مجله نوجوان 146 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 146 صفحه 6

داستان جنگل فرشتگان لیلا بیگلری یک ماه تا بازگشایی مدارس باقی مانده بود و هر سال وقتی یک ماه مانده بود که مدرسه­ها باز شوند پدر و مادر بار سفر را می­بستند و خانواده به دامنۀ کوههای آلپ می­رفت. هوا آن وقت سال در آنجا خیلی خوب بود. کتی و خانواده­اش یک هفته­ای در آنجا می­ماندند و بر می­گشتند. آنها همیشه به خانۀ آقای اسمیتی می­رفتند. خانۀ آقای اسمیتی آخرین خانه دهکده بود و تقریباً جنگل از پشت این خانه آغاز می­شد. کتی دلهره عجیبی داشت. سالهای گذشته که به دهکده رفته بودند چند بار دچار کابوس شده بود و رفتارهای عادی پدر و مادرش در قبال رؤیاهای ترسناک او باعث شده بود که او آرام شود. ولی با این همه، حسی غریب همیشه باعث می­شد که از رفتن به آنجا خوشحال شود. در آن خانه که آخرین خانه روستا بود کتی در اتاقی می­خوابید که آخرین اتاق خانه بود و پنجره­اش رو به جنگل باز می­شد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 146صفحه 6