مجله نوجوان 180 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 180 صفحه 20

حیم - اعصاب‏نورد بیانیّۀ شمارۀ 655 برای اعضای کلوپ اعصاب‏نوردی: رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر... به حرمت رفاقت، این هفته صفحۀ اعصاب نوردی تقریباً تعطیل است. از وقتی به اصرار سردبیر محترم و فهیممان صفحۀ «مرگ» در مجلّه راه اندازی شد، مرگ و میر در بین اعضای مجلّه به راه افتاد. در همان روز اول ناخن یکی از خانمهای محترم که در مجلّه خیلی کارهای خوبی می‏کنند شکست. بعد از آن با خبر شدیم که بچّه گربه‏ای که در زیرزمین ساختمان دفتر مجلّه خانه کرده بود از آنجا رفته است که این مسئله در روحیۀ خانم منشی خیلی تأثیر منفی داشت. وقتی داشتیم این وقایع تلخ را در دفتر مجلّه مرور می‏کردیم، ویراستار محترم مجلّه ابراز داشتند که یکی از ماهیهای گوشتخوار آکواریومشان یک ماهی گوشتخوار دیگر را ریز ریز جویده است و خورده است. خیلی دوست داشتم که یک مقدمه چینی مناسب برای خبری که باید به شما بدهم، داشته باشم. در نهایت، چیز مناسبی از کار در نیامد. از آنجایی که مرگ خبر نمی‏کند ولی خبر مرگ زود می‏پیچد، باید یواش یواش قبول کرد که مرگ حق است و گریبان هر کسی را می‏گیرد و امروز این مرگ حق به ناحق و ناگهان گریبان قربانعلی شمس را چسبید و ول نکرد تا او دارفانی را وداع گفت. البته شما او را به نام دیگری می‏شناسید. هر چند که ما در ظاهر ارتباط خیلی خوبی با هم نداشتیم ولی باید بدانید که در واقع حتی دلمان نمی‏خواست یک دانه مو که هیچ اصلاً سر به تن آن یکی باشد. درست حدس زدید! این همان بابا پانادون بود. پانادون در خانواده‏ای معمولی به دنیا آمد و همان روز اول مادرش دوست داشت که نامش را مرتضی بگذارند ولی پدرش با اینکه قبول کرد اما رفت و برایش به نام قربانعلی شناسنامه گرفت! آنها حدود هفتاد و شش سال پیش یعنی وقتی قربانعلی یک سال و سه ماهه بود از روستایی در استان سمنان به تهران کوچ کردند و چند تا خانه آن طرف‏تر از خانۀ ما سکنی گزیدند. ما با هم دوستان خوبی بودیم و با هم به یک مدرسه می‏رفتیم ولی اختلافات ما تقریباً از دوران نوجوانی به بعد آغاز شد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 180صفحه 20