مهدی طهوری
شب قدر با شبهای دیگر
چه فرقی دارد؟
امسال هم شب قدر، پای تلویزیونیم تا آخرین برنامهای که قابل نگاه کردن باشد؛ از فیلم و سریال گرفته تا هر چیزی که به ورزش و سینما مربوط بشود تا ساعت 12 شب. بعدش میزنیم به کوچه و خیابان و با بچهها، علی و ولی و مملی، دور و بر مسجد یکی دو ساعتی چرخ میزنیم و سراغ این میرویم و حرف آن را میزنیم و به این و آن گیر میدهیم تا ساعت2. ساعت 2 میرویم که وضو بگیریم. هر چند نصفه شبی واقعاً حسش نیست
آب به سر و صورت بپاشیم اما شب قدر است و فضیلت هزار ماه را دارد و باید عبادت کرد. یعنی هر وضویی که در این شب بگیری انگار هزار دفعه وضو گرفتهای.
بعدش میرویم مسجد اما نه برای نماز. نماز خواندن بماند برای بعد چون الان دارند دعا میخوانند.
پس کتاب دعایی دستمان میگیریم
و زمزمه میکنیم: یا أَحْکَمَ الْحَاکِمِین،
یا أَعْدَلَ الْعَادِلِین، یا أَصْدَقَ الصَّادِقِین،
یا أَطْهَرَ الطَّاهِرِین، یا أَحْسَنَ الْخَالِقِین
یا أَسْرَعَ الْحَاسِبِین، یا...
واقعاً که جوشن کبیر عجب
ریتمی دارد. چند دقیقه بعد
یکی دو نفرمان خواب
خوابند و بقیه هم دارند فکر
میکنند چقدر خواب شب
قدر توی مسجد میچسبد
و بد نیست آنها هم امتحان
کنند. شاید نشود خوب و
عمیق به خواب رفت اما
چرتکی میشود زد. چرتکی
میزنیم و بعد علی، ولی را
بیدار میکند و ولی، مملی
را و مملی مرا و همه با
هم میگوییم: «ای بابا! الان
که وقت خواب نیست. سه
شب توی سال فقط شب قدر است، بلکه یک شب.»
جمعیت بلند میشوند که قرآنها را روی سرشان بگذارند و ما هم چهارتایی تصمیم میگیریم برویم تجدید وضو کنیم تا خواب از سرمان بپرد و شوق عبادت در ما زنده شود. میرویم و وضو میگیریم. واقعاً حسش نیست اما شب قدر است. شب قدر!
برای اینکه خواب کاملاً از سرمان بپرد میرویم توی محل گشتی بزنیم و اتفاقاً یکی دو تا دیگر از بچهها را هم میبینیم که پلاس کوچه خیابانند و به آنها هم تذکر میدهیم که شب قدر است و فضیلت هزارماه را دارد و
نباید فرصت را از دست داد و آنها هم
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 187صفحه 18