مجله نوجوان 146 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 146 صفحه 26

ماجراهای آقای میخی میخکی یخ کله آقای میخی هرگز خیانت نمی­کند دستۀ چکش عموماً با میخ به تیغه آن متّصل می­شود. این چیزی است که در چند روز گذشته به طرز عجیبی تمام فکر آقای میخی را به خودش مشغول کرده است. آدم همین جوری تو سری خورمی­شود آقای میخی به درستی نمی­داند که این فکر احمقانه از کجا به کَلّۀ پَخَش راه پیدا کرده است امّا دیگر به راحتی نمی­تواند این فکر را از کلّه­اش بیرون کند. حتّی شبها وقتی می­خوابد خواب چکش می­بیند و در خواب با دستۀ چوبی چکش و میخِ رو سیاهِ روی آن دست به یقه می­شود.آقای میخی با این که اعتقاد دارد میخ بدون چکش تنها یک موجود بی­مصرف و بی­معناست، با این حال نمی­تواند نفرت چکشها را از دل نازکش بیرون کند. آدم حق انتخاب دارد هرکسی حق دارد سرنوشت خودش را خودش انتخاب کند. بعضی از میخها هم ترجیح می­دهند روی دوش یک چکش سوارشوند. لااقل اینجوری چکشهای دیگر کاری به کارشان ندارند. اصلاً به عقیدۀ خیلی از میخها امنیت و آسایشِ میخی همواره با پناه گرفتن پشت یک چکش حاصل می­شود. بین خودمان بماند: روی دستۀ چکش بودن در اوضاع اقتصادی و مالی چکشها هم بی تأثیر نیست. آدم مگر مخش عیب دارد که آسایش و امنیت و رفاه خودش را قربانی آرمانگرایی­های احمقانه بکند؟ چه دلیلی دارد آدم مثل آقای میخی برود خبرنگار بشود و روزی 30 تا مطلب دربارۀ مشکلات اجتماعی مردم بنویسد و سر آخر حتّی نتواند برای خودش بیمه و بازنشستگی و سابقه کار فراهم کند؟ زندگی باید فایده داشته باشد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 146صفحه 26