
باید گِل گرفت!
پسر: بابا! مردن مثل چیه؟
پدر: مُردن؟
پسر: یعنی وقتی آدما میمیرن چی
میشن؟
پدر: این چرندیات رو کدوم
احمقی مطرح کرده؟ آخه سنّ و
سال تو چه ربطی به مردن داره؟
پسر: توی مجلّه خوندم!
پدر: ای خاک بر سر اون مجلّه!
باید درش رو گل بگیرن! اونو از کدوم
قبرستونی آوردی؟
پسر: ... مامان برام خریده!
پدر: اِ... تو چی پرسیدی؟
پسر: گفتم مردن یعنی چی؟
یعنی وقتی آدم میمیره چی میشه؟
پدر: ببین عزیز دل بابا و خصوصاً
مامان! آدم وقتی میمیره اول خوب
میشورنش بعد توی پارچه میپیچنش
و بعد میذارنش توی قبر و....
پسر: بعد چی میشه؟
پدر: بعد روح آدم پر میکشه و میره
آسمون!
پسر: یعنی آدم پر در مییاره؟
پدر: خود آدم که نه! روح آدم از
اون تو پر در مییاره و پر میکشه تا
آسمون!
پسر: مثل پروانه ها... فهمیدم!
پدر: چی رو فهمیدی عزیز دل بابا
خصوصاً مامان؟
پسر: مردن رو! مردن یعنی پروانه
شدن!
حامد قاموس مقدم
روایت
در روایت از معصومین آمده است که انسانها در
خوابند و آنگاه که میمیرند بیدار میشوند.
رنگیترین مداد
همۀ مداد رنگیها مشغول بودند؛ به جز مداد
سفید.
هیچکس به او کار نمیداد.
همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری.
یک شب که مداد رنگیها توی سیاهی کاغذ
گم شده بودند، مداد رنگی تا صبح کار کرد؛
ماه کشید. مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید
که کوچک و کوچک و کوچکتر شد.
صبح توی جعبۀ مداد رنگی جای
خالی او با هیچ رنگی پر
نشد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 180صفحه 29