مجله نوجوان 146 صفحه 16

مریم شکرانی شوخی با اخبار سرانۀ مطالعه درایران بسیار پایین است. بفرمایید حالا هی آبروی آدم را ببرید که ما چرا مطالعه­مان پایین است و بین کشورهای دنیا آبرویمان ریخته است از بس کم مطالعه می­فرماییم، حالا هی چشمتان باباقوری بشود برای این دو ریال پول تو جیبی که ما نوجوانان محترم می­گیریم و چهار تا هله هوله ناقابل باهاش می­خریم و نوش جان می­کنیم. حالا هی بیاید جلوی آقای خشونتیان آمارهای خجالت­آور مطالعه بدهید تا ایشان پایشان را توی یک کفش بکنند و به زور، ما دانش­آموزان بدبخت را در کتابخانه درپیت مدرسه زندانی بفرمایند. نه، خجالت نکش شما! بله، همین شمایی که رفتی کادوی تولد برای بنده یک عالمه کتاب خریدی تا مثلاً کار فرهنگی کنی! مگر بنده هزار بار جلوی حضرتعالی نگفتم مثل یک انسان باشخصیّت مبالغی وجه نقد را در پاکت زیبا بگذار و تقدیم کن و از این سوسول بازیها در نیاور؟ شاید بنده می­خواستم بروم از صبح تا شب توی شهربازی و با آن پول انواع و اقسام بازیها را سوار شوم! به شما چه مربوط است که به زور، کار فرهنگی روی بنده پیاده می­کنید؟! به دلیل ازدحام جمعیّت درپایان مسابقه دو تیم استقلال و پرسپولیس یک تماشاگر 16ساله جان باخت این که آبرومندانه­ترین حالت ممکن مرگ در استادیوم آزادی و حومه است. امکان دارد روی یک تماشاگر اتوبوس شرکت واحد پرت کنند و سوژه مذبور را له بفرمایند امکان دارد قوطی آب معدنی توی حلق تماشاگری فرو کرده و از مجرای گوش خارج بنمایند و ممکن است در حادثه انفجار بانکها و ابنیه، تماشاگری را پودر بنمایند. امکان دارد شما را گلوله کنند و توی سر داور شوت نمایند یا دروازه­های فوتبال را از زمین در آورده و در مردمک چشمتان فرو کنند. توپ فوتبال را درسوراخ بینی­تان فرو کرده و زبانتان را دور گردنتان گره بزنند. پاهایتان را بگیرند و پس از چند چرخش 360 درجه توی شیشه­های در دسترس جیرینگی! بکوبندتان. با مشت توی سرتان بکوبند و تا لوزه سوم و حلقوم توی زمین چمن آزادی فرویتان کنند یا...