرسه فانتزی و بسیار خوشگل داشته باشیم . بنابراین و با تمام این اوصاف باید نتیجه بگیریم که نبینیم دانش آموزی بیاید توی اتاق من زار بزند که من حوصله هندارم .و یک دانشمندی گفته است : «سعی کنید همیشه انعطاف پذیر باشید .» پس لطفاً مزاحم نشوید ! دیدید چه مشاوره ای داریم ما ؟ آخ خدا . چه مشاور گلی ! باید بروم حسابی ماچش کنم اِ . . . در که قفل است ! صدای لطیف آقای مشاور از پشت در اتاق : «لطفاً مزاحم نشوید خدمات مشاوره ای را تا آخر سال تحصیلی ارائه دادم . مگر چشم نداری بچه ؟ ! نبینم دیگر این دور و برها پیدایت بشود ها ! . . .»

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 89صفحه 14