مجله نوجوان 237 صفحه 20

امام ؛ در سایه ی خیال لبخند تو خلاصه ی خوبیهاست لختی بخند ، خنده ی گل زیباست پیشانی ات تنفس یک صبح است صبحی که انت های شب یلداست قیصر امین پور او سین های به وسعت دریا داشت چشمی چو آفتاب شکوفا داشت در لحظه های خلسه و تنهایی یک آسمان ناگه تماشا داشت عباس براتی پور مردی چو موسی بر فراز طور سینین مردهمکش زخم کهنسال فلسطین مردی که تا دستش به سوی آسمان بود چشمان بی سوی زمین را سایبان بود بس اشتر زم کرده را در کوی کرده صد آب از رخ رفته را در جوی کرده سید ابوطالب مظفری تویی ساقی جام های ازل لبت مثنوی ، چشمایت غزل پرویز عباسی داکائی تو از کهن ترین زخم عشیره سخن گفتی ازکاری ترین ، چرکین ترین جراحت تاریخ و از داغ های باغ داغ های هزار ساله علی اکبر صادقی رشافر آتشکده ی آتش دردی ای مرد اسطوره ی ایمان و نبردی ای مرد پهنای زمین عرصه ی نامردان است تنها تو در این میانه مردی ای مرد حسن حسینی ای خفته در نگاه تو صد کشور آینه شد مدتی نگاه نکردی در اینه محمد کاظم کاظمی ای پیر ، ای تبلور تاریخ ، ای امام ! ای صخره از صلابت قد قامت تو رام ای از تو وامدار ، کران تا کران نور ای تیغ شب شکار علی در نیام گور ای سرو ، ای اناالحق منصور آفتاب ای چرخش نگاه تو منشور آفتاب . . . . غلامرضا رحمدل