مجله نوجوان 233 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 233 صفحه 18

داستان دوست داستان دنباله دار ماجرای سفر به "آلفا 1" قسمت ششم نویسدنده : آلفرد استُل مترجم : رامک نیک طلب تصویرگر : طاهر شعبانی اولین واکنشم دوباره در آغوش گرفتنش بود . تا آرام شود . ولی چه فایده او که عمه کاترین نبود . منظورم این است که همان قدر خودش بود که من بودم . دومین واکنشم این بودکه بپرسم بدن اصلی اش کجاست؟ ولی او نمی دانست . سومین کاری که می توانستم بکنم این بود که کسی را پیدا کنم و کشفم را به او بگویم . ولی غیر از آربوها کسی آنجا نبود و احتمالاً آربوها خود از این موضوع خبر داشتند . لرزیدم . من می بایست آرام و با دقت باشم . کنار میز نشستم تا راه حلی بیابم . شکاف ورودی کامپیوتر! به همین علت هنگام ورودم اجازه نداد او را در آغوش بگیرم و باز به همین علت لباس شنا نپوشید . او یک مدل بود . همان طور که من بودم . ولی مدل درست کار نمی کرد . کسی برنامه ریزی اش را دست کاری و به احتمال زیاد به صورت غیر قانونی برنامه ریزی کرده بود . به هر حال او به عناون یک مدل به صورت قانونی نمی تواند در سیارۀ وطن خود وجود داشته باشد . مدل ها برای سیارۀ مقصد ، که هر کسی قصد سفر به آنجا را دارد تهیه می شوند . داشتم به این چیزها فکر می کردم که عمه کاترین دست از گریه کردن کشید و آرام گفت : "من خیلی عذر می خواهم!" گفتم : "تقصیر شما نیست . به هر حال همه چیز درست خواهد شد ." گفت : "من این طور فکر نمی کنم . خیلی نگرانم!" - عمه کاترین خود واقعی شما کجاست؟ سرش را تکان داد . - یعنی هیچ چیز یادتان نمی آید؟ لحظه ای فکر کرد… یادم می آید جای دیگری بودم . جایی که با اینجا فرق داشت… - کجا بود؟ - نمی دانم . یک جای بسته ای بود . بعد ، من از آنجا به اینجا آورده شدم . آه خیلی گیج و خسته ام . و حالا از توان افتاده ام! - چه کسانی عمه کاترین؟ چه کسانی این کار را با شما کرده اند؟ لحظه ای درنگ کرد . انگار از اینکه اسمی ببرد می ترسید . پرسیدم : "کار آربوهاست؟" با تکان سرش حرفم را تأیید کرد . - طوری مرا برنامه ریزی کرده اند که دوستشان داشته باشم و معادنم را به آن ها بدهم . ولی اطلاعات کافی نیست و برنامه همیشه درست کار نمی کند . و برای همین عصبانی و فرسوده می شوم . فکر کردم پس برای همین است که فرانک و روت شب ها به مرکز کنترل می روند . آنها مراقب شرکت معادن دوونتر نبوده اند . بلکه در حال دزدین معادن بوده اند و دیوانه وار سعی می کردند مدل عمه کاترین را برنامه ریزی شده نگاه دارند . فقط افراد "ویاکد" به صورت صحیح می توانند برنامه وارد مدل ها کنند؛ چون خودشان مدل را طبق خود واقعی در سیارۀ مبدأ می ساختند . آربوها تخصص این کار را نداشتند و آن را به بدترین شکل ممکن انجام داده بودند . ولی ، مدل عمه کاترین کاملاً به خودش شبیه بود . شاید افراد "ویاکد" مدل عمه کاترین را ساخته اند ، معنی اش این است که عمه کاترین برنامۀ سفری از طریق "ویاکد" داشته است . شاید برای دیدن ما به زمین می آمده است . شاید هم مدل به زمین رسیده بوده و آنجا تا رسیدن برنامۀ کامپیوتری اش از آلفا نگه دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 21 پیاپی 233 / 14 شهریور 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 233صفحه 18