مجله نوجوان 237 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 237 صفحه 25

وارد مدرسه راهنمایی تندگویان خلیج در روستای سلخ می شوم . فاصله ی روستا تا قشم نود کیلومتر است . می خواهم ساعتی در جمع گرم و صمیمی مدرسه با بچه ها حرف بزنم . از مدرسه و درس هایشان بپرسم . از کار و زندگی در روستا . مسؤولین مدرسه خیلی مهربان هستند و با گرمی زیاد مرا می پذیرند . دقایقی بعد وارد کلاس های بچه ها می شوم . معلم ها هم صمیمی اند و خونگرم . بچه ها با گرمی جواب سلام هایم را می دهند . با اجازه ی آقای معلم عکس هایی از آن ها می گیرم . حالا فرصت گفت و گو با بچه هاست . ولول های بین آن ها به وجود می آید . هر یک چیزی می گویند . معلم خنده اش می گیرد . من هم می خندم . می گویم : بچه ها این طوری به جایی نمی رسیم ! از یک لحظه سکوت به وجود آمده استفاده می کنم و می گویم : زنگ تفریح با یک مسابقه ی فوتبال موافقید ؟ بچه ها انگار کلاس را روی سرشان می گذارند . شور وشوق زیادی دارند و هیجان زده اند . معلم اشاره می کند ساکت . همه ساکت می شوند . با نگاه به

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 237صفحه 25