هزار تومانی
بیشتر نیست ها!
کاری نکن که سال
دیگر یک رنگ خردلی بخرم
و بیایم کل لباسهایت را بریزم توی قابلمه و رنگ کنم ها! خلاصه گفته باشم، با من کل کل نکن که اصلاً اعصاب ندارم. هیچ ربطی هم به قضیۀ حسادت و اینها ندارد.
- آخر آدم ضایع، کادو را میگذارند توی جوراب بوگندو؟؟!! هه هه هه هه! توی مملکت اینها رسم است
کادو را میگذارند توی جوراب! هه هه! ببین نوئل جان، احترام خودت
را حفظ کن و هی پای حسادت را
وسط نکش که قاتی میکنم ها! مرد حسابی تو اصلاً میدانی قانون حمایت
از حقوق حیوانات با چه قافی نوشته میشود؟! آن دویست کیلو اضافه
وزنت رامیاندازی روی دوش چهار تا گوزن زبان بسته؟؟! خجالت هم خوب چیزی است! من به تو حسودیام میشود؟؟؟! برو داداش! این هیکل
را ببین. کیف میکنی؟ کلی دعوتنامه برایم فرستادهاند حالا که از کار بیکار شدم بروم خارج از کشور و برای مجلههای مد و مانکنی کار کنم، قبول نکردهام. فکر کردی من یک وجب
از خاک این مملکت را ول میکنم
و میروم مانکن شما میشوم؟! نخیر داداش من! کور خواندی...
- مرد حسابی! میگویم من کیسۀ
کادوهایت را قیچی نکردم، باز تو گیر
دادی؟! کی آدامس چپانده توی سوراخ
جا کلیدی خانۀ جنابعالی؟؟! من؟؟!
من اصلاً میدانم آدامس چیه؟؟!
راستی آدامس چیه؟؟! میپوشند؟!
کفش نیست؟؟! حالا بگذریم. حتماً
دشمن داری نوئل جان. حالا درست است من یک ذره از دستت دلخور
بودم... حسودی کدام است پدر
بیامرز؟؟! یک دلخوری ساده بود و
همین طور خود به خودی دلم خنک
شد و رفع شد رفت پی کارش. دیگر
قرار نیست هر بلایی سرت آمد تقصیر
من بیندازی که! آدم باید جنبۀ مکاتبه
و نامه نگاری داشته باشد، به خصوص
شما که سنی ازت گذشته است. حالا آدامسش چه مارکی بود؟! من اصلاً
آدامس موزی دوست ندارم ها! گفته
باشم. من فقط آدامس نعنایی میخورم
که گمان نمیکنم مدل آن آدامس
مذکور نعنایی باشد. درست است؟!!
به هرحال سعی کن زیاد توی چشم
نیایی که باهات از این دشمنیها کنند.
دیگر خودت را بازنشسته کن و بنشین
توی خانه مطالعه کن. چه کاری است
سر سیاه زمستان بلند میشوی صد تا
مملکت میچرخی و از دودکش خانۀ
مردم پایین میروی و کادو برایشان
میگذاری؟ آخر مرد حسابی،
خودشیرین کردن هم حدی دارد!
تو دیگر باید استراحت مطلق
کنی و دیگر سر و کلهات
به هیچ عنوان پیدا نشود.
مگر من که سریع از کار
افتاده و بازنشستۀ پیش
از موعود شدم، چه بلایی
سرم آمد؟؟! خلاصه باز هم بخواهی به کارهایت ادامه بدهی، مطمئن باش باهات دشمنی میکنند!
- چیییی؟! برداشتند سورتمهات
را با انبردست کج و کوله کردند؟؟! خب حالا چرا به من میگویی آدم حسابی؟؟! نه بابا، قضیۀ حسادت
نیست که! این سورتمه هم عمر خودش را کرده و باید اوراق بشود! حالا روی بدنۀ بنز الگانست که خش نینداختهاند. یک سورتمۀ قراضه بوده بینداز دور. بابا خسیس بازی درنیاور. مگر ما توی نامۀ قبلی صحبت نکردیم که تو دیگر خودت را بازنشسته کنی؟! سورتمه میخواهی چکار؟؟!
- حالا تو هم زیادی پز نده و اینقدر کلاس نگذار! یک سال عید هم مجلۀ دوست نوجوانان عکس من را چاپ کرد. درست است که من این روزها دارم استراحت میکنم و مثل تو روزهای سال نو هی خودم را وسط نمیاندازم ولی مطمئنم که مردم ایران من را بیشتر از تو دوست دارند! نخیر، فراموشم هم نکردند. من خودم از شهرت خوشم
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 212صفحه 24